آثار علم
آثار علم
رسول خدا_صلی الله علیه و آله_ فرمودند: مَن طَلَبَ العلم لله عزّوجلّ، لميُصِب منه باباً إلاّ ازدادَ فى نفسه ذُلاًّ و للناس تَواضُعاً و لله خَوفاً و فى الدّين اجتهاداً فذلك الّذى يَنتَفِعُ بالعلم، فليتعلّمه، و مَن طلبَ العلم للدّنيا و المنزله عند النّاس و الخُطوة عند السّلطان، لميُصِب منه باباً إلاّ ازدادَ فى نَفسِه عَظمةً و على النّاس استِطالة و بالله اغتراراً و فى الدّين جَفاءً، فذلك الّذى لايَنتَفِعُ بالعلم، فَليَكُفَّ وليُمسِك عن الحجّه على نفسِه و النّدامه و الخِزيِ يوم القيمه.
«هركه براى خدا جوياى علم باشد، به هر فصلى از آن كه دست يابد از خودبزرگبينياش كاسته، فروتنياش در برابر مردم، ترسش از خدا و ژرفاى انديشه دينياش افزوده ميشود،چنین شخصی ازعلم سود ميبرد، پس بايد آن را فراگيرد.اما آن كس كه علم را براى دنيا و كسب مقام در ميان مردم و نزديكى به قدرتمندان بجويد، به هر فصلى از آن كه دست يابد بر خودبزرگبينى، گردنفرازي بر مردم، نافرماني از خدا و ستمكاريش در دين افزوده ميشود. او از علم سود نميبرد پس باید از آن پرهيز كند و حجت بر خود تمام نكند و پشيمانى و خوارى خود در قيامت را فراهم نسازد.»
رسول خدا_صلی الله علیه و آله_ فرمودند: مَن طَلَبَ العلم لله عزّوجلّ، لميُصِب منه باباً إلاّ ازدادَ فى نفسه ذُلاًّ و للناس تَواضُعاً و لله خَوفاً و فى الدّين اجتهاداً فذلك الّذى يَنتَفِعُ بالعلم، فليتعلّمه، و مَن طلبَ العلم للدّنيا و المنزله عند النّاس و الخُطوة عند السّلطان، لميُصِب منه باباً إلاّ ازدادَ فى نَفسِه عَظمةً و على النّاس استِطالة و بالله اغتراراً و فى الدّين جَفاءً، فذلك الّذى لايَنتَفِعُ بالعلم، فَليَكُفَّ وليُمسِك عن الحجّه على نفسِه و النّدامه و الخِزيِ يوم القيمه.
«هركه براى خدا جوياى علم باشد، به هر فصلى از آن كه دست يابد از خودبزرگبينياش كاسته، فروتنياش در برابر مردم، ترسش از خدا و ژرفاى انديشه دينياش افزوده ميشود،چنین شخصی ازعلم سود ميبرد، پس بايد آن را فراگيرد.اما آن كس كه علم را براى دنيا و كسب مقام در ميان مردم و نزديكى به قدرتمندان بجويد، به هر فصلى از آن كه دست يابد بر خودبزرگبينى، گردنفرازي بر مردم، نافرماني از خدا و ستمكاريش در دين افزوده ميشود. او از علم سود نميبرد پس باید از آن پرهيز كند و حجت بر خود تمام نكند و پشيمانى و خوارى خود در قيامت را فراهم نسازد.»
غزالى در منهاج العابدين آورده است كه: أوحَى الله إلى داود: يا داود تَعَلَّم العلم النّافع قالَ: يا الهى و ما العلمُ النافعُ؟ قالَ: أن تَعرِفَ جَلالى و عَظَمَتى و كِبريايى و كمالَ قُدرتى على كُلّ شئ فإنّ هذا الّذى يُقَرِّبُك إلَيَّ؛ خدا به داود گفت: دانش سودمند را فراگير. پرسيد: دانش سودمند كدام است؟ گفت: آن است كه جلال و عظمت و كبريا و قدرت مرا بر هرچيز بشناسى، زيرا اين دانش است كه تو را به من نزديك ميسازد. چنين علمى است كه سبب خشيت ميشود، چنانكه خداى متعال فرمود:
إنّما يَخشَى الله من عباده العُلماء؛ تنها عالمان از خداى خشيت دارند.
تعليق حكم بر وصف، مُشعر به عليّت است، يعنى علت خشيت، علم است و به لحاظ انّما، اين علت منحصر به علم است. پس تصوّرات و تصديقات، اگرچه در كمال دقت باشد، اگر سبب خشيت نشود، علم نيست، بلكه جهل است. منظور از فقه در صدر اول نيز همين علم است.
رسول خدا _صلی الله علیه و آله_ فرمودند: رأسُ الحكمةِ مَخافةُ الله؛ ترس از خدا همچون سر براى حكمت است.
