تخصص و امتياز اجسام بهوسیله يكديگر
اجسام نسبت به اعراض واسطه در ثبوت هستند، ولي اعراض در وجود يا تحقق جسم، نه واسطه در ثبوت دارند و نه واسطه در عروض. اعراض واسطه در عروض امر ديگري(تمايز) بر جسم هستند. چه ايرادي دارد كه علت تخصص و امتياز اجسام از يكديگر خود آنها باشند و نه چيز ديگر. بهتعبير ديگر، چه اشكالي دارد كه هر جسمي بهوسيله اجسام ديگر تخصص و تمايز يافته باشد نه بهوسيله صفات و اعراضشان؟ بر اين فرض، ايرادي نخواهد داشت كه اجسام به صفات و هيأتهاي ظلماني نيازمند نباشند؟
نقد و بررسی
چنين چيزي ممكن نيست، زيرا لازمه چنين فرضي يا دور است يا تسلسل و هر دو محال است. اگر تخصص و تمايز اجسام از يكديگر خود اجسام باشند بهاينصورت كه جسمي علت تخصص و تمايز جسمي ديگر باشد و آن ديگري نيز بهواسطه همين جسم تمايز يافته باشد، دور است. (علت تمايز جسم الف اين باشد كه جسم ب وجود دارد و علت تمايز جسم ب آن باشد كه جسم الف وجود دارد) و اگر علت تمايز اجسام از همديگر، بهصورت متقابل نباشد بلكه در مراتب و در سلسله طولي و يا در سلسله عرضي اجسام غيرمتقابل باشد، تسلسل را بهدنبال دارد. يكي از لوازم تسلسل آن است كه هيچگاه امري كه مبتني بر تسلسل است، تحقق پيدا نميكند و حال آنكه اينها تحقق پيدا كردهاند. از تحقق هريك از آنها ميتوان فهميد كه علتش نيز تحقق پيدا كرده است و درنتيجه تسلسل نبوده است، پس تخصص و تمايز اجسام بهواسطه يكديگر ممکن نيست.
تخصص و امتياز ذاتی اجسام از يكديگر
چه ايرادي دارد كه تمايز و تخصص اجسام يا صفات و هيأتهای مميزه آنها از ذاتيات آنها باشد، دراينصورت، اجسام به اين هيأتها نيازمند نيستند، زيرا برفرض ذاتي بودن تمايز و تخصص، نيازمندي به چيز ديگر، قابل تصور نيست و نيازمندي به خود نيز يا ممكن نيست و يا اهميتي ندارد. زيرا نيازمندي چيزي به ذاتيات خود، نيازمندي به خود است كه خردپذير نيست. ذاتيات چيزي غير از ذات نيستند و ميان ذات و ذاتيات دوگانگي قابل تصور نيست. اگر جدايي اجسام ذاتي آنها باشد كميتها و كيفيتهاي مختلفشان ذاتي آنها خواهد بود و دراينصورت اينگونه عوارض و هيأتها از آن اجسام جداييناپذير خواهد بود و بنابر این، فرض نیازمندی خردپذیر نخواهد بود.
ممكن است در تأييد اين مشكل گفته شود: هركس كه دوگانگي را از اجسام نفي كند و بگويد دو بودن جسم و هيأتهای آن، تحليل عقلي است و نه امري حقيقي، ميتواند بينيازي اجسام را از هيأتها و عوارض را نفي كند.
بنابراين فرض، همچنان كه جسم به هيأتهاي عرضي و عقلي خود، بدينخاطر كه از ذاتيات خود آن است، نياز ندارد، هيأتهاي مظلم نيز نيازمند به جسم نخواهند بود زيرا آنها از ذاتيات آن هستند و ذاتيات نيز چيزي غير از ذات نيستند تا به آن نيازمند باشند، زيرا در ميان آنها دوگانگي وجود ندارد و حال آنكه بدون استثناء همه نيازمندي اعراض و هيأتهای ظلماني را به اجسام پذيرفتهاند و گفتهاند جسم منبع و موضوع و محلّ اينهاست. پس بايد گفت عوارض محتاج جسماند ولي جسم محتاج آنها نيست و اين قابل پذيرش نيست و دستکم هيچ دليلي ندارد. در چنين مواردي يا بايد نياز طرفيني باشد و يا اينكه هيچيك به ديگري نيازمند نباشد.
نقد و بررسی
چنين چيزي ممكن نيست. باتوجه به اينكه جسميت در اجسام مختلف مشترك است و تفاوت اجسام در هيأتها و عوارض آنهاست اگر اين تفاوتها معلول جسميت باشند و نه عوارض و هيأتهای آن، لازمه آن اين است كه همه اجسام عوارضي مشابه و همسان داشته باشند، زيرا تمايز اجسام به هيأتهای آنهاست و هيأتها عارض بر اجسام يا لازم اجسامند و از آنجا که جسم مشترك میان مصادیق متعدد است، پس هيأتها نیز بايد مشترك باشد.
همه اجسام در جسميت مشتركند، پس بايد همه آنها نیز هيأتها و لوازم مشترك داشته باشند، ازاينرو، نبايد اجسام از همديگر تمايز داشته باشند و حال آنكه تمايز دارند و هريك از آنها هيأتهای ويژه خود دارند، پس هيأتهای ويژه از لوازم ذاتي جسم نيست.
تمایز اجسام به وسیله عوارض ذاتی خود
چه ايرادي دارد كه تمايز اجسام ذاتي باشد بدینگونه که هر جسمي هيأتها و اشكال ويژه خود را دارا باشد و بهوسيله آن هيأتها، اجسام از يكديگر متمايز باشند. مثلاً جسم الف شكل ذاتي داشته باشد و جسم ب نيز شكل ذاتي ديگري داشته باشد و ديگر اشكال نيز همينطور، هركدام شكل معيني داشته باشند كه ذاتي هركدام از آنها نيز باشد.
نقد و بررسی
اين امر نيز نادرست است، زيرا اگرچه درست است كه هر جسمي هيأتها و ويژگيهاي خاص خود را دارد ولي پرسش اين است كه علت اين كه اجسام، صفات و هيأتهاي مختلف دارند، چيست؟ پيداست كه جسميت نيست، زيرا جسميت ميان همه اجسام مشترك است. پس چه چيزي سبب شده است که اجسامی که در جسمیت مشترکند، داراي صفات مختلف باشند و چون نميتوان دليلي بر اين امر ارائه نمود، بنابراين، نميتوان گفت اجسام داراي مخصصات و مميزات ذاتي هستند.