درس سوم
حضرت فرمود : یا همام ! "اِتَقِ الله وَ اَحسِن"، احسان کن که «اِنَّ اللهَ مَعَ الذَّینَ اتَقو وَ الذَّین هُم مُحسِنون» ، تو تقوا داشته باش, احسان هم داشته باش خدا با متقین و محسنین است.
معنای احسان
معنای اول: یک تعبیر و یک معنا از احسان عبارت است از فراهم ساختن آنچه که نیاز دیگران را رفع می کند و بدان آرامش می یابند.
معنای دوم: این معنا را در ضمن معنای قبلی میتوان یافت احسان یعنی کار درست انجام دادن، کار زیبا انجام دادن. توضیح جمله اخیر عبارتست از اینکه:
1- فاعل در عالم هستی یکی بیشتر نیست یعنی هیچ ذره ای هیچ موجودی هیچ رفتاری هیج صفتی در این عالم نیست مگر اینکه فاعلش خداست.
2- نکته دوم اینکه فاعلیّت خداوند بدین گونه است که چون فاعل تام است بنابراین آنچه که انجام می دهد نیک و زیبا و درست انجام می دهد.
به تعبیر قرآن،«الذی احسن کل شیئا خلقه »(سجده/7) حسن را در خلقش به غایت رسانده است.
آیا حسن واقعیت دارد یا ندارد ؟ با توجه به اینکه حسن کار خداست, فعل خداست و خدا عین حقیقت, عین واقعیت و عین وجود است، حسن هم عین واقعیت است.
آیا نسبیّت درحسن دخیل است یا نه؟ نسبیّت به معنای نفی مطلق بوده و درحسن دخیل نیست، ولی نسبیّت به این معنا که چیزی که حسن است، حسنش را برخی بفهمند، برخی نفهمند چنین امری قابل تصور است. اگر موجودی خود دارای حسن نباشد نمی تواند حسن را بیابد.
معنای سوم : آن حسن مطلق، آن حقیقت، آن زیبایی مطلقی را که موجود از صاحبش دارد ،باید مورد توجه قرار گیرد. آسایش و آرامش هم در زندگی جز از این طریق بدست نخواهد آمد، یعنی اینکه به هر چه که نگاه می کنیم، اول بدانیم این فعل خداست، دوم بدانیم که این فعل در غایت حسن است، سوم اینکه بجنبیم حسن آن فعل را پیدا کنیم. اگر نتوانستیم حسن فعلی از افعال خدا را بیابیم ، مشکل،نارسایی، کوتاهی، قصور و ضعف از طرف ماست.
نکته مهم اینکه آیا این ضعف و قصور وناتوانی قابل رفع هست یا نیست ؟ از آنجا که مانیز، نفس ما، جان ما، وجود ما نیز فعل همان فاعلی است که مارا موجودکرده وآفریده همان آفریننده ای که تمام کارهایش در غایت حسن است. پس یک حسن ذاتی در وجود ما نیز مانند وجود همه موجودات هست ولی این حسن برای شناسایی حسن در عالم هستی کفایت نمی گند.
کار انبیاء و اولیاء (صَلواتُ الله عَلیهِم اَجمَعین) از آغاز تا انتها : "وعظ و نصیحت و بالاخره هدایت و ارشاد انسانها" برای این است که برای آدمیان ذاتشان، فعلشان، صفاتشان، فهمشان را به گونه ای اصلاح کنند که این حسن را در جهان آفرینش ببینند.
نتیجه اینکه اگر کسی بعد از آمدن این همه انبیا ء و اولیا ء (صَلواتُ الله عَلیهِم اَجمَعین) توانایی دیدن حسن عالم را نداشت حکایت دارد که این انسان تحت تعلیم و تربیت انبیا ء (صَلواتُ الله عَلیهِم اَجمَعین) قرار نگرفته است .
معنای امر به احسان
یک معنای سخن حضرت که به همام فرمود : «احسن» ، همین است که تو فعل زیبای خدا هستی اگر در هدایت تشریعی این حسن را تجدید نکنی ؛ یعنی اینکه آن حسن را آشکار نکنی به این معناست که آمدن و رفتن انبیاء (صَلواتُ الله عَلیهِم اَجمَعین) حداقل نسبت به کسانی چون تو لغو بوده است.
قرآن«هُدیً لِلمُتَقین »(بقره/2) است، اول باید متقی باشیم سپس مورد توجه، عنایت و هدایت قرآن قرار بگیریم.