همين علم است كه اولياء خدا به تعليم آن عشق ميورزيدند، چنانكه امام باقر_علیه الصلاة و السلام_ فرمودند:
لَمَجلسٌ أجلسُه إلى من أثِقُ به، أوثَقُ فى نفسى من عَملِ سنةٍ؛ يك نشست با كسى كه به او اعتماد دارم، از يك سال فعاليت برايم مطمئنتر و ارزشمندتر است.
و نيز همين علم است كه اميرمؤمنان_علیه الصلاة و السلام_ درباره آن فرمودند:
ليسَ العلمُ فى السّماء فيَنزِلُ عليكم و لا فى تخوم الاَرض فيَخرُجُ لكم ولكن العلم مَجبولٌ فى قلوبكم، تأدَّبُوا بآدابِ الرّوحانييّن يَظهَرُ لكم؛ علم نه در آسمان است تا فرود آيد، نه در زمين است تا فراز آيد، بلكه در جان و دل شماست. به آداب روحانيون پايبند باشيد تا بر شما آشكار شود.
دلهاى آدميان خزانههاى علم و معرفت است و كليد آن آسمانى زيستن است. از آنجا كه علم نه در زمين است و نه در آسمان؛ نه در دوردست و نه در نزديكى، بنابراين چنين نيست كه هركه اهل سير و سفر به نقاط دور و نزديك باشد، به آن دست يابد و با دستى پر بازگردد.
معدن علم، دل آدمى است كه كاوش در آن و دسترسى به آن با آداب روحانى و اخلاق پاك ممكن ميشود، چنانكه خداى متعال فرمود: اتقوا الله یعلمکم الله؛تقوی پیشه کنید،خدای تعلیمتان خواهد داد.
معارف الهى دستكم بر دو دسته است: 1ـ عام و فراگير 2ـ خاص و ويژه.
هر گروهى از مردم شايسته يكى از آن دو هستند. موضوع مورد بحث در اينجا، دسته دوم است كه اسرار معارف الهى نام دارد و هركس توان دستيابى به آن را ندارد. احاديث شريفى كه پيش از اين يادآورى شد به همين نوع از علم اشاره دارد.این دسته از علوم اگرچه در مطاوى سخنان گهربار انبياء و اولياء بهويژه سخنان حضرت ختمى مرتبت و خاندان پاك وى كم و بيش آمده است، ولى سر به مهر آمده است كه هركس توان فهم آن را ندارد. كسى ميتواند آن را بيابد كه به زبان آن آشنا باشد و راه و روش فراگرفتن آن را بداند و نيز تاب تحمل آن را داشته باشد، چه همگان اينگونه نيستند.
غزالى گويد: روزى رسول خدا_صلی الله علیه و آله_ با حذيفه درباره اسرار الهى سخن ميگفت و توحيد را تعليم ميداد، چون عمر از راه رسيد، آن حضرت سخن بريد و ساكت شد. عمر گفت: يا رسول الله! چه ميفرمودي؟ بگو تا بشنويم، آن حضرت فرمودند: إنّ العَسَلَ يَضُرُّ الرَّضيع.
هركسى از معارف الهى به قدر استعداد و گنجايش خود بهره ميبرد و هركسى با توجه به ذهنيّت، سوابق تعليم و تربيت، عادات، آداب و رسوم، اساتيد و دوستان خود، بر سفره آسمانى معارف الهى مينشيند و از آن تناول ميكند.
آنكس كه همه عالم هستى را در دنيا ميبيند و آخرت را نيز دنياى ديگر، هر چند بزرگتر، توان فهم توحيد را ندارد، چه رسد به توان چشيدن آن. از اينروست كه اگر حقايق و اسرار معارف الهى بر آنها گفته شود، از آن گريزان ميشوند. «و لايَزيدُهم إلاّ نفوراً».
اگر اسرار الهى براى همه قابل فهم و پذيرش بود كه آن را ِسرّ نميدانستند و بر پوشاندن آن تأكيد نميكردند؛ اگر بر همه قابل فهم بود، ديگر تفاوت آدميان در درك معارف نبود.
نمونههايى از اسرار معارف
رسول خدا _صلی الله علیه و آله وسلم_ به سلمان فرمودند: يا سلمان لو عُرِضَ علمُك لِمِقداد لَكَفَرَ، يا مقداد لو عُرِضَ علمُك على سَلمان لكَفَر؛اگر علم سلمان بر مقداد گفته شود بدان كفر ميورزد و اگر علم مقداد نيز بر سلمان گفته شود بدان كفر ميورزد.
اميرمؤمنان_علیه الصلاة و السلام_ فرمودند: اِندَمَجتُ على مَكنونِ علمٍ لو بُحتُ به لاضطَرَبتُم إضطَراب الاَرشيه فى الطَّوِى البعيدة؛ علوم نهان و پنهانى را در اختيار دارم كه اگر آن را آشكار سازم، شما همانند طناب آويزان در چاههاى عميق، به اضطراب و لزره خواهيد افتاد.
