دلايل غيبت امام عصر
پرسش (242):
با عرض سلام خدمت استاد گرامي! لطفاً دلايل غيبت امام عصر را توضيح دهيد.
با عرض سلام خدمت استاد گرامي! لطفاً دلايل غيبت امام عصر را توضيح دهيد.
پاسخ:
با نام خدا
غيبت امام زمان از چشم انسانهاي متعارف يا تجلي نيافتن رحمت خاص الهي از طريق ختم ولايت محمدي، دلايل متعددي ميتواند داشته باشد.
دلايل اجتماعي آن به طلب نکردن و نخواستن مردم مربوط است. مردم عليرغم شعارهاي عدالتطلبانه و وانمود کردن عدالتخواهي، حکومت عدل الهي را بهگونهاي که به نفي و رفع هرگونه ستم و تأديب و تنبيه هر ستمکاري اقدام کند، برنميتابند. دليل آن هم اين است که اکثريت قريب به اتفاق مردم به انواعي از ستمهاي فکري، اخلاقي، اقتصادي، سياسي، قومي، خانوادگي، رفتاري و خيالي، آلودهاند و تا کسي خود به عدالت متصف نگردد و آلودگيهاي يادشده را از خود نپالايد، عدالت و حکومت عدل را برنخواهد تافت. بيشتر مردم اجراي عدالت را دربارهي ديگران ميخواهند، نه دربارهي خود؛ بهويژه اگر نقطهي آغاز اجراي عدالت، خودشان باشند و چون اجراي چنين عدالتي پارادوکسي است، تا زماني که مردم خواهان اجراي عدالت دربارهي خودشان نباشند و آغاز آن را از خودشان برنتابند، قابل اجرا نيست. دلايل سياسي غيبت نيز از همينقرار است.
به نظر حقير، مهمترين دلايل غيبت، دلايل فرهنگي و تکويني است.
مهمترين دليل فرهنگي، کندي سير تکاملي علم و معرفت است. تاکنون علم و معرفت در جوامع بشري ارزش ابزاري داشته و از اينرو، در حاشيهي زندگي انسان قرار داشته است و هرگاه انسان توانسته بدون علم و معرفت به آسايش توأم با آرامش برسد، بلکه گمان برده که به چنين چيزي ميتواند دست يابد، از علم و معرفت روگردانده است و دستکم از آن غفلت کرده است.
شرط ظهور تجلي بيهمتاي الهي در جهان طبيعت و دستکم در کرهي زمين و منطقهي پيراموني آن، اين است که علم و معرفت در نظر مردم ارزش ذاتي داشته باشد، بهگونهاي که آن را براي خودش و يا براي رسيدن به آرامش بخواهند و آن را تنها راه دستيابي به آرامش يا عبوديت يا قرب الهي و يا به فعليت رسيدن استعدادهاي نهفته انسان (که تعابير مختلف از يک حقيقت است) بدانند و چنين چيزي تنها پس از آزمودن همهي راههاي دستيابي به آرامش و دقيقاً پس از به کمال و تماميت رسيدن دانش انسان ممکن خواهد بود.
انسان بايد با رشد علم خود و گسترش قلمرو دانش عقلي و تجربي به گشودن همه مجهولات اقدام کند و به اين جايگاه برسد که آنچه او را ارضاء و اشباع ميکند و چنان پُرش ميسازد که حقيقتاً سير ميشود و به آرامش ثابت و بدون امواج اضطراب دست مييابد، دستيابي به معرفتهاي بنيادين است.
به تعبير ديگر، آشکار شدن مجهولات بشري به وسيله دانش عقلي و تجربي و آزمودن همهي راههاي دستيابي به آرامش، انسان را متوجه راه ديگري خواهد ساخت که بر اساس تعابير ديني، رهدار و رهنما و پرچمدار آن، خاتم ولايت محمدي، حضرت بقية الله، روحي و جسمي له الفداء و صلوات الله عليه است.
آنچه در اين بيست و پنج سال اخير در حوزهي شتاب دانش بشري در جهان رخ داده است، بسي مايهي اميدواري است. سير گسترش حوزهي علوم بشري در اين مدت، نسبت به دورههاي پيشين، هزاران برابر شده است و اگر اين سرعت همچنان افزوده شود، اميد به مشاهده تجليات ويژه و فراگير و بيمانند خداي متعال از طريق طلوع خورشيد بيمثال ولايت، گزاف نخواهد بود. تدبر در آيه 15 از سوره حج در اين زمينه سودمند است.
مهمترين دليل تکويني مربوط به غيبت نيز به نظر حقير اين است که اگرچه با ظهور دولت حضرت يار، روحي و جسمي له الفداء و صلوات الله عليه، کار جهان به پايان نميرسد ولي سير تکاملي آن به پايان ميرسد و حتي از نظر زماني نيز، بخش پاياني جهان فراخواهد رسيد. معني اين سخن اين است که انسان و طبيعت همهي استعدادهاي اينجهاني خود را در حد ممکن آشکار سازند. اين نکتهاي غريب است که درباره آن چيزي نميتوان گفت. بهگمانم، «کذب الوقاتون»، بدين نکته هم اشاره دارد.
به گمان نويسنده، شرح عوامل غيبت و ظهور به شيوهي متعارف براي همگان سودمندتر است و عالمان و نويسندگان بزرگ در اين باره فراوان نوشتهاند. بيش از اين طلب نکردن بهتر است.
