تفاوت انوار یا عقول

در مسأله تفاوت عقول یا انوار دو پاسخ داده شده است:
1ـ آن‌چه كه از علت صادر مي‌شود، وجود معلول است و اين جنبه‌هاي عدمي صادر شدني نيست، بلكه از لوازم معلوليت شئ است. چيزي از علت صادر شده است كه به‌خاطر اندازه داشتن و محدوديت، آميخته به عدم است.
2ـ تعبير دقيق‌تر این است كه هر مرتبه ضعيفي واجد همه كمالات مرتبه شديد است ولي به‌صورت رقيقت و هر مرتبه شديد واجد همه كمالات مرتبه ضعيف هست ولي به‌صورت حقيقت. به تعبير ديگر، تفاوت ميان معلول ضعيف با علت غني در اين است كه آن‌چه را علت دارد، رقيقه‌اش را معلول دارد و آن‌چه را معلول دارد، حقيقتش را علت دارد. به تعبير ديگر، معلول عبارت است از مرتبه اجمالي علت و علت عبارت است از مرتبه تفصيلي معلول.
نفوس و عقول از ديدگاه اشراق، يك جوهر واحد دارند. همه آن‌ها نور صرف يا نور مجرد هستند اگرچه همه اين انوار مجرد، مي‌توانند ترتيب داشته باشند. ترتيب ميان آن‌ها انكار نمي‌شود. ولي ذات نفس با ذات عقل در نورانيت با هم تفاوتي ندارد، هر دو نور محض‌اند كه در آن ظلمت وجود ندارد.
يك واحد محض از خدا صادر شده است. اين واحد محض دو وجهي است، وجهي رو به حق تعالي دارد وجهي رو به فروتر از خود. از جهت وجه فروتر از خود ، سبب پيدايش امر ديگر مي‌شود.

مراتب هستی در حکمت اشراق
هستي‌شناسي در حكمت اشراق سه مرتبه‌اي است: 1ـ ذات اقدس نورالانوار 2ـ عقل 3ـ نفس. مرتبه چهارمي وجود ندارد. با پيدايش اين سه مرتبه مجموعه عالم هستي تكميل مي‌شود.
 
جایگاه کثرت برزخی
كثرت موجودات برزخي مانند حيوانات، انسان‌ها كجا قرار دارند؟ نفس هم دو وجهي است مانند عقل. نفس از وجهي رو به عقل دارد، از اين وجه معلول اوست؛ عين ربط به اوست و از جهت ديگري به خود توجه دارد يعني به كمالات اجمالي كه در وجود خودش نهفته است، توجه مي‌كند. توجه او به كمالات دروني خود همان و پيدايش اين كمالات همان. (نفس كلي از آن جهت كه به عقل و خالق خود نگاه مي‌كند، هيچ كثرتي ندارد ولي از اين جهت كه به خودش نگاه مي‌كند، كثرت دارد. (البته حکیمان اشراقی مانند افلوطین گفته‌اند كه به مادون خود نگاه مي‌كند و حال آن‌كه مادون وجود ندارد) بايد بگوييم آن‌گاه که به خودش نگاه مي‌كند كمالات بي حدّ و اندازه‌اي را كه ممكن‌الوجود است و در خودش تحقق دارد به صورت علمي تعقل مي‌كند و چون تعقلش تام است اين‌ها وجود عيني و خارجي پيدا مي‌كنند، ازاين‌رو، اين جهان عبارت است از روي زيرين نفس كلي. پس سه موجود بيشتر وجود ندارد. اين موجودهاي متكثر هم عبارتند از وجه فرودين نفس كلي.
 