رسول خدا _صلواة الله و سلامه علیه_ فرمودند: إنّ مِن العِلم كهيئه المكنون، لايُعلّمها إلاّ العُلماء بالله، فاذا نطَقوا به، لايُنكِره إلاّ أهل الاغترار بالله عزّوجلّ، و لميَتَحَمَّلْه إلاّ أهل الاعتراف بالله.
برخى از علوم، حقيقتى پوشيده دارد كه جز عالمان ربانى، ديگران از آن بيخبرند. پس بيخبرانند كه سخن عالم ربانى را انكار ميكنند و تاب شنيدن آن را ندارند و موحدانند كه آن را ميفهمند.
امام كاظم _علیه الصلاة و السلام_ فرمود: لاتَقُل لِما بَلَّغَك عَنّا أو نُسِبَ إلَينا هذا باطلٌ و إن كُنتَ تَعرِفُ خَلافَه فإنّك لاتَدرى لِمَ قُلنا و على أيّ وَجهٍ و صِفَةٍ؛ آنچه از ما براى شما نقل ميكنند، انكار نكنيد، اگرچه خلاف آن را از ما بدانيد، زيرا نميدانيد كه آن را چرا و چگونه گفتهايم.
از آنجا كه بيشتر مردم از اسرار معارف الهى بيخبرند، به حكم «النّاس أعداءُ ما جَهِلوا» آن را انكار ميكنند و با اين كار درهاى الطاف ويژه الهى را بر خود ميبندند، از اينرو اولياى الهى سفارش كردهاند كه آنچه از ما برايتان بازگو كردند انكار نكنيد، اگرچه خلاف آن را بشناسيد، بدينخاطر كه همگان توان فهم همه آنچه را آنان فرمودهاند، ندارند.
و اگر اهل راز نيستيم و از درك اسرار معارف الهى ناتوانيم، دستكم نام و ياد آنها را به بزرگى بريم.
امام صادق_علیه الصلاة و السلام_ فرمود: أتى الحسين_علیه الصلاة و السلام_ اُناس، فقالوا له: يا اباعبدالله، حَدِّثْنا بفَضلِكم الّذى جَعَلَ الله لكم. فقالَ: إنّكم لاتَحتَمِلونَه و لا تُطيقونَه. قالوا: بَلي. قالَ: إن كُنتُم صادقين فليَتَنَحِّ إثنان و اُحَدِّثُ واحداً، فإن احتَمَلَه، حَدَّثتُكم. فتَنَحّى إثنان، وحَدَّثَ واحداً، فقامَ طائر العقل، فمَرَّ على وَجهِه و ذَهَبَ. فكَلّمَه صاحباه فلم يُرِد عليها جواباً.
امام حسين_علیه الصلاة و السلام_ به جمعى كه تقاضاى شنيدن سخنى درباره مقام و منزلت آن حضرت را داشتند، فرمود: تاب شنيدن آن را نداريد. گفتند: داريم. فرمود: دو نفرتان كنار رويد تا به يكى از شما بگويم، اگر تاب شنيدن داشت به همه شما باز خواهم گفت. آن دو نفر دور شدند و حضرت به آن يكى باز گفت. آن مرد در حالتى كه عقل از سرش پريده بود، برخاست و راه پيش گرفت و رفت. آن دو هرچه با او سخن گفتند، پاسخ آنان را نداد.
امام صادق_علیه الصلاة و السلام_ به فرزندش اسماعيل فرمود: يا بُنَيَّ إجتَهِد فى تَعَلُّمِ علمِ السرّ، فإنّ لَه بَركة كثيرة أكثر ممّا يَظُنُّ، يا بُنيَّ مَن تَعَلَّم علمَ العَلانيه و تَركَ علمَ السرّ، يَهلُكُ و لايَسعَدُ. يا بُنيّ إن أردتَ أن يُكرمَك ربُّك بعلمِ السرّ، فعليك ببُغضِ الدّنيا و اعرِف خِدمَةَ الصّالحين و احكُم أمرك للمَوت فإذا اجتَمَعتَ فيك هذه الخِصال الثلاث، يُكرمُك ربّك بعلم السرّ؛فرزندم! در فراگرفتن علم نهان سخت كوشا باش، زيرا بركت آن بيش از آن است كه به گمان آيد. فرزندم! كسى كه علم عيان را فراگيرد و علم نهان را فروگذارد، هلاك خواهد شد و به سعادت نخواهد رسيد. فرزندم! اگر ميخواهى خدايت با علم نهان بزرگت دارد، پس از دنيا نفرت داشته باش، خدمت به نيكان را سرلوحه خويش قرار ده و خود را براى مردن آماده ساز؛ هرگاه اين ويژگيهاى سهگانه در تو جمع شد، خدايت با علم نهان بزرگت خواهد داشت.
