اشاره ای به سیره حضرت پیامبر- صلوات الله و سلامه علیه و آله-

انبیاء و اولیا به گونه ای زندگی می کردند که مورد اعجاب مخاطبان قرار نگیرند. حضرت پیامبر- صلوات الله و سلامه علیه و آله- نیز چون سایر انبیاء بود. «لا یرفع علی عبیده و امائه فی مأکل و لا ملبس» غذا و لباسش، همچون غذا و لباس بردگان بود. همه امکانات و وسایلی که در زندگی شریفش به کار می برد نیز، چنین بود. اقتضای مقام نبوّت، همانند مقام ریاست اجتماعی و سر پرستی جامعه، بسیار ساده زیستن است. میانه روی، هم زیستن و در سطح دیگران زیستن، خُلق و روش انبیاءست. گر چه این گونه زندگی کردن برای انبیاء واجب است، برای دیگران واجب نیست. اما این بدان معنی نیست که متعلّق حب الهی هم قرار نگرفته باشد. پس امری که محبوب ومطلوب خداست، برای دیگران هم مستحب است.
سخنی در باره شأن افراد
انسان مؤمن و پارسا باید با میانه روی در جایگاه ویژه خود قرار گیرد. هر کس باید متناسب با شأن و موقعیت خودش زندگی کند. شأن به چند گونه معنا می شود:
1-     هر کس امکانات بیشتری دارد، شأن بالاتری دارد. اهل ظاهر شأن را چنین معنا کرده اند و گفته اند، اسراف برای طبقات مختلف متفاوت است و کسی که از طبقه ضعیف جامعه است است، باید کمتر بخورد و بپوشد و آن که از طبقه ماست، باید زینت و تجمّلاتش بیشتر باشد.

ادامه مطلب...

مشاهده اعمال توسط خدا و رسول خدا- صلوات الله وسلامه علیه و آله- و مؤ

«وقل اعملوا وسیری الله عملکم و رسوله و المؤمنین» یعنی عمل کنید که به زودی خداوند، رسول خدا و مؤمنان عمل شما را می بینند. این دیدن با دیدنی که ثمره و نتیجۀ عمل است، متفاوت است. زیرا دیدن ثمرۀ عمل، اختصاص به خدا و رسول و مؤمنان ندارد و همۀ عالم آن را می بینند. گویی باکی از دیدن ثمرۀ عمل توسط همه عالم نیست و آنچه باید مراقبت شود آنی است که خدا و رسول خدا و مؤمنان می بینند و آن حقیقت عمل است. البته به نظر شارح، حقیقت عمل در آخرت مشهود همگان است، مگر عمل توام با اخلاص باشد. زیرا آنجا«تبلی السرائر» است. پس آنچه خدا و رسول خدا و مؤمنان می بینند، مربوط به همین دنیا است.
در مورد«الله» در کلمۀ«فسیری الله» باید گفت تأخیر و تأنّی در دیدن مربوط به خدا و رسول خدا نیست، زیرا حیّ و حاضرند و زمانمند کردن دیدن در «سَیری» مربوط به مؤمنان است. زیرا مؤمنان، بالفعل نمی بینند و اگر اندکی بجنبند و پرده از چشمان خویش بردارند تا چشمانشان تیز شود، خواهند دید. پس می توان گفت در این آیه،«تقلیب» به کار رفته است؛ مانند شمسین که منظور شمس و قمر و یا زینبین که منظور زینب و ام کلثوم است بنا به تقلیب، ضمیر باید به یکی برگردد و این که در این آیه، به مؤمنان برگشته است، شاید، مربوط به کثرت مؤمنان و یا حاکی از عظمت مؤمن و تشویق و تکریم او باشد.

آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند           آیا بود که گوشه چشمی به ما کنند

ادامه مطلب...