نکتهها چون تيغ فولاد است تيز/ گر نداري تو سپر، واپس گريز
پيش اين الماس، بي اسپر ميا/ کز بريدن تيغ را نبود حيا
زين سبب من تيغ، کردم در غلاف/ تا که کژخواني، نخواند بر خلاف
با نام خدا
غيبت امام زمان از چشم انسانهاي متعارف يا تجلي نيافتن رحمت خاص الهي از طريق ختم ولايت محمدي، دلايل متعددي ميتواند داشته باشد.
دلايل اجتماعي آن به طلب نکردن و نخواستن مردم مربوط است. مردم عليرغم شعارهاي عدالتطلبانه و وانمود کردن عدالتخواهي، حکومت عدل الهي را بهگونهاي که به نفي و رفع هرگونه ستم و تأديب و تنبيه هر ستمکاري اقدام کند، برنميتابند. دليل آن هم اين است که اکثريت قريب به اتفاق مردم به انواعي از ستمهاي فکري، اخلاقي، اقتصادي، سياسي، قومي، خانوادگي، رفتاري و خيالي، آلودهاند و تا کسي خود به عدالت متصف نگردد و آلودگيهاي يادشده را از خود نپالايد، عدالت و حکومت عدل را برنخواهد تافت. بيشتر مردم اجراي عدالت را دربارهي ديگران ميخواهند، نه دربارهي خود؛ بهويژه اگر نقطهي آغاز اجراي عدالت، خودشان باشند و چون اجراي چنين عدالتي پارادوکسي است، تا زماني که مردم خواهان اجراي عدالت دربارهي خودشان نباشند و آغاز آن را از خودشان برنتابند، قابل اجرا نيست. دلايل سياسي غيبت نيز از همينقرار است.
به نظر حقير، مهمترين دلايل غيبت، دلايل فرهنگي و تکويني است.
مهمترين دليل فرهنگي، کندي سير تکاملي علم و معرفت است. تاکنون علم و معرفت در جوامع بشري ارزش ابزاري داشته و از اينرو، در حاشيهي زندگي انسان قرار داشته است و هرگاه انسان توانسته بدون علم و معرفت به آسايش توأم با آرامش برسد، بلکه گمان برده که به چنين چيزي ميتواند دست يابد، از علم و معرفت روگردانده است و دستکم از آن غفلت کرده است.
شرط ظهور تجلي بيهمتاي الهي در جهان طبيعت و دستکم در کرهي زمين و منطقهي پيراموني آن، اين است که علم و معرفت در نظر مردم ارزش ذاتي داشته باشد، بهگونهاي که آن را براي خودش و يا براي رسيدن به آرامش بخواهند و آن را تنها راه دستيابي به آرامش يا عبوديت يا قرب الهي و يا به فعليت رسيدن استعدادهاي نهفته انسان (که تعابير مختلف از يک حقيقت است) بدانند و چنين چيزي تنها پس از آزمودن همهي راههاي دستيابي به آرامش و دقيقاً پس از به کمال و تماميت رسيدن دانش انسان ممکن خواهد بود.
انسان بايد با رشد علم خود و گسترش قلمرو دانش عقلي و تجربي به گشودن همه مجهولات اقدام کند و به اين جايگاه برسد که آنچه او را ارضاء و اشباع ميکند و چنان پُرش ميسازد که حقيقتاً سير ميشود و به آرامش ثابت و بدون امواج اضطراب دست مييابد، دستيابي به معرفتهاي بنيادين است.
به تعبير ديگر، آشکار شدن مجهولات بشري به وسيله دانش عقلي و تجربي و آزمودن همهي راههاي دستيابي به آرامش، انسان را متوجه راه ديگري خواهد ساخت که بر اساس تعابير ديني، رهدار و رهنما و پرچمدار آن، خاتم ولايت محمدي، حضرت بقية الله، روحي و جسمي له الفداء و صلوات الله عليه است.
آنچه در اين بيست و پنج سال اخير در حوزهي شتاب دانش بشري در جهان رخ داده است، بسي مايهي اميدواري است. سير گسترش حوزهي علوم بشري در اين مدت، نسبت به دورههاي پيشين، هزاران برابر شده است و اگر اين سرعت همچنان افزوده شود، اميد به مشاهده تجليات ويژه و فراگير و بيمانند خداي متعال از طريق طلوع خورشيد بيمثال ولايت، گزاف نخواهد بود. تدبر در آيه 15 از سوره حج در اين زمينه سودمند است.
مهمترين دليل تکويني مربوط به غيبت نيز به نظر حقير اين است که اگرچه با ظهور دولت حضرت يار، روحي و جسمي له الفداء و صلوات الله عليه، کار جهان به پايان نميرسد ولي سير تکاملي آن به پايان ميرسد و حتي از نظر زماني نيز، بخش پاياني جهان فراخواهد رسيد. معني اين سخن اين است که انسان و طبيعت همهي استعدادهاي اينجهاني خود را در حد ممکن آشکار سازند. اين نکتهاي غريب است که درباره آن چيزي نميتوان گفت. بهگمانم، «کذب الوقاتون»، بدين نکته هم اشاره دارد.
به گمان نويسنده، شرح عوامل غيبت و ظهور به شيوهي متعارف براي همگان سودمندتر است و عالمان و نويسندگان بزرگ در اين باره فراوان نوشتهاند. بيش از اين طلب نکردن بهتر است.
نکتهها چون تيغ فولاد است تيز/ گر نداري تو سپر، واپس گريز
پيش اين الماس، بي اسپر ميا/ کز بريدن تيغ را نبود حيا
زين سبب من تيغ، کردم در غلاف/ تا که کژخواني، نخواند بر خلاف