براى دستيابى به اسرار علوم بايد كوشيد، زيرا نتيجه آن بسيار بيشتر از چيزى است كه به تصور آيد. فراگرفتن علم آشكار و عيان و ترك علوم پنهان و نهان سبب هلاكت است نه نجات. راه دستيابى به آن نيز نفرت از دنيا، خدمت به بندگان نيك خدا و آمادگى ديدار حضرت دوست است.
ذُكِرت التّقيَّة يوماً عند على ابن الحسين_علیه الصلاة و السلام_ فقالَ: والله لو عَلِمَ أبوذر ما فى قلبِ سَلمان لَقَتَلَه و لقد آخى رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم بينَهما، فما ظَنُّك بسائر الناس؟ إنّ علمَ العُلماء صَعبٌ مُستَصعَبٌ لايَحتَمِلُه إلاّ ملكٌ مقرّب أو نَبيٌّ مُرسَل أو عبدٌ مؤمنٌ إمتَحَنَ الله قلبَه للايمان. قال: و إنّما صارَ سلمان من العلماء لاَنّه إمرؤ منّا أهل البيت، فلذلك يَشبَه العلماء.
سلمان به حقايقى آگاه است كه اگر ابوذر بدان آگاه شود، او را خواهد كشت در حالى كه آن دو به امر رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم پيمان برادرى بسته بودند. اگر آنان چنين باشند گمان برى كه ديگران چگونهاند؟
اسرار معارف خاندان پيامبر -صلوات الله و سلامه علیهم اجمعین- داراى مراتبى است كه برخى از آنها را جز ملائكه مقرب و پيامبران مرسل و بندگان دلآزموده خدا نميدانند و برخى ديگر را همينها نيز نميدانند
امام صادق_علیه الصلاة و السلام_ فرمود: إنّ عندَنا والله سِرّاً من أسرارِ الله و علماً من علم الله والله لايَحتَمِلُه ملكٌ مقرّب و لا نَبيٌّ مرسَل و لا مؤمن إمتَحَنَ الله قلبَه للايمان؛ «برخى از علوم و اسرار الهى در خزانه علم خاندان پيامبر صلوات الله عليهم اجمعين است كه حتى ملايكه مقرب، پيامبران مرسل و مؤمنانى كه دلى آزموده دارند نيز تاب تحمل آن را ندارند». البته اين اسرار را نيز اهلى است شايسته.
امام صادق_علیه الصلاة و السلام_ درباره اسرار قدم گزاردن اميرمؤمنان_علیه الصلاة و السلام_ بر كتف پيامبر- صلوات الله و سلامه علیه- به هنگام شكستن بتهاى خانه كعبه براى محمد بن حرب نكاتى را فرمود. محمد بن حرب گفت: زِدنى بياناً فقال: إنّك لاهلٌ لِلزّياده ثمّ ذَكرَ مَعانى آخَر ثمّ قال †: لو أخبرتُك بما فى حمل النبى علياً_علیهما الصلاة و السلام -عند حطّ الاَصنام من سطح الكعبه من المعانى الّتى أرادَها به، لقلتَ إنّ جعفربنمحمد لمجنون. فحَسبُكَ من ذلك ما قد سمعتَه.
آن حضرت درباره اسرار پا نهادن اميرمؤمنان بر شانههاى حبيب خدا حقايقى را ميداند كه اگر بر خواص از ياران خود نيز بگويد او را به جنون متهم خواهند كرد.
امام صادق_علیه الصلاة و السلام -در شرح «هُديً للمتّقين» فرمود: بيانٌ و شفاءٌ للمُتّقين من شيعةِ محمّدٍ و عليٍ _علیهما الصلاة و السلام- واتّقُوا إظهارَ أسرار الله تعالى و أسرار أزكياء عبادِه الاوصياء بعدَ محمّدٍ - صلوات الله و سلامه علیه- فَكَتَموها؛ واتّقوا سترَ العلومِ عن أهلِها المُستَحِقّين لها و فيهم نَشَروها.
حضرت تصريح كرد كه از آشكار ساختن اسرار خدا و بندگان پاك او بپرهيزيد و آن را از نااهلان پنهان داريد و تنها به اهلش بسپاريد. در غير اينصورت ستمى آشكار پديد آمده است.
رسول خدا - صلوات الله و سلامه علیه- فرمودند: مَن سَألَ عن التّوحيد، فهو جاهلٌ و من أجابَ عنه فهو مُشركٌ و من يعرف، فهو مُلحِدٌ و مَن لايَعرف، فهو كافر.
اين چه سِرّى است در توحيد كه اگر از آن بپرسند، نادانند و اگر بدان پاسخ گويند، مشرك و اگر آن را بشناسند، ملحد و اگر نشناسند، كافرند. بايد چه كنند تا به جهل و شرك و كفر و الحاد آلوده نگردند؟ اين خود سِرّى است سَر به مهر.
