درس بيست و سوم : خداشناسي از ديدگاه سيد حيدر املي

خدا شناسي از ديدگاه سيد حيدر آملي

اقسام توحيد در استعاذة رسول خدا (ص)
به نظر سيد دعاي مشهور حضرت ختمي مرتبت (ص) نيز به همين مراتب سه‌گانة توحيد دلالت دارد. دعاي آن حضرت اين است: اللّهم انّي أعوذ بعفوك من عقابك و أعوذ برضاك من سخطك و أعوذ بك منك. (عوالي اللئالي، 4، 114). فراز نخست (أعوذ بعفوك من عقابك)، اشاره به توحيد فعلي دارد بدين معني كه بخشش از اوست، كيفر نيز از اوست و آن‌چه كه سپر كيفر الهي است نه كار من و توست بلكه عفو و بخشش اوست. فراز دوم (أعوذ برضاك من سخطك) اشاره به توحيد صفاتي دارد به اين معني كه مهر از اوست، خشم نيز از اوست آن‌چه كه از وصف خشم و سخط جلوگيري مي‌تواند كند، وصف رضاي اوست و بالاخره فراز سوم (أعوذ بك منك) اشاره به توحيد ذاتي دارد. كه فرار از اوست و پناه هم اوست. (ر.ك. جامع الاسرار و منبع الانوار، 293).

اهل معرفت همين مراتب سه‌گانه را به تعابير ديگري نيز بيان نموده‌اند و به عنوان نمونه: عالمانِ مرتبة اول توحيد را صاحب عقل ناميده‌اند و صاحبانِ مرتبة دوم را صاحب عين و واصلانِ به مرتبة سوم را صاحب عقل و عين دانسته‌اند. صاحب عقل كسي است كه خلق را ظاهر و حق را باطن مي‌داند. خلق براي او آشكار و حق براي او پنهان است؛ از اين‌رو، حق از نظر او چون آيينه براي خلق است همان‌گونه كه آيينه به وسيلة صورت‌هاي مرتسم در آن پنهان است و آن‌چه ديده مي‌شود صورت‌هاي منعكس شده در آيينه است نه خود آيينه، حق نيز همين‌گونه است. آن‌چه ديده مي‌شود خلق است نه حق و حق به وسيلة اين صور خلقي، پوشيده و پنهان است. آن‌گونه كه مطلق در حجاب مقيّد پوشيده و پنهان است.
صاحب عين آن است كه حق را آشكار و خلق را پنهان مي‌داند؛ از اين‌رو، خلق براي او آيينه حق است زيرا آن‌چه كه ديده مي‌شود حق است. اگر حق بدون خلق ناممكن است پس خلق وجود دارد و در پس پردة ظهور حق، پنهان است.
صاحب عقل و عين كسي است كه در خلق، حق را مي‌بيند و در حق، خلق را. نه با ديدن خلق، حق از نظرش پنهان مي‌شود و نه با ديدن حق، خلق فاني و زايل مي‌شود. اين بدين معني نيست كه دو چيز وجود دارد يا صاحب عقل و عين دو چيز مي‌بيند زيرا اين با حقيقت توحيد ناسازگار است زيرا چنان‌كه پس از اين خواهيم گفت حقيقت توحيد يك بودن است و حقيقت موحد، يك ديدن. منظور از ديدن حق و خلق و مانع نبودن هر كدام از آن دو براي ديگري اين است كه موحد، حقيقت هستي را كه واحد و بسيط صرف است از جهتي حق مي‌بيند و از جهتي خلق؛ از جهتي وحدت مي‌بيند و از جهتي كثرت. نه وحدت سبب خفا و احتجاب كثرت است و نه كثرت، حجاب وحدت؛ نه مشاهدة وحدت مانع مشاهدة كثرت است و نه مشاهدة كثرت سبب دورماندن از مشاهدة وحدت.(ر.ك. اسرار الشريعه، 80). چنان‌كه ابن عربي دربارة همين مراتب گفته است:
ففي الخلق عين الحق ان كنت ذاعين     و في الحق عين الخلق ان كنت ذا عقل

