بیان مراتب وجودی اهل بیت (ع) از زبان امام صادق (ع) 2
براي توضيح اين فراز از حديث شريف نيز به اشاره چند نکته را مطرح خواهم کرد:
1- نطق شجره به «انّي أنا الله» اگر چه ممکن است به گونههاي مختلف براي بسياري از انبياء و اولياء و بهويژه اولياء محمدي (سلام الله عليهم اجمعين) رخ داده باشد، ولي نماد نبوت موسوي و نشانگر مرتبه کليم الله است، به همين سبب است که همين نطق در مورد ساير انبياء و اولياء به تسبيح تعبير شده است نه توحيد.
2- همانگونه که ظهور يا نزول هر يک از نعمتهاي خداي متعال بر هر موجودي متوقف بر استعداد و قابليت آن موجود است ظهور و نزول کمالات نبوت نيز متوقف بر استعداد و قابليت نبي است و همانگونه که تماميت علت فاعلي و علت قابلي هر يک از موجودات مادي يا کمالات مادي موجودات سبب ظهور يا نزول آن موجود مادي يا کمال مادي ميگردد با وجود قابليت نطق شجره يا ساير موجودات و تسبيح آنها در هر يک از انبياء، چنين کمالي (نطق شجره يا ساير موجودات و تسبيح آنها) براي آنها آشکار ميگردد.
1- نطق شجره به «انّي أنا الله» اگر چه ممکن است به گونههاي مختلف براي بسياري از انبياء و اولياء و بهويژه اولياء محمدي (سلام الله عليهم اجمعين) رخ داده باشد، ولي نماد نبوت موسوي و نشانگر مرتبه کليم الله است، به همين سبب است که همين نطق در مورد ساير انبياء و اولياء به تسبيح تعبير شده است نه توحيد.
2- همانگونه که ظهور يا نزول هر يک از نعمتهاي خداي متعال بر هر موجودي متوقف بر استعداد و قابليت آن موجود است ظهور و نزول کمالات نبوت نيز متوقف بر استعداد و قابليت نبي است و همانگونه که تماميت علت فاعلي و علت قابلي هر يک از موجودات مادي يا کمالات مادي موجودات سبب ظهور يا نزول آن موجود مادي يا کمال مادي ميگردد با وجود قابليت نطق شجره يا ساير موجودات و تسبيح آنها در هر يک از انبياء، چنين کمالي (نطق شجره يا ساير موجودات و تسبيح آنها) براي آنها آشکار ميگردد.
عن ابيعبدالله: إنّ الله عزّ و جلّ خَلَقَنا فَأحسَنَ حَلقَنا و صَوَّرَنا فأحسَنَ صُوَرَنا و جَعَلَنا خُزّانِهِ في سمائه و أرضه و لنا نطقت الشجرة و بعبادتنا عُبدالله عزّ و جلّ و لولانا لما عُبِدالله
امام صادق (صلواتاللهعليه) فرمودند: خداي صاحب عزت و جلال ما را آفريد، پس نيکو آفريد و مارا خزانهداران خود در آسمان و زمينش قرار داد و درخت بر ما سخن گفت و به سبب عبادت ماست که پرستيده ميشود و اگر ما نبوديم خدا پرستيده نميشد.
لنا نطقت الشجرة
براي توضيح اين فراز از حديث شريف نيز به اشاره چند نکته را مطرح خواهم کرد:
1- نطق شجره به «انّي أنا الله» اگر چه ممکن است به گونههاي مختلف براي بسياري از انبياء و اولياء و بهويژه اولياء محمدي (سلام الله عليهم اجمعين) رخ داده باشد، ولي نماد نبوت موسوي و نشانگر مرتبه کليم الله است، به همين سبب است که همين نطق در مورد ساير انبياء و اولياء به تسبيح تعبير شده است نه توحيد.
2- همانگونه که ظهور يا نزول هر يک از نعمتهاي خداي متعال بر هر موجودي متوقف بر استعداد و قابليت آن موجود است ظهور و نزول کمالات نبوت نيز متوقف بر استعداد و قابليت نبي است و همانگونه که تماميت علت فاعلي و علت قابلي هر يک از موجودات مادي يا کمالات مادي موجودات سبب ظهور يا نزول آن موجود مادي يا کمال مادي ميگردد با وجود قابليت نطق شجره يا ساير موجودات و تسبيح آنها در هر يک از انبياء، چنين کمالي (نطق شجره يا ساير موجودات و تسبيح آنها) براي آنها آشکار ميگردد.
