شرح برخي عبارات دعاي رجبيه
پرسش (6):
سؤال: با عرض سلام و ادب حضور استاد ارجمند، در یکی از ادعیه ماه مبارک رجب میخوانیم « اللهم انی اسئلک بمعانی جمیع ما یدعوک به ولاة امرک» تا اینجا که میفرماید «یعرفک بها من عرفک» ضمیر «ها» به چه بر میگردد؟ و عبارت « فتقها و رتقها بیدک بدؤها منک و عودها الیک» به چه معناست؟ در ادامه میفرماید «فبهم ملأت سمائک و ارضک...» آیا مرجع ضمیر «هم» همان مرجع ضمیر «ها» در عبارت فوق است. مقامات و علامات الهی به چه معناست؟ در انتهای این دعا ازخداوند میخواهیم که «و اصلح لنا خبیئة اسرارنا» از محضرتان تقاضا دارم درباره این عبارت نیز توضیح بفرمایید. با عرض سپاس و تشکر
سؤال: با عرض سلام و ادب حضور استاد ارجمند، در یکی از ادعیه ماه مبارک رجب میخوانیم « اللهم انی اسئلک بمعانی جمیع ما یدعوک به ولاة امرک» تا اینجا که میفرماید «یعرفک بها من عرفک» ضمیر «ها» به چه بر میگردد؟ و عبارت « فتقها و رتقها بیدک بدؤها منک و عودها الیک» به چه معناست؟ در ادامه میفرماید «فبهم ملأت سمائک و ارضک...» آیا مرجع ضمیر «هم» همان مرجع ضمیر «ها» در عبارت فوق است. مقامات و علامات الهی به چه معناست؟ در انتهای این دعا ازخداوند میخواهیم که «و اصلح لنا خبیئة اسرارنا» از محضرتان تقاضا دارم درباره این عبارت نیز توضیح بفرمایید. با عرض سپاس و تشکر
پاسخ:
با نام خدا
دعاي ماه رجب
از بازگشت ضمير پرسيده بوديد، يادآوري ميکنم که با توجه به اين نکته که ماه رجب مقدمه ماه شعبان است و ماه شعبان، ماه ظهور ولايت اعظم الهي در صورت ختم نبوت و ولايت و تجليِ احمديِ محمدي است، مغز و محور اعمال اين ماه، عبوديت به منظور دريافت استعداد درک محبت و ولايت در ماه بعد است. از اينرو، اشارهها بلکه صراحتهايي که دل را متوجه مقصد اصلي نمايد، بسيار است که يکي از آنها توقيع مبارک حضرت بقية الله صلواتاللهعليه است.
البته چنانکه ميدانيد، ماه شعبان، ماه ولايت و مقدمه ماه مبارک رمضان است. از اينرو، در اعمال و اوراد و ادعيه اين ماه، اشارتها و صراحتهاي بسياري بهمنظور آشکار ساختن حقيقت توحيد وجود دارد.
بههرحال، توضيحي در باره ارجاع ضميرهاي ياد شده عرض ميکنم:
تعابير شريف توقيع مبارک، در برخي از فرازها نشان ميدهد که مقصود از «يعرفک بها»، «لافرق بينک و بينهم»، «فتقها و رتقها»، «بدئها و عودها» همان است که در ضميرهاي «فجعلتهم»، «المعلنون»، «الواصفون» و مانند آن و نيز ضميرهاي «انهم عبادک»، «فبهم ملأت» و مانند آن مقصود است. به اعتبار لفظ «ولاة»، ضمير «ها» آمده است و بنابر نظر حقير که لفظ «مقامات» نيز با واژه ولاة، جز از جهت اجمال و تفصيل يا ظهور و بطون تفاوت چنداني ندارد. به اعتبار اين واژه (مقامات) نيز ضمير «ها» آمده است و به اعتبار واژههاي «عبادک»، «خلقک»، ضمير «هم» آمده است.