«ثم کان عاقِِبةُُ الذََّّینََ اَساءالسُوء اإن کَذَّبوا بایات الله ...»(روم/10) ؛ پایان کار ورفتار و زندگی کسانی که در زشتی ودر رفتار زشت کوتاهی نکردند به اینجا می رسد که"کذَّبو بِآیاتِ الله" تمام حسن عالم هستی را تکذیب میکند.
پس معنای حسن به اجمال این شد که ظاهر شدن آنچه که سبب آرامش دیگران هست، هم برای خود و هم برای دیگران یعنی حسن مطلق .
پس اَحسِن یعنی احسان کن یعنی درست کار کن، یعنی زیبا کار کن، یعنی به گونه ای کار کن که این فعل شایستة خدا باشد.
سرّ اینکه هر روز ده بار می گوئیم "الحَمدُ لِلّه ربّ العالَمین" این است که همه فعلها برای خداست, درنتیجه همه حمدها وستا یش ها نیز برای خداست. مجموعه عالم هستی عین حسن است ،چون فعل خداست .پس کار های ما در صورتی دارای حسن و زیبائیست که موافق بانظام احسن و نظام هستی باشد.
نظام هستی بر اساس رحمت خدا تحقق پیدا کرده است, هر کاری که بر اساس رحمت الهی تحقق پیدا کرد؛ یعنی صبغة رحمتش بیشتر شد، حسنش بیشتر است، چون به خاطر محبّت الهی است که جهان تحقق پیدا کرده است.
شرح و توضیح دیگر سخن امیر المؤمنین (صَلواتُ الله وَ سَلام عَلیه)این است که یک مصداق از مصادیق احسان، احسان به خود است. بندگان خدا قدر خودتان را بدانید، دقّت داشته باشید که نقصی, ضعفی, کدورتی, اشکال و ایرادی در وجود خودتان نباشد، به خودتان احسان کنید.
امام صادق (صَلواتُ الله وَ سَلام عَلیه) فرمود : « مَن سرَّه اَن یَبلُغَ اِلا نَفسِه فِی الاِحسان » ، هر کسی می خواهد به خودش احسان کند چه کار کند؟ «فَلیُطِعِ الله»؛ اطا عت خدا کند.
معانی طاعت خدا
طاعت خدا یعنی چه؟ سه مسیر را به عنوان طااعت خدا معرفی کردند:
1- آنچه را که به عنوان عبادتهای شرعی الهی معرفی کردند انجام بدهید.
2- آنچه را که به عنوان تکالیف شرعی و بندگی نسبت به بقیه بندگان خدا گفته شده آنها را مراعات کنید. جامعه دینی عبارت است از : جامعه ای که احسان در آن وجود دارد.
3_ احسان به خود اطاعت شمرده میشودو شاخه ای از اطاعت خداست. اگر کسی به سلامت روح و ذهن و باطن خودش نپرداخت غصة دیگران را نخواهد خورد به خاطر اینکه حبّ به ذات ریشة همه حب های دیگر است. حتی در مورد خدا هم همین طور است.در اینکه اول خدا خودش را می خواهد, دیگران را هم به خاطر خودش می خواهد جای شکی نیست.
« هُوَ اللهُ الذی لا اِلهَ اِلّا هُوَ المَلِکُ القُدوسُ السَّلامُ المُؤمِنُ المهیمن العزیز المُتَکَبِّر» (حشر/23)
متکبّر یعنی همه چیز را برای خود می خواهد، همه عالم را هم به خاطر خود می خواهد. اصل آفرینش عالم هستی هم برای این بود که خدا خودش را خواسته است. اگر خودش را نمی خواست هیچ چیز خلق نمی کرد ولی خودش آنقدر در کمال, جمال, نهایتِ غایت و حسن و زیبائی است که وقتی خودش را خواسته این همه عالم وسیع و بزرگ و بی حدّ و اندازه لطف و رحمت ایجاد شده است.
پس ا حسان به خود یعنی طاعت .
4_ از مصادیق دیگر احسان, احسان به پدر و مادر است.