تفاوت انوار قاهر با يكديگر
تفاوت ميان نور اول و نورالانوار به شدت و ضعف است. همين سخن را در ساير مراتب نور نيز مي‌توان گفت تفاوت آن‌ها نيز به شدت و ضعف است.
پرسش: شدت و ضعف انوار به چيست؟
پاسخ: شدت و ضعف ميان نورالانوار و نور اول به اين است كه نورالانوار وجوب، ضرورت، استقلال و غنا دارد ولي نور صادر اول، امكان دارد. امكان با نياز، حاجت، وابستگي و فقر، همراه است.
تفاوت ميان نور صادر اول با ساير انوار یا دیگر انوار امكاني به چيست؟ اين‌جا اين‌گونه نيست كه يكي واجب باشد يكي ممكن (زيرا همه ممكن‌اند)، همه فقيرند، همه كثرت دارند. اگر تفاوت آن‌ها به شدت و ضعف است. ملاك شدت و ضعف چيست؟ در پاسخ به آن، دو عامل براي تفاوت مطرح شده است:
1ـ تفاوت فاعلي: فاعل برخي از آن‌ها غني يا غني‌تر است، شديد يا شديدتر است و فاعل برخي ديگر، شديد يا شديدتر، غني يا غني‌تر نيست.
2ـ تفاوت قابلي: ممكن نيست برخي از درجات انوار به برخي ديگر تعلق گيرد. قابليت برخی از آن‌ها بيشتر است، ازاين‌رو، نوري كه از فاعل دريافت مي‌كنند بيشتر و شديدتر و كامل‌تر است. همان‌گونه كه قوت و ضعف برخي از نورهاي حسي نسبت به يكديگر، در فاعليت و قابليتشان است در نور مجرد و عقل هم همين‌گونه است. در نورهاي حسي اين امر روشن است. با اين‌كه خورشيد يك فاعل واحد است و مي‌تابد، آن‌گاه که بر سنگ مي‌تابد، يك اندازه نور را منعكس مي‌كند آن‌گاه كه به شيشه و آينه برمي‌خورد، نور بيشتري را منعكس مي‌كند. تفاوت آن‌ها جز اين نیست كه قابليت سنگ با قابليت شيشه تفاوت دارد و قابليت آينه و شيشه بيشتر است، ازاين‌رو، نوری که از خورشید دریافت می‌کنند، بيشتر است. درمورد انوار مجرد نيز همين‌گونه است، هر كه قابليتش بيشتر باشد نورش شديدتر است.
از ناحيه فاعل نيز تفاوت ممكن است. نوري كه از ناحيه خورشيد به چيزي مي‌تابد با نوري كه از شمع به چيزي مي‌تابد، تفاوت دارد. ديواری که نور را دریافت می‌کند، در هر دو يكي است و قابليت تفاوت نكرده است ولي تفاوت در ناحيه فاعل است، يك جا خورشيد است و يك جا نور شمع. در مجردات نيز همين‌گونه است. نوري كه از نورالانوار منعكس مي‌شود به مراتب بيشتر است از نوري كه صادر اول به مرتبه بعد صادر مي‌كند و اختلاف فاعل‌ها باعث اختلاف و شدت و ضعف آن‌ها شده است. تفاوت فاعل‌ها سبب پیدایش انوار متعدد در شدت و ضعف شده است.
اگر فاعل همه نورها تنها نورالانوار بود در فرض تساوي قابليت‌ها، اختلاف ميان انوار مجرد قابل تصور نبود. ولي با توجه به اين كه بعضي از نورالانوار اقتباس مي‌كنند، بعضي از عقل، برخي از نفوس و ... اين اختلاف در فاعل‌ها سبب اختلاف انوار متعدد و نامتناهي شده است.
 
علت تفاوت قابلیت‌ها
پرسش: چرا قابليت‌ها متفاوت است؟
پاسخ: زيرا برخي قابل‌ها بي‌واسطه از نورالانوار صادر شده است و به همين خاطر، قابليت بيشتري دارد؛ فاعل برخي قابل‌ها، ضعيف‌تر بوده و قابليت آن هم كمتر و به همين جهت، آن‌چه را كه به قابل‌ها عطا كرده است از جهت شدت و ضعف، تفاوت دارد. به عنوان مثال، نور چهارم و پنجم باتوجه به تفاوت فاعليت‌ها، از نظر قابليت نيز تفاوت پيدا كرده‌اند.
از ديدگاه حكمت‌هاي ديگر نيز، از خداوند تنها عقل اول صادر شده و از عقل اول، عقل دوم و همين‌طور، ازاين‌رو، تفاوت فاعل‌ها از جهت قُرب و بُعد به مبدأ و علة ‌العلل سبب تفاوت در قابليت‌ها شده است، يكي بي‌واسطه از فيض مبدأ اعلي برخوردار بوده است و ديگري باواسطه و پيداست اولي سهم بيشتري دارد، زيرا واسطه جهت امكان دارد و نمي‌تواند تمام آن‌چه را كه از مبدأ اعلي بي‌واسطه عنايت كرده است، منتقل كند.
 
تفاوت انوار از دیدگاهی دیگر
ولي بر اين فرض كه همه عالم هستي بي‌واسطه از حق تعالي صادر شده باشد، بايد پاسخ ديگري ارائه نمود. پاسخ آن در اين‌صورت با ماهيت به معني خاص ارتباط دارد. مجعول نبودن ماهيت راه حلّ بسياري از مسائل است كه نويسنده به تفصيل آن را در "انسان‌شناسي" آورده است.
بر اين اساس، اگرچه همه عالم از حق تعالي صادر يا ظاهر شده است، ولي هر يك از اين‌ها، مجاري ويژه‌اي دارند نه واسطه‌ها و فاعل‌هاي ويژه. آن‌چه كه از سرچشمه مي‌آيد، همه بي‌واسطه از آن مي‌آيد ولي براي اين‌كه به ما برسد نخست بايد نقاط قبل جويبار را طي كرده باشد تا به ما برسد. نقاط وسطي و پيشتر از ما سِمَتِ عليت و فاعليت ندارند و حتي سِمَتِ وساطت در پيدايش و ايجاد فيض ندارند بلكه سِمَتِ مجرا بودن و واسطه‌گري در وصول فيض دارند نه در ايجاد فيض.
پس هم فرض یک فاعل (البته فاعل مستقل) براي همه موجودات  ممكن است، نه اين‌كه براي جهتي، نورالانوار فاعل باشد و براي جهتي ديگر عقل اول و براي جهت سومي عقل دوم و ... به‌گونه‌اي كه تا به ته دره وجود برسيم، هستي از فاعل حقيقي فاصله بسيار گرفته باشد و هم ممکن است اين كثرات در وجود نسبي و قياسي خود حقيقي باشند و هم داراي اراده و اختيار لحاظ شوند. بر اين فرض كه فاعل همه عالم يكي باشد، او همه را به امر واحدي ايجاد كرده است كه هيچ‌گونه كثرتي در آن وجود نداشته باشد و در عين حال عليّت هم انكار نشده است ولي عليّت به معناي وساطت در جريان فيض نه ايجاد و پيدايش آن.