در صورتي که کمال يادشده ويژه مرتبه نازل قابل نباشد، در مراتب عالي آن قابل نيز که قابليت آن نه تنها تمام است بلکه بيش از تماميت آن در ساير قابلهاست، ظاهر و آشکار ميگردد بلکه ظهور آن در قابل تامتر و اعلي اولويت خواهد داشت بلکه ظهور آن براي قابل اتم و اعلي مقدم بر ظهور آن در قابل تام و عالي است.
بنابراين، اگر شجره براي حضرت موسي عليه السلام سخن گفت براي انبياء و اوليائي که مرتبه نبوت و لايتشان تامتر از آن حضرت است، نه تنها سخن ميگويد بلکه سخن گفتن آن براي چنين نبيّ و چنين وليّي اولويت دارد بلکه نطق آن براي اين دسته از انبياء و اولياء تقدم دارد و چون اين تقدم از نوع زماني و مانند آن نيست بلکه به دليل احاطه آنها بر مراتب فروتر از خود، اين تقدم تقدم رتبي و علّي است، پس ميتوان سخن گفتن شجره بر مراتب فروتر از انبياء و اولياء را معلول خواست و اراده مراتب فراتر از آنها دانست. براين اساس، هم ميتوان گفت «لنا نطقت الشجرة» و هم ميتوان گفت «بنا نطقت الشجرة». فراز بعدي حديث شريف شاهدي بر اين مدعاست.
البته اين سخن در صورتي درست است که کمال يادشده ويژه مرتبه فروتر نباشد که با توجه به اين سخن حضرت که فرمود و «لنا نطقت الشجره» معلوم ميشود که نطق شجره از کمالات مراتب فروتر نبوت و ولايت نيست.
و بعبادتنا عُبدالله عزّ و جلّ و لولانا لما عُبدالله
همانگونه که وجود اشياء مادي و مجرد نيازمند به علت لازم و کافي يا تامه است هم کمالات و صفات آنها نيازمند به علت است و هم افعال آنها. همانگونه که اين موجودات در وجود خويش مستقل نيستند و وابسته به علتي برتر از خود هستند، در هيچ کاري و صفتي هيچ درجهاي از استقلال را ندارند. بر اين اساس، اگر موجودي عبادت ميکند به دليل استناد آن به اراده و مشيت علت خويش است نه به سبب اراده مستقل خود.
در اين سخن هيچ ترديدي نيست تنها نکتهاي که بايد تبيين گردد، تعيين علت وجود و صفات و افعال آنهاست و شکي نيست که اثبات چنين چيزي به وسيله عقل به تنهايي امکانپذير نيست چون حوزه اثبات و تبيين عقلي کليات است و تعيين علت خاص امري جزيي است بنابراين بايد به يقينيات ديگر تمسک جست که در اينجا نقل معتبر است که هم اينک در پي شرح و توضيح آن هستيم.
حديث شريف مراتب بسياري از عليت و سببيت خاندان مطهّر پيامبر صلواتالله عليهماجمعين را تبيين کرده است. در فراز «إنّ الله عزّ و جلّ خَلَقَنا فَأحسَنَ حَلقَنا» به سببيت آنان براي وجود ساير خلق اشاره شده است. در فراز «صَوَّرَنا فأحسَنَ صُوَرَنا و جَعَلَنا خُزّانِهِ في سمائه و أرضه» به سببيت آن خاندان براي صفات ساير خلق پرداخته است و در فراز «لنا نطقت الشجرة» سببيت آنان را براي افعال ساير خلق تبيين کرده است و در فراز «بعبادتنا عُبدالله عزّ و جلّ و لولانا لما عُبدالله» علاوه بر اشاره به سببيت آن خاندان مطهّر براي عبادت ساير خلق به سببيت آنان براي وجود ساير خلق هم اشاره شده است، زيرا ميتوان گفت اگر آنان وجود نداشتند نه تنها ساير خلق عبادت خدا را به جا نميآوردند بلکه خلقي وجود نداشت تا خدا را عبادت کنند.
امام صادق (صلواتاللهعليه) فرمودند: خداي صاحب عزت و جلال ما را آفريد، پس نيکو آفريد و مارا خزانهداران خود در آسمان و زمينش قرار داد و درخت بر ما سخن گفت و به سبب عبادت ماست که پرستيده ميشود و اگر ما نبوديم خدا پرستيده نميشد.
لنا نطقت الشجرة
براي توضيح اين فراز از حديث شريف نيز به اشاره چند نکته را مطرح خواهم کرد:
1- نطق شجره به «انّي أنا الله» اگر چه ممکن است به گونههاي مختلف براي بسياري از انبياء و اولياء و بهويژه اولياء محمدي (سلام الله عليهم اجمعين) رخ داده باشد، ولي نماد نبوت موسوي و نشانگر مرتبه کليم الله است، به همين سبب است که همين نطق در مورد ساير انبياء و اولياء به تسبيح تعبير شده است نه توحيد.