رسيدن به اسرار معارف الهى براى همگان ممكن نيست. كسى بدان دست مييابد كه استعداد و شايستگى فهم دقايق عقلى و شهودى را داشته باشد؛ فهم و درك او محدود به خور و خواب در دنيا و آخرت نباشد؛ كجانديش و كوتهنظر نباشد.
ديگر آنكه طالب باشد و در طلب، صداقت داشته باشد و صداقت خويش را با كوشش و تلاش پيگير اظهار كرده باشد و از تنبلى و بهانهجويى دورى كرده باشد.
همچنين همراهى با اهل معرفت را نيك نگه دارد و انتظار يك شبه به مقصد رسيدن نداشته باشد كه خامى است، زيرا كه سرچشمه اين معارف در قلههاى پاكى قرار دارد و انوار آن در دلهاى سَر به مهر و جانهايى پوشيده و پنهان تابيده شده است. به خاطر داشته باشيم كه عارف كتوم است، سَر ميدهد ولى سرّ نميدهد. باشد كه از اين همراهى، آشنايى دست دهد كه:
عارف تا دل نيابد، سخن دوست نخواهد گفت، چون سخن دوست به غير گفتن، نه مراد اوست بلكه گفتن معارف حقيقى و نهان جز براى صاحبدلان، از عدالت جمع نگردد.
آنگاه بر طلب خود اصرار ورزد و به سؤال و تقاضا آن را از آن جواد يگانه طلب كند كه:
اگر چنين كرد، بداند كه:
إنّما يَخشَى الله من عباده العُلماء؛ تنها عالمان از خداى خشيت دارند.
تعليق حكم بر وصف، مُشعر به عليّت است، يعنى علت خشيت، علم است و به لحاظ انّما، اين علت منحصر به علم است. پس تصوّرات و تصديقات، اگرچه در كمال دقت باشد، اگر سبب خشيت نشود، علم نيست، بلكه جهل است. منظور از فقه در صدر اول نيز همين علم است.
رسول خدا _صلی الله علیه و آله_ فرمودند: رأسُ الحكمةِ مَخافةُ الله؛ ترس از خدا همچون سر براى حكمت است.
همين علم است كه اولياء خدا به تعليم آن عشق ميورزيدند، چنانكه امام باقر_علیه الصلاة و السلام_ فرمودند:
لَمَجلسٌ أجلسُه إلى من أثِقُ به، أوثَقُ فى نفسى من عَملِ سنةٍ؛ يك نشست با كسى كه به او اعتماد دارم، از يك سال فعاليت برايم مطمئنتر و ارزشمندتر است.
و نيز همين علم است كه اميرمؤمنان_علیه الصلاة و السلام_ درباره آن فرمودند:
ليسَ العلمُ فى السّماء فيَنزِلُ عليكم و لا فى تخوم الاَرض فيَخرُجُ لكم ولكن العلم مَجبولٌ فى قلوبكم، تأدَّبُوا بآدابِ الرّوحانييّن يَظهَرُ لكم؛ علم نه در آسمان است تا فرود آيد، نه در زمين است تا فراز آيد، بلكه در جان و دل شماست. به آداب روحانيون پايبند باشيد تا بر شما آشكار شود.
دلهاى آدميان خزانههاى علم و معرفت است و كليد آن آسمانى زيستن است. از آنجا كه علم نه در زمين است و نه در آسمان؛ نه در دوردست و نه در نزديكى، بنابراين چنين نيست كه هركه اهل سير و سفر به نقاط دور و نزديك باشد، به آن دست يابد و با دستى پر بازگردد.
معدن علم، دل آدمى است كه كاوش در آن و دسترسى به آن با آداب روحانى و اخلاق پاك ممكن ميشود، چنانكه خداى متعال فرمود: اتقوا الله یعلمکم الله؛تقوی پیشه کنید،خدای تعلیمتان خواهد داد.
معارف الهى دستكم بر دو دسته است: 1ـ عام و فراگير 2ـ خاص و ويژه.
هر گروهى از مردم شايسته يكى از آن دو هستند. موضوع مورد بحث در اينجا، دسته دوم است كه اسرار معارف الهى نام دارد و هركس توان دستيابى به آن را ندارد. احاديث شريفى كه پيش از اين يادآورى شد به همين نوع از علم اشاره دارد.این دسته از علوم اگرچه در مطاوى سخنان گهربار انبياء و اولياء بهويژه سخنان حضرت ختمى مرتبت و خاندان پاك وى كم و بيش آمده است، ولى سر به مهر آمده است كه هركس توان فهم آن را ندارد. كسى ميتواند آن را بيابد كه به زبان آن آشنا باشد و راه و روش فراگرفتن آن را بداند و نيز تاب تحمل آن را داشته باشد، چه همگان اينگونه نيستند.
