توصیف اهل بیت از زبان امیر المومنین (ع) 3
عَنْ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ (علیه السلام) قَالَ: «إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى طَهَّرَنَا وَ عَصَمَنَا وَ جَعَلَنَا شُهَدَاءَ عَلَى خَلْقِهِ وَ حُجَّتَهُ فِي أَرْضِهِ وَ جَعَلَنَا مَعَ الْقُرْآنِ وَ جَعَلَ الْقُرْآنَ مَعَنَا لَا نُفَارِقُهُ وَ لَا يُفَارِقُنَا»
اميرمؤمنان(علیه السلام) فرمود: خداي متعال ما را پاک ساخت، معصوم داشت و شاهد بر خلق خويش و حجت خويش در زمين قرار داد و ما را با قرآن و قرآن را با ما قرار داد به گونهاي که نه ما از قرآن جدا ميشويم و نه قرآن از ما جدا خواهد شد.
اميرمؤمنان(علیه السلام) فرمود: خداي متعال ما را پاک ساخت، معصوم داشت و شاهد بر خلق خويش و حجت خويش در زمين قرار داد و ما را با قرآن و قرآن را با ما قرار داد به گونهاي که نه ما از قرآن جدا ميشويم و نه قرآن از ما جدا خواهد شد.
معيت خاندان پيامبر صلواتاللهعليهماجمعين با قرآن و معيت قرآن با آن خاندان مطهّر
وَ جَعَلَنَا مَعَ الْقُرْآنِ وَ جَعَلَ الْقُرْآنَ مَعَنَا لَا نُفَارِقُهُ وَ لَا يُفَارِقُنَا
براي فهم بهتر معيت ناگزير از بيان مقدمهاي هستيم که از نکات دقيق فلسفي است. به نظر عموم مردم چنين ميرسد که اگر چيزي مانند الف با چيز ديگري مانند ب معيت داشته باشد، الزاماً ب نيز با الف معيت دارد و ممکن نيست الف با ب باشد ولي ب با الف نباشد.
ولي از ديدگاه فلسفي معيت دوسويه به نوعي با همرتبه بودن بلکه وحدت حقيقي و کثرت اعتباري برابر است و معيت يکسويه نيز با رابطه عليت و معلوليت برابر است، بنابراين، اگر دو چيز همرتبه نباشند، بلکه وحدت حقيقي نداشته باشند، در صورتي که رابطه عليت ميان آندو برقرار باشد، ممکن است رابطه معيت يکسويه داشته باشند، ولي ممکن نيست معيت دوسويه داشته باشند.
علت و معلول، رابطه معيت يکسويه دارند نه دوسويه و اشيائي که کثرت حقيقي دارند و وحدت آنها اعتباري است و يا اصلاً وحدت ندارند، هيچگونه معيتي ندارند نه دوسويه و نه يکسويه. علت و معلول هم که معيت دارند، اين علت است که با معلول معيت دارد ولي معلول با علت معيت ندارد. معيت داشتن علت با معلول به اين معناست که علت در مرتبه معلول وجود دارد و معيت نداشتن معلول با علت به اين معناست که معلول در مرتبه علت وجود ندارد.
علتي با معلول خود معيت دارد که عليت آن براي معلول، عليت حقيقي باشد يعني هستيبخش باشد و در عين علوّ، دنوّ داشته باشد و در عين دنوّ، علوّ داشته باشد.(عالٍ في دنوّه و دانٍ في علوّه). چنين چيزي که بايد بسيط حقيقي باشد با همه چيز که جز افعال و آثار و فيض و عطا و فضل و خلق او نيستند، معيت دارد و البته آنها (افعال و آثار و فيض و عطا و فضل و خلق او) با او معيت ندارند و اگر در موردي با او معيت داشته باشند، ديگر رابطه عليت و معلوليت از ميان برداشته ميشود بلکه در اين صورت ميان آندو وحدت حقيقي حاکم خواهد بود و کثرت آن دو اعتباري ميباشد.