توحيد در كريمة تقوي
به گفتة سيد كريمة ليس علي الذين آمنوا و عملوا الصالحات جناح فيما طعموا اذا ما اتّقوا و آمنوا و عملوا الصالحات ثمّ اتّقوا و آمنوا ثمّ اتّقوا و احسنوا و الله يحبّ المحسنين (مائده، 93). به همين مراتب سه‌گانة توحيد اشاره دارد چنان‌كه كريمة إنّ الّذين آمنوا ثم كفروا ثمّ آمنوا ثمّ كفروا ثمّ ازدادوا كفراً لم يكن الله ليغفرهم و لا ليهديهم سبيلاً (نساء، 137). به مراتب سه‌گانة شرك، كه در برابر مراتب سه‌گانة توحيد قرار دارد، اشاره دارد. (اگر توحيد دو مرتبه داشته باشد شرك هم دو مرتبه دارد و اگر هر كدام از آن دو، سه مرتبه داشته باشد ديگري نيز سه مرتبه دارد.) «اذا ما اتّقوا و آمنوا و عملوا الصالحات» اشاره به توحيد فعلي دارد زيرا توحيد فعلي بعد از ايمان به خدا و رهايي از شرك آشكار است و كسي كه تقوايي به دست آورده است كه پس از ايمان و عمل صالح است، اين تقوا براي رهايي از شرك آشكار نيست زيرا رهايي از شرك آشكار با عبارت ليس علي الذين آمنوا و عملوا الصالحات، حاصل شده است.
به تعبير ديگر آنان‌كه ايمان آورده‌اند و عمل صالح انجام داده‌اند بايد 1ـ تقوا و ايمان و عمل صالح 2ـ تقوا و ايمان 3ـ تقوا و احسان كسب كنند. مرحلة اول، تقوايي است كه پس از ايمان و عمل صالح فراهم شده است و چون ايمان و عمل صالح پيش از تقوا سبب خلاصي از شرك آشكار شده است پس تقواي مرحلة اول، رهايي از شرك آشكار نيست بلكه براي رهايي از شرك پوشيده و پنهان است. شركي كه به فرمودة حضرت ختمي مرتبت (ص) الشرك اخفي من دبيب النمل علي صفوانة سوداء في ليلة ظلماء (بحار الانوار، 18، 158). از مور سياه بر سنگ سياه در شب تاريك نيز پوشيده‌تر و پنهان‌تر است به همين خاطر است كه اكثريت مؤمنان آن را نمي‌بينند و در نتيجه از آن پرهيز نمي‌كنند و حق است كه دربارة آن‌ها گفته شود كه ما يؤمن اكثرهم الاّ و هم مشركون (يوسف، 106).
بنابراين، كريمة ياد شده چنين مي‌گويد كه: آن كه پس از ايمان به خدا و عمل صالح كه از شرك آشكار رها شده است تقوا پيشه سازد و از شرك پنهان كه ديدن غير فعل خدا در عالم است، پرهيز كند، نسبت به صغاير بر او باكي نيست، زيرا كه اهل توحيد فعلي، از گناهان كوچكشان بازخواست نمي‌گردند (ر.ك. جامع الاسرار، 296). يا مشمول أنّ الله يغفر الذنوب جميعاً (زمر، 53). مي‌شوند يا مشمول يكفّر عنهم سيئاتهم (فتح، 5). مي‌گردند و يا مشمول اولئك يبدّل الله سيئاتهم حسنات (فرقان، 70). خواهند شد.
مرحلة دوم (ثمّ اتّقوا و آمنوا) اشاره به توحيد صفاتي دارد، زيرا پس از توحيد فعلي، توحيد صفاتي قرار دارد؛ از اين‌رو، معني آية كريمه اين خواهد بود كه هر كه از مؤمنان ياد شده كه ايمان و عمل صالح دارند و به توحيد فعلي دست يافته‌اند، هرگاه تقوي پيشه سازند و از اثبات صفات براي غير خدا بپرهيزند و نيز از اثبات صفات زايد بر ذات خداي متعال پرهيز كنند و در اين راه تقوا را رعايت كنند، به توحيد صفاتي دست مي‌يابند.