شخصی از امام صادق (صَلواتُ الله وَ سَلام عَلیه) سؤال کرد: قرآن فرموده به والدین احسان کنید، "ما هذِه الاِحسان" ،این احسان چیست؟ حضرت فرمود : « الاِحسان ان تُحسِن صُحبَتَهُما »؛ در رفتار و زندگی با آنها نیکو باشید، زیبا باشید. کسی در چشم گفتن به خدای خود موفق است که قبلاً تمرین چشم گفتن را داشته باشد. کجا؟ دو مصداق برایش معین کردند :
1- آغاز چشم گفتن، طاعت نسبت به پدر و مادر
2- در زندگی مشترک نسبت به همسر
آنچه که در این عالم از لطف, رحمت و عنایت الهی شامل حال بندگانش می شود به وسیله خداست. پدر و مادر در حکم جلوه ربوبیت خدا هستند، آنچه را که داریم و همه کسانی که دارند ریشه اولیه اش مربوط به پدر و مادر است, بنابراین شکر آنها, احسان آنها یکی از مصادیق شکر و از مهمترین آن هم است.
5_ مصداق بعدی احسان، احسان به همسر است. در برخی از روایات آمده که شخصی از امام صادق (صَلواتُ الله وَ سَلام عَلیه) پرسید که : من همسرم در زندگی اشتباه و خطا هایی دارد, حضرت فرمود :او را ببخش. گفت : اگر باز هم خطا کرد؟، حضرت فرمود : باز هم ببخش، در یک روایت دیگری آمده که حضرت فرمود تا هفتار بار ببخش و در یک روایت دیگر حضرت فرمود : آنقدر او را ببخش تا دیگر اشتباه نکند.
4- مصداق بعدی احسان، احسان به دوستان است. احسان به دوست یعنی, یک مقدار به خود سختی بدهید تا او هم راحتی را کسب کند، همچنین اگر مواردی مشکل داشت, گرفتار بود, احتیاج داشت کمکش کنید.
احسان حقیقی
ریشة همه حسن ها و همة کارهای پسندیده و همه خوبیها و همه صفتها و موفقیتها احسان حقیقی است. احسان حقیقی چیست ؟
درآیة 90-89 سوره نمل خداوند فرموده است :
« مَن جاءَ بِالحَسنَة فَلَهُ خِیرٌ مِنها وَ هُم مِن فَزَعٍ یَومَئذٍ آمِنون وَ مَن جاءَ بِالسیَّئَةِ فَکُبَت وُجوههمٌ بِالنَّار »
حسنه یعنی همان حسن، زیبائی. کسی که زیبائی آورده باشد ، بهتر از آن را خواهد یافت. این انسان به یک زیبائی بهتر دست پیدا می کند، منتهی نشان یا علامت یا ثمرة این زیبائی بهتر عبارت است از : یک امنیت و آرامش فراگیر به گونه ای که هر اتفاقی که در عالم هستی بیفتد به آرامش او خللی وارد نخواهد کرد. البته نقطه مقابلش هم همین طور است که « مَن جاءَ بِالسَّیِئَة ». هر کسی زشتی آورده باشد این، « فَکُبَّت وُجوههمٌ بِالنّار »؛ با سر به جهنم می رود. به تعبیری اینها حالت پیش رونده در جهنم دارند، اگر میلیونها و میلیاردها سال هم از ورودشان در جهنم بگذرد باز هم دارند پیش می روند، به آخر نمی رسند.
زیبائی مطلق و سیئه مطلق
زیبائی مطلق عبارت است از : رضایت به آنچه که خدا می گوید و می خواهد، رضایت، نه تسلیم! نه صبر !.
حسنه مطلق یعنی ولایت، پذیرش ولایت الهی که البته مصداق تام این ولایت در خاندان پیامبر (صَلواتُ الله عَلیهِم اَجمَعین) است و خارج شدن از ولایت غیرخدا.
کسی که حسنه مطلق داشته باشد مرگ هم ندارد بدین خاطر که مرگ برای رفع سیئات است، در حالی که اینها کسانی هستند که اهل بقاء و ثبات ابدی هستند. چه کسانی اهل بقاء و ثبات ابدی هستند :
1- سوره الرحمن/ آیه 26 « کُل مَن عَلَیها فان وَ یَبقی وَجهُ ربِّکَ ذُوالجَلالِ وَ الاِکرام » .
2- سوره قصص/ آیه 88 « کُلُ شَیءٍ هالِک اِلّا وَجهه » ، همه هالکند الّا وجه خدا.
وجه خدا کیست ؟
از ائمه معصومین، از امام صادق، از امیر المؤمنین، از دیگر ائمه (صَلواتُ الله عَلیهِم اَجمَعین) نقل شده است که فرمودند : « نَحنُ وَجهُ الله الذَّی لا یَهلِکُ » ؛ آن وجه خدا که هلاک نمی شود ما هستیم.