به عنوان نمونه، خداي متعال با خلق خود معيت دارد و بنابراين، ميتوان گفت: «إنّ الله مع المتقين»؛ «إنّ الله مع الصابرين»؛ «إنّ الله مع المؤمنين»؛ «هو معکم اينما کنتم» ولي خلق با او معيت ندارد و بنابراين، نميتوان گفت انتم مع الله و المتقون مع الله و ...
اگر در جايي چنين تعابيري وجود داشته باشد، نشاندهنذه برخاستن کثرت حقيقي و تحقق وحدت حقيقي است مانند: «لي مع الله وقتٌ لايسعه ملک مقرّب و لانبيّ مرسل» اين حديث شريف به مقامي اشاره دارد که نه فرشتگان بدان ميرسند و در آن جاي ميگيرند و نه پيامبران. بسا اشاره به مقام أوأدني که مقام ارتفاع کثرت حقيقي است داشته باشد.
به هر حال، معيت در جايي امکان پذير است که يا وحدت حقيقي وجود داشته باشد و يا رابطه عليت تحقق يافته باشد. اگر رابطه عليت تحقق يافته باشد، معيت يکسويه رخ خواهد نمود و اگر وحدت حقيقي وجود داشته باشد، معيت دوسويه خواهد بود.
رابطه ميان قرآن مجيد و خاندان پيامبر، صلواتاللهعليهماجمعين، معيت دوسويه است به همين سبب فرمود: وَ جَعَلَنَا مَعَ الْقُرْآنِ وَ جَعَلَ الْقُرْآنَ مَعَنَا لَا نُفَارِقُهُ وَ لَا يُفَارِقُنَا خداي متعال مارا با قرآن و قرآن را با ما قرار داد؛ نه ما از قرآن جدا ميشويم و نه قرآن از ما جدا خواهد شد.
با توجه به مراتب متعدد قرآن کريم و خاندان پيامبر، صلواتاللهعليهماجمعين، و تقدم برخي از مراتب بر برخي ديگر، بايد مرتبهاي که ميان آن دو معيت وجود دارد، مرتبة خاصي باشد نه همه مراتب. به عنوان نمونه، ترديدي نيست که مرتبه طبيعي و مادي آن دو با هم معيت ندارد. دو وجود جداي از هم است و هر کدام طبيعت و جسم ويژه خود را دارد. آن چه در مرتبه طبيعت تحقق يافته است، کثرت و بينونت است نه وحدت و معيت.
مراتب انسان عبارت است از طبيعت، نفس، قلب، روح، سِرّ، خفيّ و أخفي. اگر همين مراتب را نيز براي قرآن مجيد لحاظ کنيم، پيداست که همه مراتب يادشده قرآن کريم و خاندان پيامبر، صلواتاللهعليهماجمعين، وحدت و معيت ندارد. معيت نداشتن برخي از مراتب آن دو که کاملاً روشن است مانند مرتبه طبيعت آن دو. در برتري برخي از مراتب قرآن مجيد بر برخي از مراتب خاندان پيامبر، صلواتاللهعليهماجمعين، و نيز برخي از مراتب آن خاندان پاک بر برخي از مراتب قرآن کريم نيز ترديدي نيست. نزول قرآن بر قلب پيامبر صلياللهعليهوآلهوسلم بهترين دليل بر برتري برخي از مراتب قرآن کريم بر برخي از مراتب رسول خدا صلياللهعليهوآلهوسلم و خاندان مطهر او و نفي معيت نسبت به آن مراتب است.
حاصل آنکه بيترديد برخي از مراتب قرآن کريم، مانند مرتب پيش از نزول و تنزل، بر برخي از مراتب پيامبر صلياللهعليهوآلهوسلم و خاندان مطهر او، مانند مرتبه قلب آن حضرت برتري دارد و معيت در آن مراتب ممکن نيست و نيز برخي از مراتب پيامبر صلياللهعليهوآلهوسلم و خاندان مطهر او، مثلاً مقام اوأدني بر برخي از مراتب قرآن کريم، مانند مراتب پس از نزول، برتري دارد و معيت در اين مراتب نيز امکانپذير نيست. در اين مراتب به دليل تقدم و تأخر هر کدام از آن دو و نفي معيت، مفارقت وجود دارد.