بر اين اساس، مقصود از اسئلک بما نطق فيهم، فجعلتهم معادن ... و ارکاناً، يعرفک بها من عرفک، لافرق بينک و بينهم الاّ انهم عبادک تا آخر اين فراز، همان واليان امر الهي است که امين بر اسرار تو و توصيف کنندگان چيزي هستند که ديگران مجاز بدان نيستند. فرازهايي از زيارت جامه کبيره، امين الله و آل يس نيز بدان اشاره بلکه تصريح دارند.
بر اين اساس، واليان او، معادن کلمات، ارکان توحيد و آيات و مقامات اويند و عبارت «لاتعطيل لها»، وصف مقامات، آيات و کلمات است نه وصف ولاة.
بنابر آنچه که درباره گمان خويش گفتم، ميان مقامات و توحيد و آيات از سويي و ولايت از ديگر سو، تفاوت اساسي وجود ندارد. مهمترين تفاوت آن دو که سبب دوگانگي ظاهري شده است، تفاوت در اجمال و تفصيل يا ظهور و بطون است. از اين ديدگاه، ولايت، ظاهر توحيد است و توحيد، باطن ولايت.
بر اين اساس، عبارت «لا تعطيل لها» که وصف مقامات است، وصف ولاة نيز هست و در نتيجه، ولاة در عين حال که معدن کلمات هستند، خود کلمات نيز هستند و در عين حال که ارکان توحيد هستند، به اعتبار عدم تعدد حقيقي ميان ارکان و صاحب آن، توحيد نيز هستند بلکه حصن و حقيقت توحيدند. توضيح بيشتري در مقالهاي که در بزرگداشت مرحوم قاضي طباطبايي نوشته شد، آمده است.
يادآوري اين نکته بد نيست که فهم اين دعا با فهم دعاي کميل، قرين و يا بدان بستگي دارد. چنانکه برخي از تعابير اين دعا را بايد با فهم زيارت جامعه کبيره، فهم نمود.
عبارت «بهم ملأت سمائک و ارضک» را با تعابيري چون، «نحن والله الاسماء الحسني»، و «باسمائک التي ملأت ارکان کل شئ» و نيز با «ارواحکم في الارواح» و مانند آن مقايسه کنيد.
عبارت« بدؤها منک و عودها اليک» را با عبارت «بکم فتح الله و بکم يختم» و نيز با «اياب الخلق اليکم و حسابهم عليکم» مقايسه کنيد.
يا خبيئة توضيح و تأکيد بر اسرار است، در اين صورت همه اسرار ما از مکنونات است و از او ميخواهيم که آن را مکنون نگهدارد و يا آن که قيد اسرار است. در اين صورت، اسرار بر دو قسم است. قسمي از آن آشکار ميگردد و قسمي ديگر ممکن است در کمون خويش باقي بماند. در اين صورت، مقصود از خبيئه همين قسم دوم است.
با نام خدا
دعاي ماه رجب
از بازگشت ضمير پرسيده بوديد، يادآوري ميکنم که با توجه به اين نکته که ماه رجب مقدمه ماه شعبان است و ماه شعبان، ماه ظهور ولايت اعظم الهي در صورت ختم نبوت و ولايت و تجليِ احمديِ محمدي است، مغز و محور اعمال اين ماه، عبوديت به منظور دريافت استعداد درک محبت و ولايت در ماه بعد است. از اينرو، اشارهها بلکه صراحتهايي که دل را متوجه مقصد اصلي نمايد، بسيار است که يکي از آنها توقيع مبارک حضرت بقية الله صلواتاللهعليه است.
البته چنانکه ميدانيد، ماه شعبان، ماه ولايت و مقدمه ماه مبارک رمضان است. از اينرو، در اعمال و اوراد و ادعيه اين ماه، اشارتها و صراحتهاي بسياري بهمنظور آشکار ساختن حقيقت توحيد وجود دارد.
