تفاوت ميان رجاء و تمنّي
1ـ گفتهاند: ميان رجاء و تمنّي تفاوت است. تمني صاحبش را به كاهلي درآرد و به راه جد و جهدش بيرون نشود و صاحب رجاء، به عكس اين بود و رجاء محمود بود و تمني معلول.[1] به همين خاطر است كه گفتهاند: نشان رجاء نيكويي طاعت بود.[2]
شخصي به اميرمؤمنان ـ صلوات الله و سلامه عليه ـ گفت: «كيف أنتم؟ فقال: نرجو و نخاف فقال : من رجاء شيئاً طلبه و من خاف شيئاً هرب منه»؛[3] آنكه به چيزي اميد داشته باشد در پياش رود و آنكه از چيزي ترسد، از آن گريزد.
شخصي به اميرمؤمنان ـ صلوات الله و سلامه عليه ـ گفت: «كيف أنتم؟ فقال: نرجو و نخاف فقال : من رجاء شيئاً طلبه و من خاف شيئاً هرب منه»؛[3] آنكه به چيزي اميد داشته باشد در پياش رود و آنكه از چيزي ترسد، از آن گريزد.
ابن خبيق گويد: رجاء بر سه گونه بود: مردي نيكويي كند و اميد دارد كه فرا پذيرند و مردي بود كه زشتي كند، توبه كند و اميد دارد كه وي را بيامرزند؛ سه ديگر رجاء كاذب بود، اندر گناه ميافتد و ميگويد: اميد دارم كه خداي مرا بيامرزد و هر كه خويشتن را به بد كرداري داند، بايد كه خوف او غلبه دارد بر رجاء.[4]
حاصل آنكه بايد تخمي پراكند، آنگاه به اميد رويش آن نشست. زمين شخم ناكرده، تخم نپراكنده، اميد درو كردن داشتن، آروزي خام است نه اميد؛ از اينروست كه انجام طاعات و پرهيز از نافرماني، نه نشان اميد است بلكه خود اميد است.
و من الرجاء تحسين الاخلاق مع الخلق و جميل الصبر عليهم و حسن الصفح و لطيف المداراة لهم تقرباً الي الله عزوجل و تخلّقاً باخلاقه رجاءً ثوابه و طمعاً في تنجيز وعده و اتّباعاً لسنة رسوله ـ صلوات الله و سلامه عليه ـ و من الرجاء ترك الاهواء الرديئة و الشهوات المطغية و يحتسب في ذلك علي الله نفيس الذخائر العالية و من الرجاء افتعال الطاعات و حسن الموافقات، ينوي بها و يسأل مولاه الكريم عظيم الرغائب و جليل المواهب، لما وهب له من حسن الظن به.[5]
2ـ تفاوت ديگر رجاء با تمني اين است كه صاحب رجاء عالم است و داند كه كسب نتايج و كمالات از اسباب آن، كه سنتهاي تغييرناپذير الهي است،[6] توان شد، نه از هر راهي و هر كاري. دانند كه اگر خداي متعال سببساز و سببسوز است، حكيم است و كار به حكمت ميكند. ولي صاحب تمني چنين نيست؛ كشت نكرده، محصول طلب ميكند؛ راه نرفته، مقصد ميخواهد و اين نشان جاهل است. اگر به لقمه ناني رسيدن، اسباب و عللي دارد كه بايد آن را به دست آورد، به سعادت ابدي رسيدن، بيعلت و سبب نشايد.
به همين خاطر است كه خداي متعال اميدواران را عالم ناميده است، اگرچه به اشارت. فرمود: «أمّن هو قانت آناء الليل ساجداً و قائماً يحذّر الآخرة و يرجو رحمة ربه قل هل يستوي الذين يعملون و الذين لايعلمون»؛[7] آيا كسي كه در نيمههاي شب به عبادت پرداخته است و از آخرت پروا دارد و اميد به رحمت خداي خويش دارد (با ديگران برابر است) بگو: آيا دانايان با نادانها برابرند؟ شب زندهداران و اميدواران به رحمت الهي، به علم توصيف شدهاند و غير آنها به جهل و ناداني.