هر گاه مراتب عالي قرآن را با مراتب داني پيامبر صلياللهعليهوآلهوسلم و خاندان مطهر او، لحاظ کنيم، مفارقت از جانب قرآن کريم خواهد بود و در واقع، قرآن با پيامبر صلياللهعليهوآلهوسلم و خاندان مطهر او معيت خواهد داشت ولي آن حضرت و خاندان مطهر او با قرآن معيت نخواهند داشت.
هر گاه مراتب عالي پيامبر صلياللهعليهوآلهوسلم و خاندان مطهر او را با مراتب داني قرآن لحاظ کنيم، مفارقت از جانب پيامبر صلياللهعليهوآلهوسلم و خاندان مطهر او خواهد بود و درواقع، آن حضرت و خاندان مطهر وي با قرآن کريم معيت دارند ولي قرآن مجيد با آن حضرت و خاندان مطهر وي معيت نخواهد داشت.
هرگاه مراتب همعرض و به تعبير دقيقتر، مراتبي از آن دو را که داراي وحدت حقيقي است، لحاظ کنيم معيت دوسويه خواهد بود.
مرتبهاي که قرآن مجيد و پيامبر صلياللهعليهوآلهوسلم و خاندان مطهر او، معيت دوسويه دارند، هم مرتبه حقيقي قرآن است و هم مرتبه حقيقي پيامبر صلياللهعليهوآلهوسلم و خاندان مطهر اوست. مراتب ديگر که اغلب مراحل تنزلات آن دو است، براي ترسيم و پيدايش کثرت و در نتيجه مراتبي است که عارض بر آنهاست و يا از مراتب فرعي وجود مبارک آنهاست. مرتبه حقيقي پيامبر صلياللهعليهوآلهوسلم و خاندان مطهر او مقام محمود و رايت حمد است(که گويي در شرح نهجالبلاغه بدان اشاره شده است).
از آنجا که مراتب داني قرآن مجيد، رقيقه مراتب عالي آن است و مراتب عالي آن حقيقت مراتب داني است و نيز از آنجا که مراتب داني پيامبر صلياللهعليهوآلهوسلم و خاندان مطهر او، رقيقه مراتب عالي آن حضرت و خاندان مطهر اوست و مراتب عالي آنها حقيقت مراتب داني آنهاست و رقائق وجود مستقل از حقايق ندارند بلکه عين ربط و تعلق به حقايق هستند و از آنجا که حقايق وجود آن دو عين هم و دستکم با هم معيت دارند، تمسک به رقيقه هر يک بدون تمسک به رقيقه ديگر ممکن نيست.
به همين سبب است که اگر کسي يا کساني به مراتب داني قرآن و رقيقه آن چنگ زده باشند ولي مراتب داني و رقيقه پيامبر صلياللهعليهوآلهوسلم و خاندان مطهر او را ترک کرده باشند، يا هر دو را ترک کردهاند و به مراتب داني قرآن و رقيقه آن نيز چنگ نزدهاند و تنها گمان ميبرند که به مراتب داني قرآن تمسک کردهاند و يا به مراتب داني و رقيقه پيامبر صلياللهعليهوآلهوسلم و خاندان مطهر او نيز تمسک کردهاند اگر چه خود نيز نميدانند. البته همين دانستن و ندانستن سبب پيدايش آثار بسياري است که نميتوان از آن غفلت نمود.
همچنين اگر کسي يا کساني به مراتب داني پيامبر صلياللهعليهوآلهوسلم و خاندان مطهر او چنگ زده باشند ولي مراتب داني و رقيقه قرآن را ترک کرده باشند، مانند صورت پيشين يا هر دو را ترک کردهاند و به مراتب داني پيامبر صلياللهعليهوآلهوسلم و خاندان مطهر او نيز چنگ نزدهاند و تنها گمان ميبرند که به مراتب داني آن حضرت و خاندان مطهرش، تمسک کردهاند و يا به مراتب داني و رقيقه قرآن نيز تمسک کردهاند اگر چه خود نيز نميدانند. البته در اين فرض احتمال دوم قويتر است.
خداوند متعال توفيق تمسک به حقيقت و رقيقت قرآن مجيد و پيامبر صلياللهعليهوآلهوسلم و خاندان مطهر او را نصيب و روزيمان بفرمايد.