مرحلة سوم (ثمّ اتّقوا و احسنوا) اشاره به توحيد ذاتي دارد كه آخرين مرتبه از مراتب توحيد و آخرين مقام از مقامات مشاهده است؛ زيرا پس از توحيد فعلي و صفاتي، توحيد ذاتي قرار دارد و بالاتر از آن چيزي كه براي موجود ممكن قابل حصول و وصول باشد، وجود ندارد. (ر.ك. جامع الاسرار و منبع الانوار، 297ـ 295).
به تعبير ابن عربي، هرگاه به اين مقام دست يافتي و از آن چشيدي حقيقتي را چشيده‌اي كه بالاتر از آن در دسترس مخلوق نيست، بنابراين به بيش از آن طمع نداشته باش و خود را براي بالاتر رفتن از اين مقام به زحمت نينداز كه بالاتر از آن چيزي وجود ندارد، آن‌چه كه هست، «نيستي» محض است. (ر.ك. اسرار الشريعة، 81؛ شرح فصوص الحكم، 435).
با توجه به آن‌چه گفته شد، هر كس پس از دستيابي به توحيد فعلي و صفاتي، از اثبات وجود براي اغيار بپرهيزد و تقوي پيشه سازد و در مقام مشاهده، همراه با ذات حق، چيزي را مشاهده نكند، نه در ذهن غيري بشناسد نه در خارج، چنين كسي به توحيد ذاتي كه عاليترين مقام قابل دستيابي براي مخلوق و ممكن است، رسيده است. و از آن‌جا كه اين مقام آخرين مقام و مرتبة سالكان و پايان كمال عارفان است، پس از تقوا، احسان را كه مقام مشاهدة آشكار است، وصف آنان قرار داده است و فرموده است: و احسنوا إنّ الله يحبّ المحسنين. (مائده، 93). و معناي آن يا اين است كه مؤمنان پس از نفي وجود اغيار و پرهيز از مشاهدة اغيار با حق تعالي، بايد به كسب مقام احسان بپردازند و به مشاهدة حق تعالي در مظاهر آفاقي و انفسي اشتغال ورزند و يا اين است كه پس از وصول به اين مقام از توحيد كه بالاتر از آن براي خلق ممكن نيست، ديگران را نيز براي اين مشاهده، راهنمايي و ارشاد نمايند و در اين مسير، ديگر بندگان خدا را نيز با خود همراه سازند. در اين صورت، اين مقام (احسان) اختصاص به انبياء و اولياء داردكه سفر چهارم را آغاز مي‌كنند و به تكميل خلق مي‌پردازند. به نظر سيد معناي دوم دقيقتر و مقام حاصل از آن عظيم‌تر است (ر.ك. جامع الاسرار و منبع الانوار، 299).
حاصل آن كه كريمة ياد شده براي توحيد چهار مرتبه بيان مي‌كند 1ـ توحيد عوام (ليس علي الذين آمنوا و عملوا الصالحات جناح فيما طعموا)2ـ توحيد فعلي (اذا ما اتقوا و آمنوا و عملوا الصالحات) 3ـ توحيد وصفي (ثمّ اتّقوا و آمنوا) 4ـ توحيد ذاتي (ثمّ اتّقوا و احسنوا). سيد پيش از اين، سه مرتبه براي توحيد بيان كرد و پيشتر از اين براي آن دو مرتبه (توحيد علمي و عيني) نام برد.