پرسشهاي بيپاسخ در قرآن
پرسشهايي كه در قرآن كريم مطرح شده است و بدان پاسخ داده نشده است، بدين خاطر است كه پاسخ آن با فطرت و عقل آدمي قابل دريافت است و انسان با اندك توجهي ميتواند پاسخ آن را بفهمد به عنوان نمونه:
«مثل الفريقين كالاعمي و الاصم و البصير و السميع، هل يستويان؟»[8]
«ضرب الله مثلاً رجلاً فيه شركاء متشاكسون و رجلاً سَلَماً لرجل، هل يستويان؟»[9]
«هل يستوي الاعمي و البصير افلا تتفكرون؟»[10]
«هل تستوي الظلمات و النور؟»[11]
پرسش از برابري بين اهل جد و جهد و عبادت و اميد با غير آنان نيز همينگونه است كه با اندك دقت و انديشه، هر كس به پاسخ آن دست مييابد.
اهل رجاء بر دو دستهاند:
1ـ آنانكه در طلب و جستجوي حظّند.
2ـ آنانكه در پي يافتن حقّند.
اگرچه رجاء بهطور كلي پسنديده و از عوامل سعي و كوشش سالك و دوام آن است، ولي اميد به رسيدن به حظوظ و لذتهاي دنيوي و اخروي كه صاحب و آفريدگار آن حظوظ در نظر نباشد بلكه او هم در نظر باشد، ولي در عرض نعمتها و لذتها باشد، كمترين درجة اميد و رجاء است كه عوام را شايسته است نه خواص را. «هر كه رجاي او بر نيل حظ دنيوي يا اخروي مقصور بود و خلاف آن را كاره باشد، رجاي او مظنة اعتراض بود»[12] و همين قسم از رجاء است كه مورد اعتراض خواجه عبدالله انصاري قرار گرفته است، نه رجاي خواص.
خواجه ميگويد: «الرجاء اضعف منازل المريد لانه معاوضة من وجه و اعتراض من وجه».[13] از آن جهت معاوضه است كه چيزي ميدهد و كاري ميكند تا به حظ و لذت دست يابد و از آن جهت اعتراض است كه غير از آن را نميخواهد و اين رجاء عوام يا اول منزل رجاء سالك است.
اما رجاء حقجويان و خداخواهان، گذشتن از همهچيز و خواستن اوست؛ نه لذتي خواهند، نه نعمتي جز لقاي او. بنابراين «رجاي طالبان حق به لقاي او، عين موافقت مراد او باشد، نه مظنّة اعتراض؛ چه اعتراض، طلب مخالف مراد اوست و طلب لقاي او مخالف مراد او نه.[14]
در خبر است كه «من أحب لقاء الله أحب الله لقائه»؛[15] كسي را كه خدايش خواهد و لقايش را دوست دارد، مراد اوست نه خلاف مراد او. به همين معناست كه گفتهاند: رجاء رؤيت جلال حق است كه به عين نيستي، به هستي خود نظر كند.[16]
چنانكه پيش از اين در تفاوت بين رجاء و تمني گفتيم، علامت راستي رجاء، فراهم ساختن اسباب وصول به چيزي است كه اميد آن را دارد و آنكه بدون فراهم ساختن مقدمات و ابزار، چيزي ميطلبد، او متمني است نه راجي؛ تمني دارد نه رجاء؛ در آرزو به سر ميبرد نه اميد.