بههرحال، توضيحي در باره ارجاع ضميرهاي ياد شده عرض ميکنم:
تعابير شريف توقيع مبارک، در برخي از فرازها نشان ميدهد که مقصود از «يعرفک بها»، «لافرق بينک و بينهم»، «فتقها و رتقها»، «بدئها و عودها» همان است که در ضميرهاي «فجعلتهم»، «المعلنون»، «الواصفون» و مانند آن و نيز ضميرهاي «انهم عبادک»، «فبهم ملأت» و مانند آن مقصود است. به اعتبار لفظ «ولاة»، ضمير «ها» آمده است و بنابر نظر حقير که لفظ «مقامات» نيز با واژه ولاة، جز از جهت اجمال و تفصيل يا ظهور و بطون تفاوت چنداني ندارد. به اعتبار اين واژه (مقامات) نيز ضمير «ها» آمده است و به اعتبار واژههاي «عبادک»، «خلقک»، ضمير «هم» آمده است.
بر اين اساس، مقصود از اسئلک بما نطق فيهم، فجعلتهم معادن ... و ارکاناً، يعرفک بها من عرفک، لافرق بينک و بينهم الاّ انهم عبادک تا آخر اين فراز، همان واليان امر الهي است که امين بر اسرار تو و توصيف کنندگان چيزي هستند که ديگران مجاز بدان نيستند. فرازهايي از زيارت جامه کبيره، امين الله و آل يس نيز بدان اشاره بلکه تصريح دارند.
بر اين اساس، واليان او، معادن کلمات، ارکان توحيد و آيات و مقامات اويند و عبارت «لاتعطيل لها»، وصف مقامات، آيات و کلمات است نه وصف ولاة.
بنابر آنچه که درباره گمان خويش گفتم، ميان مقامات و توحيد و آيات از سويي و ولايت از ديگر سو، تفاوت اساسي وجود ندارد. مهمترين تفاوت آن دو که سبب دوگانگي ظاهري شده است، تفاوت در اجمال و تفصيل يا ظهور و بطون است. از اين ديدگاه، ولايت، ظاهر توحيد است و توحيد، باطن ولايت.
بر اين اساس، عبارت «لا تعطيل لها» که وصف مقامات است، وصف ولاة نيز هست و در نتيجه، ولاة در عين حال که معدن کلمات هستند، خود کلمات نيز هستند و در عين حال که ارکان توحيد هستند، به اعتبار عدم تعدد حقيقي ميان ارکان و صاحب آن، توحيد نيز هستند بلکه حصن و حقيقت توحيدند. توضيح بيشتري در مقالهاي که در بزرگداشت مرحوم قاضي طباطبايي نوشته شد، آمده است.
يادآوري اين نکته بد نيست که فهم اين دعا با فهم دعاي کميل، قرين و يا بدان بستگي دارد. چنانکه برخي از تعابير اين دعا را بايد با فهم زيارت جامعه کبيره، فهم نمود.
عبارت «بهم ملأت سمائک و ارضک» را با تعابيري چون، «نحن والله الاسماء الحسني»، و «باسمائک التي ملأت ارکان کل شئ» و نيز با «ارواحکم في الارواح» و مانند آن مقايسه کنيد.
عبارت« بدؤها منک و عودها اليک» را با عبارت «بکم فتح الله و بکم يختم» و نيز با «اياب الخلق اليکم و حسابهم عليکم» مقايسه کنيد.
يا خبيئة توضيح و تأکيد بر اسرار است، در اين صورت همه اسرار ما از مکنونات است و از او ميخواهيم که آن را مکنون نگهدارد و يا آن که قيد اسرار است. در اين صورت، اسرار بر دو قسم است. قسمي از آن آشکار ميگردد و قسمي ديگر ممکن است در کمون خويش باقي بماند. در اين صورت، مقصود از خبيئه همين قسم دوم است.