2- همانگونه که ظهور يا نزول هر يک از نعمتهاي خداي متعال بر هر موجودي متوقف بر استعداد و قابليت آن موجود است ظهور و نزول کمالات نبوت نيز متوقف بر استعداد و قابليت نبي است و همانگونه که تماميت علت فاعلي و علت قابلي هر يک از موجودات مادي يا کمالات مادي موجودات سبب ظهور يا نزول آن موجود مادي يا کمال مادي ميگردد با وجود قابليت نطق شجره يا ساير موجودات و تسبيح آنها در هر يک از انبياء، چنين کمالي (نطق شجره يا ساير موجودات و تسبيح آنها) براي آنها آشکار ميگردد.
در صورتي که کمال يادشده ويژه مرتبه نازل قابل نباشد، در مراتب عالي آن قابل نيز که قابليت آن نه تنها تمام است بلکه بيش از تماميت آن در ساير قابلهاست، ظاهر و آشکار ميگردد بلکه ظهور آن در قابل تامتر و اعلي اولويت خواهد داشت بلکه ظهور آن براي قابل اتم و اعلي مقدم بر ظهور آن در قابل تام و عالي است.
بنابراين، اگر شجره براي حضرت موسي عليه السلام سخن گفت براي انبياء و اوليائي که مرتبه نبوت و لايتشان تامتر از آن حضرت است، نه تنها سخن ميگويد بلکه سخن گفتن آن براي چنين نبيّ و چنين وليّي اولويت دارد بلکه نطق آن براي اين دسته از انبياء و اولياء تقدم دارد و چون اين تقدم از نوع زماني و مانند آن نيست بلکه به دليل احاطه آنها بر مراتب فروتر از خود، اين تقدم تقدم رتبي و علّي است، پس ميتوان سخن گفتن شجره بر مراتب فروتر از انبياء و اولياء را معلول خواست و اراده مراتب فراتر از آنها دانست. براين اساس، هم ميتوان گفت «لنا نطقت الشجرة» و هم ميتوان گفت «بنا نطقت الشجرة». فراز بعدي حديث شريف شاهدي بر اين مدعاست.
البته اين سخن در صورتي درست است که کمال يادشده ويژه مرتبه فروتر نباشد که با توجه به اين سخن حضرت که فرمود و «لنا نطقت الشجره» معلوم ميشود که نطق شجره از کمالات مراتب فروتر نبوت و ولايت نيست.
و بعبادتنا عُبدالله عزّ و جلّ و لولانا لما عُبدالله
همانگونه که وجود اشياء مادي و مجرد نيازمند به علت لازم و کافي يا تامه است هم کمالات و صفات آنها نيازمند به علت است و هم افعال آنها. همانگونه که اين موجودات در وجود خويش مستقل نيستند و وابسته به علتي برتر از خود هستند، در هيچ کاري و صفتي هيچ درجهاي از استقلال را ندارند. بر اين اساس، اگر موجودي عبادت ميکند به دليل استناد آن به اراده و مشيت علت خويش است نه به سبب اراده مستقل خود.
در اين سخن هيچ ترديدي نيست تنها نکتهاي که بايد تبيين گردد، تعيين علت وجود و صفات و افعال آنهاست و شکي نيست که اثبات چنين چيزي به وسيله عقل به تنهايي امکانپذير نيست چون حوزه اثبات و تبيين عقلي کليات است و تعيين علت خاص امري جزيي است بنابراين بايد به يقينيات ديگر تمسک جست که در اينجا نقل معتبر است که هم اينک در پي شرح و توضيح آن هستيم.
حديث شريف مراتب بسياري از عليت و سببيت خاندان مطهّر پيامبر صلواتالله عليهماجمعين را تبيين کرده است. در فراز «إنّ الله عزّ و جلّ خَلَقَنا فَأحسَنَ حَلقَنا» به سببيت آنان براي وجود ساير خلق اشاره شده است. در فراز «صَوَّرَنا فأحسَنَ صُوَرَنا و جَعَلَنا خُزّانِهِ في سمائه و أرضه» به سببيت آن خاندان براي صفات ساير خلق پرداخته است و در فراز «لنا نطقت الشجرة» سببيت آنان را براي افعال ساير خلق تبيين کرده است و در فراز «بعبادتنا عُبدالله عزّ و جلّ و لولانا لما عُبدالله» علاوه بر اشاره به سببيت آن خاندان مطهّر براي عبادت ساير خلق به سببيت آنان براي وجود ساير خلق هم اشاره شده است، زيرا ميتوان گفت اگر آنان وجود نداشتند نه تنها ساير خلق عبادت خدا را به جا نميآوردند بلکه خلقي وجود نداشت تا خدا را عبادت کنند.