غزالى گويد: روزى رسول خدا_صلی الله علیه و آله_ با حذيفه درباره اسرار الهى سخن ميگفت و توحيد را تعليم ميداد، چون عمر از راه رسيد، آن حضرت سخن بريد و ساكت شد. عمر گفت: يا رسول الله! چه ميفرمودي؟ بگو تا بشنويم، آن حضرت فرمودند: إنّ العَسَلَ يَضُرُّ الرَّضيع.
هزار نكته باريكتر ز مو اينجاست نه هركه سربتراشد قلندرى داند
هركسى از معارف الهى به قدر استعداد و گنجايش خود بهره ميبرد و هركسى با توجه به ذهنيّت، سوابق تعليم و تربيت، عادات، آداب و رسوم، اساتيد و دوستان خود، بر سفره آسمانى معارف الهى مينشيند و از آن تناول ميكند.
هركسى از ظن خود شد يار من وز درون من نجست اسرار من
آنكس كه همه عالم هستى را در دنيا ميبيند و آخرت را نيز دنياى ديگر، هر چند بزرگتر، توان فهم توحيد را ندارد، چه رسد به توان چشيدن آن. از اينروست كه اگر حقايق و اسرار معارف الهى بر آنها گفته شود، از آن گريزان ميشوند. «و لايَزيدُهم إلاّ نفوراً».
اگر اسرار الهى براى همه قابل فهم و پذيرش بود كه آن را ِسرّ نميدانستند و بر پوشاندن آن تأكيد نميكردند؛ اگر بر همه قابل فهم بود، ديگر تفاوت آدميان در درك معارف نبود.
نمونههايى از اسرار معارف
رسول خدا _صلی الله علیه و آله وسلم_ به سلمان فرمودند: يا سلمان لو عُرِضَ علمُك لِمِقداد لَكَفَرَ، يا مقداد لو عُرِضَ علمُك على سَلمان لكَفَر؛اگر علم سلمان بر مقداد گفته شود بدان كفر ميورزد و اگر علم مقداد نيز بر سلمان گفته شود بدان كفر ميورزد.
اميرمؤمنان_علیه الصلاة و السلام_ فرمودند: اِندَمَجتُ على مَكنونِ علمٍ لو بُحتُ به لاضطَرَبتُم إضطَراب الاَرشيه فى الطَّوِى البعيدة؛ علوم نهان و پنهانى را در اختيار دارم كه اگر آن را آشكار سازم، شما همانند طناب آويزان در چاههاى عميق، به اضطراب و لزره خواهيد افتاد.
رسول خدا _صلواة الله و سلامه علیه_ فرمودند: إنّ مِن العِلم كهيئه المكنون، لايُعلّمها إلاّ العُلماء بالله، فاذا نطَقوا به، لايُنكِره إلاّ أهل الاغترار بالله عزّوجلّ، و لميَتَحَمَّلْه إلاّ أهل الاعتراف بالله.
برخى از علوم، حقيقتى پوشيده دارد كه جز عالمان ربانى، ديگران از آن بيخبرند. پس بيخبرانند كه سخن عالم ربانى را انكار ميكنند و تاب شنيدن آن را ندارند و موحدانند كه آن را ميفهمند.
امام كاظم _علیه الصلاة و السلام_ فرمود: لاتَقُل لِما بَلَّغَك عَنّا أو نُسِبَ إلَينا هذا باطلٌ و إن كُنتَ تَعرِفُ خَلافَه فإنّك لاتَدرى لِمَ قُلنا و على أيّ وَجهٍ و صِفَةٍ؛ آنچه از ما براى شما نقل ميكنند، انكار نكنيد، اگرچه خلاف آن را از ما بدانيد، زيرا نميدانيد كه آن را چرا و چگونه گفتهايم.
از آنجا كه بيشتر مردم از اسرار معارف الهى بيخبرند، به حكم «النّاس أعداءُ ما جَهِلوا» آن را انكار ميكنند و با اين كار درهاى الطاف ويژه الهى را بر خود ميبندند، از اينرو اولياى الهى سفارش كردهاند كه آنچه از ما برايتان بازگو كردند انكار نكنيد، اگرچه خلاف آن را بشناسيد، بدينخاطر كه همگان توان فهم همه آنچه را آنان فرمودهاند، ندارند.
آن كس است اهل بشارت كه اشارت داند نكتههاست بسى، محرم اسرار كجاست
و اگر اهل راز نيستيم و از درك اسرار معارف الهى ناتوانيم، دستكم نام و ياد آنها را به بزرگى بريم.
