امور عامه

شاهد اول– مشهد اول- اشراق يازدهم الاشراق الحادي عشر.
في تعريف الامور العامه …


در بحث گذشته موضوع علم حكمت الهي ، موجود بما هو موجود دانسته شد. در موضوع هر علمي از عوارض ذاتي آن علم سخن مي گويند. به اين عوارض ذاتي در فلسفه امور عامه گفته مي شود.
منظور از عوارض ذاتي علم حكمت الهي يا امور عامه فلسفه امور ذيل است:
1-ذوات مجرد از ماده كه نه در ذات خود و نه در فعلشان ماده ندارند و نيازمند ماده نيستند . مانند : ذات واجب الوجود تبارك و تعالي و عقول مجرده.
در يونان ، علمي كه درباره ذات واجب و معقول مجرده بحث مي كند « اثولوجيا» نام گرفته بود، يعني علم ربوبي يا الهيات.
2-صفات موجود بما هو موجود يا وجود بما هو وجود كه عبارت است از معاني و مفاهيم كلي كه شامل طبايع مادي مي شود ولي نه به خاطر مادي بودن آنها بلكه به اين خاطر كه آنها موجودند.
با اين توضيح كه دسته اي از مفاهيم و كليات هم شامل مجردات مي شوند و هم طبيعيات و ماده.اين مفاهيم كلي كه شامل همه اقسام وجود مي شوند، جزء امور عامه اند و از عوارض موجود بما هو موجود است؛ مانند هويت، وحدت، عليت، معلوليت و … . اينگونه مفاهيم، مفاهيمي عام هستند كه اگر شامل موجودات مادي مي شوند نه به خاطر مادي بودنشان است و اگر شامل مجردات مجرد مي شوند نيز به خاطر مجرد بودنشان نيست ، بلكه به خاطر وجودشان است. البته موجود مجرد خود جزء امور عامه است . بنابراين در مورد موجود مجرد خواه به وجودش نظر شود يا به مجرد بودنش، در هر دو صورت جزء امور عامه است. از اين رو صفات موجودات مادي و طبيعي از اين جهت در حكمت الهي بحث مي شود.
اين قسم از امور عارض را مي توان صفات موجود بما هو موجود يا صفات وجود بما هو وجود دانست. با اين توضيح كه مفهوم و محمولي كه بر موضوع حمل مي شود و آن را مقيد مي كند ، مثلاً آنرا طبيعي ، مادي يا كمي و كيفي مي سازد و موضوع را به يكي از اقسام وجود مي برد ، از جمله امور عامه نيست. همچنين است اگر حمل كردن يك مفهوم بر موضوع مستلزم اين باشد كه موضوع ويژگي خاصي داشته باشد كه قابليت حمل اين مفهوم را داشته باشد مثلاً اگر ناطق بخواهد بر موجودي حمل شود ، مستلزم اين باشد كه اين شيء قبلاً حيوان باشد، اراده داشته باشد، متحرك بالاراده باشد تا اين مفهوم بتواند بر آن حمل شود .
اينگونه مفاهيم نيز از امور عامه به حساب نمي آيد . پس امور عامه عبارت است از مفاهيمي كه بر وجود بما هو وجود حمل مي شود و سبب تخصص و تحصل و اندراج آن مفاهيم در يكي از اقسام وجود نمي شود. به عنوان نمونه حمل علت بر موضوع مستلزم اين نيست كه شيء قبلاً مقيد شده باشد ، نه طبيعي ، نه مادي و نه رياضي و نه مجرد. به عبارتي علت بودن يك شيء ، تجرد، مادي بودن يا رياضي بودن آن شيء را نمي رساند و چون حمل عليت بر يك موضوع ، سبب مقيد شدن آن موضوع نمي شود ، پس عليت از مفاهيم امور عامه است.
تعريف فوق فاقد اشكال است ، برخلاف ديگر تعاريفي كه در تبيين امور عامه آورده اند و داراي اشكالاتي است از جمله آن تعاريف ، تعاريف زير است.