حسنه مطلق از کیست ؟ این آغاز بحث برای جلسه آینده است.
معنای اول: یک تعبیر و یک معنا از احسان عبارت است از فراهم ساختن آنچه که نیاز دیگران را رفع می کند و بدان آرامش می یابند.
معنای دوم: این معنا را در ضمن معنای قبلی میتوان یافت احسان یعنی کار درست انجام دادن، کار زیبا انجام دادن. توضیح جمله اخیر عبارتست از اینکه:
1- فاعل در عالم هستی یکی بیشتر نیست یعنی هیچ ذره ای هیچ موجودی هیچ رفتاری هیج صفتی در این عالم نیست مگر اینکه فاعلش خداست.
2- نکته دوم اینکه فاعلیّت خداوند بدین گونه است که چون فاعل تام است بنابراین آنچه که انجام می دهد نیک و زیبا و درست انجام می دهد.
به تعبیر قرآن،«الذی احسن کل شیئا خلقه »(سجده/7) حسن را در خلقش به غایت رسانده است.
آیا حسن واقعیت دارد یا ندارد ؟ با توجه به اینکه حسن کار خداست, فعل خداست و خدا عین حقیقت, عین واقعیت و عین وجود است، حسن هم عین واقعیت است.
آیا نسبیّت درحسن دخیل است یا نه؟ نسبیّت به معنای نفی مطلق بوده و درحسن دخیل نیست، ولی نسبیّت به این معنا که چیزی که حسن است، حسنش را برخی بفهمند، برخی نفهمند چنین امری قابل تصور است. اگر موجودی خود دارای حسن نباشد نمی تواند حسن را بیابد.
معنای سوم : آن حسن مطلق، آن حقیقت، آن زیبایی مطلقی را که موجود از صاحبش دارد ،باید مورد توجه قرار گیرد. آسایش و آرامش هم در زندگی جز از این طریق بدست نخواهد آمد، یعنی اینکه به هر چه که نگاه می کنیم، اول بدانیم این فعل خداست، دوم بدانیم که این فعل در غایت حسن است، سوم اینکه بجنبیم حسن آن فعل را پیدا کنیم. اگر نتوانستیم حسن فعلی از افعال خدا را بیابیم ، مشکل،نارسایی، کوتاهی، قصور و ضعف از طرف ماست.
نکته مهم اینکه آیا این ضعف و قصور وناتوانی قابل رفع هست یا نیست ؟ از آنجا که مانیز، نفس ما، جان ما، وجود ما نیز فعل همان فاعلی است که مارا موجودکرده وآفریده همان آفریننده ای که تمام کارهایش در غایت حسن است. پس یک حسن ذاتی در وجود ما نیز مانند وجود همه موجودات هست ولی این حسن برای شناسایی حسن در عالم هستی کفایت نمی گند.
کار انبیاء و اولیاء (صَلواتُ الله عَلیهِم اَجمَعین) از آغاز تا انتها : "وعظ و نصیحت و بالاخره هدایت و ارشاد انسانها" برای این است که برای آدمیان ذاتشان، فعلشان، صفاتشان، فهمشان را به گونه ای اصلاح کنند که این حسن را در جهان آفرینش ببینند.
نتیجه اینکه اگر کسی بعد از آمدن این همه انبیا ء و اولیا ء (صَلواتُ الله عَلیهِم اَجمَعین) توانایی دیدن حسن عالم را نداشت حکایت دارد که این انسان تحت تعلیم و تربیت انبیا ء (صَلواتُ الله عَلیهِم اَجمَعین) قرار نگرفته است .
معنای امر به احسان
یک معنای سخن حضرت که به همام فرمود : «احسن» ، همین است که تو فعل زیبای خدا هستی اگر در هدایت تشریعی این حسن را تجدید نکنی ؛ یعنی اینکه آن حسن را آشکار نکنی به این معناست که آمدن و رفتن انبیاء (صَلواتُ الله عَلیهِم اَجمَعین) حداقل نسبت به کسانی چون تو لغو بوده است.
قرآن«هُدیً لِلمُتَقین »(بقره/2) است، اول باید متقی باشیم سپس مورد توجه، عنایت و هدایت قرآن قرار بگیریم.