امام صادق_علیه الصلاة و السلام_ فرمود: أتى الحسين_علیه الصلاة و السلام_ اُناس، فقالوا له: يا اباعبدالله، حَدِّثْنا بفَضلِكم الّذى جَعَلَ الله لكم. فقالَ: إنّكم لاتَحتَمِلونَه و لا تُطيقونَه. قالوا: بَلي. قالَ: إن كُنتُم صادقين فليَتَنَحِّ إثنان و اُحَدِّثُ واحداً، فإن احتَمَلَه، حَدَّثتُكم. فتَنَحّى إثنان، وحَدَّثَ واحداً، فقامَ طائر العقل، فمَرَّ على وَجهِه و ذَهَبَ. فكَلّمَه صاحباه فلم يُرِد عليها جواباً.
امام حسين_علیه الصلاة و السلام_ به جمعى كه تقاضاى شنيدن سخنى درباره مقام و منزلت آن حضرت را داشتند، فرمود: تاب شنيدن آن را نداريد. گفتند: داريم. فرمود: دو نفرتان كنار رويد تا به يكى از شما بگويم، اگر تاب شنيدن داشت به همه شما باز خواهم گفت. آن دو نفر دور شدند و حضرت به آن يكى باز گفت. آن مرد در حالتى كه عقل از سرش پريده بود، برخاست و راه پيش گرفت و رفت. آن دو هرچه با او سخن گفتند، پاسخ آنان را نداد.
امام صادق_علیه الصلاة و السلام_ به فرزندش اسماعيل فرمود: يا بُنَيَّ إجتَهِد فى تَعَلُّمِ علمِ السرّ، فإنّ لَه بَركة كثيرة أكثر ممّا يَظُنُّ، يا بُنيَّ مَن تَعَلَّم علمَ العَلانيه و تَركَ علمَ السرّ، يَهلُكُ و لايَسعَدُ. يا بُنيّ إن أردتَ أن يُكرمَك ربُّك بعلمِ السرّ، فعليك ببُغضِ الدّنيا و اعرِف خِدمَةَ الصّالحين و احكُم أمرك للمَوت فإذا اجتَمَعتَ فيك هذه الخِصال الثلاث، يُكرمُك ربّك بعلم السرّ؛فرزندم! در فراگرفتن علم نهان سخت كوشا باش، زيرا بركت آن بيش از آن است كه به گمان آيد. فرزندم! كسى كه علم عيان را فراگيرد و علم نهان را فروگذارد، هلاك خواهد شد و به سعادت نخواهد رسيد. فرزندم! اگر ميخواهى خدايت با علم نهان بزرگت دارد، پس از دنيا نفرت داشته باش، خدمت به نيكان را سرلوحه خويش قرار ده و خود را براى مردن آماده ساز؛ هرگاه اين ويژگيهاى سهگانه در تو جمع شد، خدايت با علم نهان بزرگت خواهد داشت.
براى دستيابى به اسرار علوم بايد كوشيد، زيرا نتيجه آن بسيار بيشتر از چيزى است كه به تصور آيد. فراگرفتن علم آشكار و عيان و ترك علوم پنهان و نهان سبب هلاكت است نه نجات. راه دستيابى به آن نيز نفرت از دنيا، خدمت به بندگان نيك خدا و آمادگى ديدار حضرت دوست است.
ذُكِرت التّقيَّة يوماً عند على ابن الحسين_علیه الصلاة و السلام_ فقالَ: والله لو عَلِمَ أبوذر ما فى قلبِ سَلمان لَقَتَلَه و لقد آخى رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم بينَهما، فما ظَنُّك بسائر الناس؟ إنّ علمَ العُلماء صَعبٌ مُستَصعَبٌ لايَحتَمِلُه إلاّ ملكٌ مقرّب أو نَبيٌّ مُرسَل أو عبدٌ مؤمنٌ إمتَحَنَ الله قلبَه للايمان. قال: و إنّما صارَ سلمان من العلماء لاَنّه إمرؤ منّا أهل البيت، فلذلك يَشبَه العلماء.
سلمان به حقايقى آگاه است كه اگر ابوذر بدان آگاه شود، او را خواهد كشت در حالى كه آن دو به امر رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم پيمان برادرى بسته بودند. اگر آنان چنين باشند گمان برى كه ديگران چگونهاند؟
اسرار معارف خاندان پيامبر -صلوات الله و سلامه علیهم اجمعین- داراى مراتبى است كه برخى از آنها را جز ملائكه مقرب و پيامبران مرسل و بندگان دلآزموده خدا نميدانند و برخى ديگر را همينها نيز نميدانند
امام صادق_علیه الصلاة و السلام_ فرمود: إنّ عندَنا والله سِرّاً من أسرارِ الله و علماً من علم الله والله لايَحتَمِلُه ملكٌ مقرّب و لا نَبيٌّ مرسَل و لا مؤمن إمتَحَنَ الله قلبَه للايمان؛ «برخى از علوم و اسرار الهى در خزانه علم خاندان پيامبر صلوات الله عليهم اجمعين است كه حتى ملايكه مقرب، پيامبران مرسل و مؤمنانى كه دلى آزموده دارند نيز تاب تحمل آن را ندارند». البته اين اسرار را نيز اهلى است شايسته.