تعاريف ديگري از امور عامه و نقد آنها
« واقض العجب من قوم اضطرب كلامهم في تفسير الامر العام… »

1- اولين تعريف از امور اين است كه امور عام مفاهيمي است كه به يكي از اقسام سه گانه موجود اختصاص داشته باشد ، منظور از اقسام سه گانه وجود ، واجب ، جوهر ، و عرض است. به عبارت ديگر اگر مفهومي ويژه جوهر يا عرض يا واجب بود از امور عامه نيست .اشكال اين تعريف اين است كه، اين تعريف ، مانع نيست بدين خاطر كه كم متصل و كيف را شامل مي شود. زيرا به عنوان نمونه كم متصل هم مربوط به جوهر است و بر جواهر حمل مي شود و هم مربوط به عرض است و بر عوارض حمل مي شود و هم مربوط به عرض است و بر اعراض حمل مي شود و چون ويژه جوهر و عرض نيست . بنابراين بايد از امور عامه باشد و حال آنكه چنين نيست. با اين توضيح كه بر يك جسم از آن جهت كه داراي بعد است و تقسيم پذير مي باشد مي توان گفت: هذا الجوهر الجسماني، كم متصل» و در عين حال خود كم متصل ، عرض است. بنابراين كم متصل هم جوهر است و هم عرض و در عين حال جزء امور عامه نيست و در امور عامه از آن جهت بحث نمي شود.
2- تعريف ديگر امور عامه آن است كه مفهومي كه شامل همه موجودات يا اكثر آنها باشد يعني شامل جوهر، عرض و واجب يا اكثر آنها باشد، امور عامه است.
اشكال اين تعريف اين است كه اين تعريف جامع نيست، بدين خاطر كه برخي از مفاهيم مانند وجوب ذاتي و صورت حقيقي و عليت مطلق شامل همه موجودات نيست. بلكه اختصاص به واجب تعالي دارد و در عين حال از امور عامه است. پس اين تعريف جامع تمام افراد خويش نمي باشد . به عنوان مثال وجوب وجود از مباحثي است كه در امور عامه فلسفه از آن بحث مي شود ، آنگاه كه درباره اقسام وجود بحث مي شود ، بحث از واجب الوجود و ممكن الوجود مطرح مي شود . اكنون بايد پرسيد كه وجوب وجود از صفات هر سه قسم موجود يعني جوهر ، عرض و واجب است يا اختصاص به يكي از اقسام وجود دارد؟ چنان كه آشكار است وجوب وجود اختصاص به يك قسم از اقسام وجود يعني بحث واجب دارد و در عين حال از امور عامه است .
عليت مطلق يعني علتي كه معلول نيست و فقط علت است. اين نوع عليت از مهمترين موضوعات فلسفه و امور عامه است . در عين حال اختصاص به يكي از اقسام جوهر ، عرض و واجب دارد نه همه آنها يا اكثر آنها .
3- تعريف سوم از امور عامه عبارت است از مفاهيمي كه يا شامل همه موجودات باشد و هر سه قسم موجود يعني جوهر، عرض و واجب را شامل شود و يا آن مفهوم به همراه مقابل خود شامل همه موجودات باشد. به عنوان نمونه وجوب وجود اختصاصي به يك قسم از وجود يا وجوب دارد، ولي وجوب و لا وجوب هر سه قسم موجودات را شامل مي شود، همچنين است عليت مطلق كه همراه عدم عليت مطلق شامل هر سه قسم مي‌شود.
اشكال اين تعريف اين است كه اين تعريف نيز مانع اغيار نيست. بدين خاطر كه بسياري از مفاهيم با نقيض خويش هر سه قسم موجودات را شامل مي شود ولي جزء امور عامه نيست. مانند «اسود »و «لا اسود» يا «ابيض» و «لا ابيض» كه همه وجود را شامل مي شود ولي در امور عامه مطرح نمي شود . براي رفع اشكال فوق قيدي را به تعريف فوق افزودند و گفتند : « امور عامه عبارت است از مفهوم متقابل كه شامل همه موجودات مي شود در صورتي كه غرض علمي داشته باشد.» به عبارتي با افزودن قيد «غرض علمي داشتن» از شمول مواردي همچون اسود و لا اسود جلوگيري نموده اند .
تعريف فوق داراي اشكالات متعددي است كه در مباحث  آينده به آن پرداخته خواهد شد. ان شاءالله