«ثم کان عاقِِبةُُ الذََّّینََ اَساءالسُوء اإن کَذَّبوا بایات الله ...»(روم/10) ؛ پایان کار ورفتار و زندگی کسانی که در زشتی ودر رفتار زشت کوتاهی نکردند به اینجا می رسد که"کذَّبو بِآیاتِ الله" تمام حسن عالم هستی را تکذیب میکند.
پس معنای حسن به اجمال این شد که ظاهر شدن آنچه که سبب آرامش دیگران هست، هم برای خود و هم برای دیگران یعنی حسن مطلق .
پس اَحسِن یعنی احسان کن یعنی درست کار کن، یعنی زیبا کار کن، یعنی به گونه ای کار کن که این فعل شایستة خدا باشد.
سرّ اینکه هر روز ده بار می گوئیم "الحَمدُ لِلّه ربّ العالَمین" این است که همه فعلها برای خداست, درنتیجه همه حمدها وستا یش ها نیز برای خداست. مجموعه عالم هستی عین حسن است ،چون فعل خداست .پس کار های ما در صورتی دارای حسن و زیبائیست که موافق بانظام احسن و نظام هستی باشد.
نظام هستی بر اساس رحمت خدا تحقق پیدا کرده است, هر کاری که بر اساس رحمت الهی تحقق پیدا کرد؛ یعنی صبغة رحمتش بیشتر شد، حسنش بیشتر است، چون به خاطر محبّت الهی است که جهان تحقق پیدا کرده است.
شرح و توضیح دیگر سخن امیر المؤمنین (صَلواتُ الله وَ سَلام عَلیه)این است که یک مصداق از مصادیق احسان، احسان به خود است. بندگان خدا قدر خودتان را بدانید، دقّت داشته باشید که نقصی, ضعفی, کدورتی, اشکال و ایرادی در وجود خودتان نباشد، به خودتان احسان کنید.
امام صادق (صَلواتُ الله وَ سَلام عَلیه) فرمود : « مَن سرَّه اَن یَبلُغَ اِلا نَفسِه فِی الاِحسان » ، هر کسی می خواهد به خودش احسان کند چه کار کند؟ «فَلیُطِعِ الله»؛ اطا عت خدا کند.
معانی طاعت خدا
طاعت خدا یعنی چه؟ سه مسیر را به عنوان طااعت خدا معرفی کردند:
1- آنچه را که به عنوان عبادتهای شرعی الهی معرفی کردند انجام بدهید.
2- آنچه را که به عنوان تکالیف شرعی و بندگی نسبت به بقیه بندگان خدا گفته شده آنها را مراعات کنید. جامعه دینی عبارت است از : جامعه ای که احسان در آن وجود دارد.
3_ احسان به خود اطاعت شمرده میشودو شاخه ای از اطاعت خداست. اگر کسی به سلامت روح و ذهن و باطن خودش نپرداخت غصة دیگران را نخواهد خورد به خاطر اینکه حبّ به ذات ریشة همه حب های دیگر است. حتی در مورد خدا هم همین طور است.در اینکه اول خدا خودش را می خواهد, دیگران را هم به خاطر خودش می خواهد جای شکی نیست.
« هُوَ اللهُ الذی لا اِلهَ اِلّا هُوَ المَلِکُ القُدوسُ السَّلامُ المُؤمِنُ المهیمن العزیز المُتَکَبِّر» (حشر/23)
متکبّر یعنی همه چیز را برای خود می خواهد، همه عالم را هم به خاطر خود می خواهد. اصل آفرینش عالم هستی هم برای این بود که خدا خودش را خواسته است. اگر خودش را نمی خواست هیچ چیز خلق نمی کرد ولی خودش آنقدر در کمال, جمال, نهایتِ غایت و حسن و زیبائی است که وقتی خودش را خواسته این همه عالم وسیع و بزرگ و بی حدّ و اندازه لطف و رحمت ایجاد شده است.
پس ا حسان به خود یعنی طاعت .
4_ از مصادیق دیگر احسان, احسان به پدر و مادر است.
شخصی از امام صادق (صَلواتُ الله وَ سَلام عَلیه) سؤال کرد: قرآن فرموده به والدین احسان کنید، "ما هذِه الاِحسان" ،این احسان چیست؟ حضرت فرمود : « الاِحسان ان تُحسِن صُحبَتَهُما »؛ در رفتار و زندگی با آنها نیکو باشید، زیبا باشید. کسی در چشم گفتن به خدای خود موفق است که قبلاً تمرین چشم گفتن را داشته باشد. کجا؟ دو مصداق برایش معین کردند :
1- آغاز چشم گفتن، طاعت نسبت به پدر و مادر
2- در زندگی مشترک نسبت به همسر
آنچه که در این عالم از لطف, رحمت و عنایت الهی شامل حال بندگانش می شود به وسیله خداست. پدر و مادر در حکم جلوه ربوبیت خدا هستند، آنچه را که داریم و همه کسانی که دارند ریشه اولیه اش مربوط به پدر و مادر است, بنابراین شکر آنها, احسان آنها یکی از مصادیق شکر و از مهمترین آن هم است.