راز درون پرده ز رندان مست پرس
كاين حال نيست زاهد عالى مقام را
كاين حال نيست زاهد عالى مقام را
امام صادق_علیه الصلاة و السلام_ درباره اسرار قدم گزاردن اميرمؤمنان_علیه الصلاة و السلام_ بر كتف پيامبر- صلوات الله و سلامه علیه- به هنگام شكستن بتهاى خانه كعبه براى محمد بن حرب نكاتى را فرمود. محمد بن حرب گفت: زِدنى بياناً فقال: إنّك لاهلٌ لِلزّياده ثمّ ذَكرَ مَعانى آخَر ثمّ قال †: لو أخبرتُك بما فى حمل النبى علياً_علیهما الصلاة و السلام -عند حطّ الاَصنام من سطح الكعبه من المعانى الّتى أرادَها به، لقلتَ إنّ جعفربنمحمد لمجنون. فحَسبُكَ من ذلك ما قد سمعتَه.
آن حضرت درباره اسرار پا نهادن اميرمؤمنان بر شانههاى حبيب خدا حقايقى را ميداند كه اگر بر خواص از ياران خود نيز بگويد او را به جنون متهم خواهند كرد.
امام صادق_علیه الصلاة و السلام -در شرح «هُديً للمتّقين» فرمود: بيانٌ و شفاءٌ للمُتّقين من شيعةِ محمّدٍ و عليٍ _علیهما الصلاة و السلام- واتّقُوا إظهارَ أسرار الله تعالى و أسرار أزكياء عبادِه الاوصياء بعدَ محمّدٍ - صلوات الله و سلامه علیه- فَكَتَموها؛ واتّقوا سترَ العلومِ عن أهلِها المُستَحِقّين لها و فيهم نَشَروها.
حضرت تصريح كرد كه از آشكار ساختن اسرار خدا و بندگان پاك او بپرهيزيد و آن را از نااهلان پنهان داريد و تنها به اهلش بسپاريد. در غير اينصورت ستمى آشكار پديد آمده است.
رسول خدا - صلوات الله و سلامه علیه- فرمودند: مَن سَألَ عن التّوحيد، فهو جاهلٌ و من أجابَ عنه فهو مُشركٌ و من يعرف، فهو مُلحِدٌ و مَن لايَعرف، فهو كافر.
اين چه سِرّى است در توحيد كه اگر از آن بپرسند، نادانند و اگر بدان پاسخ گويند، مشرك و اگر آن را بشناسند، ملحد و اگر نشناسند، كافرند. بايد چه كنند تا به جهل و شرك و كفر و الحاد آلوده نگردند؟ اين خود سِرّى است سَر به مهر.
رسيدن به اسرار معارف الهى براى همگان ممكن نيست. كسى بدان دست مييابد كه استعداد و شايستگى فهم دقايق عقلى و شهودى را داشته باشد؛ فهم و درك او محدود به خور و خواب در دنيا و آخرت نباشد؛ كجانديش و كوتهنظر نباشد.
ديگر آنكه طالب باشد و در طلب، صداقت داشته باشد و صداقت خويش را با كوشش و تلاش پيگير اظهار كرده باشد و از تنبلى و بهانهجويى دورى كرده باشد.
همچنين همراهى با اهل معرفت را نيك نگه دارد و انتظار يك شبه به مقصد رسيدن نداشته باشد كه خامى است، زيرا كه سرچشمه اين معارف در قلههاى پاكى قرار دارد و انوار آن در دلهاى سَر به مهر و جانهايى پوشيده و پنهان تابيده شده است. به خاطر داشته باشيم كه عارف كتوم است، سَر ميدهد ولى سرّ نميدهد. باشد كه از اين همراهى، آشنايى دست دهد كه:
هر كس كه ز شهر آشنايى است داند كه متاع ما كجايى است
عارف تا دل نيابد، سخن دوست نخواهد گفت، چون سخن دوست به غير گفتن، نه مراد اوست بلكه گفتن معارف حقيقى و نهان جز براى صاحبدلان، از عدالت جمع نگردد.
سخن شمع به پروانه دلى بايد گفت كاين حديثى است كه با سوختگان درگيرد
آنگاه بر طلب خود اصرار ورزد و به سؤال و تقاضا آن را از آن جواد يگانه طلب كند كه:
تا نگريد ابر، كى خندد چمن تا نگريد طفل كى نوشد لبن
تا قدم در راه ننهد مرد راه چهره نگشايد هدايت از اله
تا قدم در راه ننهد مرد راه چهره نگشايد هدايت از اله
اگر چنين كرد، بداند كه:
همه عالم پر از نسيم صباست مرد بايد كه بوشناس باشد