درس نهم:موضوعات شناخت انسان

درس نهم: موضوعات شناخت انسان
1- خدا، اسماء و صفات او
اولین و مهمترین موضوع شناخت انسان عبارت است از خدا، اسماء و صفات او، زیرا تا شناخت و معرفت به این موضوعات نباشد، ایمان نیست و تا ایمان نباشد، عبادت نیست، پس عبادت فرع بر شناخت خدا ، صفات و اسماء اوست.
خداوند در برخی از آیات قرآن امر خویش را در عبادت منحصر کرده است؛ یعنی اگر خداوند یک امر داشته باشد، آن امر، عبادت است. با توجه به این که امر به عبادت متوقف بر امکان عبادت است و امکان عبادت، خود متوقف بر ایمان و ایمان متوقف بر شناخت و معرفت است، بنابراین، شناخت خدا اولاً، باید ممکن باشد ثانیاً ، باید ضروری باشد تا ایمان حاصل شود.
چنانکه خداوند می فرماید: «و ما أمروا الا لیعبد الله مخلصین»(سوره ، آیه )
اصلاً ما امر نکردیم، مگر به عبادت و عبودیت.
این آیه کریمه از آیات لطیف قرآنی است که اگر کسی به دنبال شناخت هویت، حقیقت و مغز دین باشد، باید آن را در چنین آیاتی جستجو کرده و بشناسد.
دین بدون عبادت و عبودیت جز مجموعه الفاظ، عادات و رسوم و مانند آن چیزی نیست.
و همچنین است آیه کریمه «و ما خلقتُ الجن و الانس الا لیعبدون» (ذاريات،56)، که در اینجا نیز نفی با «الا» آمده است.

2- هر آنچه منتهی به شناخت خدا ، اسماء و صفات او گردد.
شناخت موضوع دوم  همانند موضوع اول هم ممکن است و هم ضروری. یعنی شناسایی مقدمات ، ابزار و زمینه هایی که انسان را به معرفت خدا می رساند در قلمرو شناخت انسان قرار دارد.
از دلایل ضرورت دست یابی به چنین شناختی آن است که از یک سوی، شناخت ذات خدا ناممکن است، شناخت اسماء و صفات الهی نیز جز از طریق مظاهر اسماء و صفات او ناممکن است ؛ زیرا مهمترین و راحت ترین شناخت آدمی، شناخت استقرایی و تجربی است، یعنی شناختی که از طریق جزئیات به کلیات می رسد، در حالیکه شناخت اسماء و صفات الهی از طریق این روش عام و متعارف حاصل نمی شود و از سوی دیگر، شناخت اسماء و صفات خدا لازم و ضروری است- زیرا مقدمه ایمان است و ایمان مقدمه عبادت و اگر عبادت نباشد، خلق بی معناست- پس باید امر دیگری را به عنوان ابزارها، وسایل و مقدمات آن شناخت شناسایی کرد.

شناخت عقلی که به آن قیاس، برهان و مانند آن گفته می شود، اگر چه دارای ارزش است ،اما شناخت متعارف نیست، زیرا هدف از شناخت اسماء و صفات الهی ایجاد میل و جذبه به عبادت و بندگی خداست و شناخت های عقلی چنین زمینه ای را فراهم نمی سازد.
البته منظور از شناخت های عقلی، عقل40;ن که انسان اگر دهها و صدها دلیل منطقی و فلسفی را اقامه کند ، میل به عبادت و بندگی حاصل نخواهد شد.
چنان که در میان همه عقلا ، منطق دانان ، فلاسفه و ... که در استدلال کردن بر امور مختلف طبیعی و ماوراء طبیعی کامل بوده اند ، بسیارند کسانی که ایمانشان به اندازه ایمان انسانهایی که فاقد هرگونه استدلال عقلی هستند، نبوده است.
بنابراین ، شناخت عقلی و فلسفی آن شناختی که انسان را در مسیر ایمان قرار داده و مقدمه واجب باشد، نیست.
این که در قرآن آمده است ، تدبیر کنید، فکر کنید، بنگرید، سفر کنید و مانند آن به معنای اقامه برهان و برهان به معنای مستقل قیاس نیست. زیرا آن مقدمه عبادت قرار نمی گیرد و در نتیجه وجوب و ضرورت هم نخواهد داشت.
اما شناختهای متعارف مانند : سیر و سفر کردن، نظر کردن، شنیدن و پند گرفتن چه بسا سبب بسیاری از تغییرات و تحولات عمیق و ژرفی شود که بتواند زمینه عبادت باشد و از آنجا که مقدمه لازم ، خود لازم است دست یابی به چنین شناختی لازم و ضروری است.
بنابراین، گفته شد که شناخت هر امری که به شناخت خدا، صفات و اسماء او منتهی گردد، لازم است. حال با توجه به آیات قرآن به بررسی و بیان این امور می پردازیم:

الف- شناخت طبیعت
- سوره یونس، آیه 101: « قل اُنظُروا ماذا فی السَّمواتِ و الارض»؛ بنگرید که در آسمان و زمین چیست؟
روشن است که مقصود از این نگریستن ، تنها نگاه کردن و دانستن این که در آسمان چند کهکشان وجود دارد یا در زمین چه گیاهانی می روید، نیست.
البته بسیاری از متجددین این آیات را به عنوان آیاتی که نشان می دهد ، قرآن به علوم جدید هم پرداخته است، مطرح می کنند.
به عنوان نمونه، می گویند، خداوند قبل از زمان نیوتن، طی 1300 سال به مسلمانان فرموده؛ «أنظروا ماذا فی السموات و الارض» ؛ به این سیب ها بنگرید و قانون جاذبه را کشف کنید، اما شما کشف نکردید، حال بنگرید و دقت کنید تا چیزهای دیگر را بیابید.
البته این نظر هم می تواند به عنوان یک احتمال مطرح باشد، زیرا همین اندازه که احتمال معقول باشد، حمل آن بر قرآن مانعی ندارد.
باید دید که هدف از نزول قرآن چیست تا به دنبال همان هدف در قرآن جستجو کنیم. قرآن نه برای نجاری و هواپیما سازی است و نه برای صنعت و دنیاسازی، بلکه قرآن برای هدایت است.
پس به قرآن نگاه کنید و ابزارها، زمینه ها و شرایط هدایت را از آن بیابید. پس هدف همه امرهای الهی، هدایت است. اگر می فرماید، عبادت کنید یا روزه بگیرید، بدین خاطر است که لعلکم تفلحون، این ها زمینه و مقدمه هدایت و فلاح و رستگاری است.
پس با این دیدگاه ، اگر خداوند می فرماید: « أنظروا ماذا فی السموات و الارض»؛ کسی به دنبال معدن و گیاه در زمین نمی گردد، چون مقدمه هدایت نیست.
- سوره آل عمران، آيات 190 تا 198 : « إنّ في خَلق السموات و الارض و اختلاف الليل و النهار  لآيات لاولي الالباب، الذين يذكرون ... و ما عند الله خيرٌ للابرار.»[1]
- سوره غاشيه ، آيه 17 تا 20: «أفلا ینظرون الی الابل کیف خلقت و الی السماء کیف رفعت و الی الجبال کیف نصبت و الی الارض کیف سطحت.»[2]
بنابراین ، اولین و در دسترس ترین مقدمه، شناخت طبیعت است.[3]


[1] - خواندن این آیات با شرایط زیر بسیار سفارش شده است:
 1- در شب 2- زیر آسمان 3- پیوسته و مکرر 4- در زمان معین و با مدت زمان نسبتاً زیاد به طوری که امکان فکر کردن نیز باشد. اگر چه در هر شب قسمتی از آن مورد تأمل قرار گیرد. این عمل برای کسی که می خواهد به علوم و آگاهیهایی دست پیدا کند که در کتابها نیامده است، بسیار سودمند است. این گونه مراجعه به قرآن و فکر و تأمل و اندیشه ورزی در آن، ابواب بی شماری از علم را به روی انسان می گشاید.

[2]- (در اینجا سؤالی مطرح می شود که اشاره به بحث زبان قرآن دارد. این که آیا وقتی خداوند می فرماید : «أفلا ینظرون الی الابل»؛ بدین خاطر است که شتر یک ویژگی خاصی دارد که نگاه کردن به آن اهمیت دارد و مثلاً اسب یا حیوان دیگری دارای آن ویژگی نیست. یا این که این گونه مثال ها متأثر از فرهنگ عصر نزول قرآن است. یعنی با توجه به این که قرآن در میان عربها نازل شده است و آنها بیشتر با این حیوان سر و کار داشته اند به آن مثال زده است؟)

[3]- فسنریهم آیاتنا فی الآفاق.....آفاق نیز به معنای طبیعت است.