5_ مصداق بعدی احسان، احسان به همسر است. در برخی از روایات آمده که شخصی از امام صادق (صَلواتُ الله وَ سَلام عَلیه) پرسید که : من همسرم در زندگی اشتباه و خطا هایی دارد, حضرت فرمود :او را ببخش. گفت : اگر باز هم خطا کرد؟، حضرت فرمود : باز هم ببخش، در یک روایت دیگری آمده که حضرت فرمود تا هفتار بار ببخش و در یک روایت دیگر حضرت فرمود : آنقدر او را ببخش تا دیگر اشتباه نکند.
4- مصداق بعدی احسان، احسان به دوستان است. احسان به دوست یعنی, یک مقدار به خود سختی بدهید تا او هم راحتی را کسب کند، همچنین اگر مواردی مشکل داشت, گرفتار بود, احتیاج داشت کمکش کنید.
احسان حقیقی
ریشة همه حسن ها و همة کارهای پسندیده و همه خوبیها و همه صفتها و موفقیتها احسان حقیقی است. احسان حقیقی چیست ؟
درآیة 90-89 سوره نمل خداوند فرموده است :
« مَن جاءَ بِالحَسنَة فَلَهُ خِیرٌ مِنها وَ هُم مِن فَزَعٍ یَومَئذٍ آمِنون وَ مَن جاءَ بِالسیَّئَةِ فَکُبَت وُجوههمٌ بِالنَّار »
حسنه یعنی همان حسن، زیبائی. کسی که زیبائی آورده باشد ، بهتر از آن را خواهد یافت. این انسان به یک زیبائی بهتر دست پیدا می کند، منتهی نشان یا علامت یا ثمرة این زیبائی بهتر عبارت است از : یک امنیت و آرامش فراگیر به گونه ای که هر اتفاقی که در عالم هستی بیفتد به آرامش او خللی وارد نخواهد کرد. البته نقطه مقابلش هم همین طور است که « مَن جاءَ بِالسَّیِئَة ». هر کسی زشتی آورده باشد این، « فَکُبَّت وُجوههمٌ بِالنّار »؛ با سر به جهنم می رود. به تعبیری اینها حالت پیش رونده در جهنم دارند، اگر میلیونها و میلیاردها سال هم از ورودشان در جهنم بگذرد باز هم دارند پیش می روند، به آخر نمی رسند.
زیبائی مطلق و سیئه مطلق
زیبائی مطلق عبارت است از : رضایت به آنچه که خدا می گوید و می خواهد، رضایت، نه تسلیم! نه صبر !.
حسنه مطلق یعنی ولایت، پذیرش ولایت الهی که البته مصداق تام این ولایت در خاندان پیامبر (صَلواتُ الله عَلیهِم اَجمَعین) است و خارج شدن از ولایت غیرخدا.
کسی که حسنه مطلق داشته باشد مرگ هم ندارد بدین خاطر که مرگ برای رفع سیئات است، در حالی که اینها کسانی هستند که اهل بقاء و ثبات ابدی هستند. چه کسانی اهل بقاء و ثبات ابدی هستند :
1- سوره الرحمن/ آیه 26 « کُل مَن عَلَیها فان وَ یَبقی وَجهُ ربِّکَ ذُوالجَلالِ وَ الاِکرام » .
2- سوره قصص/ آیه 88 « کُلُ شَیءٍ هالِک اِلّا وَجهه » ، همه هالکند الّا وجه خدا.
وجه خدا کیست ؟
از ائمه معصومین، از امام صادق، از امیر المؤمنین، از دیگر ائمه (صَلواتُ الله عَلیهِم اَجمَعین) نقل شده است که فرمودند : « نَحنُ وَجهُ الله الذَّی لا یَهلِکُ » ؛ آن وجه خدا که هلاک نمی شود ما هستیم.
حسنه مطلق از کیست ؟ این آغاز بحث برای جلسه آینده است.