علامت صدق رجاء
1ـ توجه كلي به او
2ـ قطع تعلق از موانع
صاحب رجاء در صورتي در آن صادق است كه به لوازم آن پايبند باشد. نخست با انجام كارهاي شايسته و افكار و عقايد بايسته بدو توجه كند، آنگاه از نگاه به غير بپرهيزد و چيزي يا كسي را در نگاه خود به محبوب شريك نسازد، چنانكه حق تعالي فرمود: «فمن كان يرجو لقاء ربه فليعمل عملاً صالحاً و لايشرك بعبادة ربّه احداً».[17]
آنكه اين دو صفت را نداشته باشد، اگرچه به اسم و به ظاهر اهل رجاء باشد، ولي در واقع چنين نيست، بلكه اهل تمني است، زيرا «هر كه به چيزي اميدوار بود و بر عملي كه بدان موصل باشد، مسارعت ننمايد، او را متمني و مدعي خوانند، نه صاحب رجاء.»[18]
[1]- ترجمه رساله قشيريه، همان، ص199
[2]- همان
[3]- بحارالانوار، ج 87، ص 51
[4]- ترجمه رساله قشيريه، همان
[5]- قوت القلوب، همان، ص 394
[6]- فاطر، 43
[7]- زمر، 9
[8]- هود، 24
[9]- زمر، 29
[10]- انعام، 50
[11]- رعد، 61
[12]- مصباح الهدايه، همان، ص 394
[13]- همان
[14]- همان، ص 395
[15]- مصباح الشريعه، ص 172
[16]- عوارف المعارف، همان، ص 186
[17]- كهف،110
[18]- مصباح الهدايه، همان، ص 395
حاصل آنكه بايد تخمي پراكند، آنگاه به اميد رويش آن نشست. زمين شخم ناكرده، تخم نپراكنده، اميد درو كردن داشتن، آروزي خام است نه اميد؛ از اينروست كه انجام طاعات و پرهيز از نافرماني، نه نشان اميد است بلكه خود اميد است.
و من الرجاء تحسين الاخلاق مع الخلق و جميل الصبر عليهم و حسن الصفح و لطيف المداراة لهم تقرباً الي الله عزوجل و تخلّقاً باخلاقه رجاءً ثوابه و طمعاً في تنجيز وعده و اتّباعاً لسنة رسوله ـ صلوات الله و سلامه عليه ـ و من الرجاء ترك الاهواء الرديئة و الشهوات المطغية و يحتسب في ذلك علي الله نفيس الذخائر العالية و من الرجاء افتعال الطاعات و حسن الموافقات، ينوي بها و يسأل مولاه الكريم عظيم الرغائب و جليل المواهب، لما وهب له من حسن الظن به.[5]
2ـ تفاوت ديگر رجاء با تمني اين است كه صاحب رجاء عالم است و داند كه كسب نتايج و كمالات از اسباب آن، كه سنتهاي تغييرناپذير الهي است،[6] توان شد، نه از هر راهي و هر كاري. دانند كه اگر خداي متعال سببساز و سببسوز است، حكيم است و كار به حكمت ميكند. ولي صاحب تمني چنين نيست؛ كشت نكرده، محصول طلب ميكند؛ راه نرفته، مقصد ميخواهد و اين نشان جاهل است. اگر به لقمه ناني رسيدن، اسباب و عللي دارد كه بايد آن را به دست آورد، به سعادت ابدي رسيدن، بيعلت و سبب نشايد.
به همين خاطر است كه خداي متعال اميدواران را عالم ناميده است، اگرچه به اشارت. فرمود: «أمّن هو قانت آناء الليل ساجداً و قائماً يحذّر الآخرة و يرجو رحمة ربه قل هل يستوي الذين يعملون و الذين لايعلمون»؛[7] آيا كسي كه در نيمههاي شب به عبادت پرداخته است و از آخرت پروا دارد و اميد به رحمت خداي خويش دارد (با ديگران برابر است) بگو: آيا دانايان با نادانها برابرند؟ شب زندهداران و اميدواران به رحمت الهي، به علم توصيف شدهاند و غير آنها به جهل و ناداني.
پرسشهاي بيپاسخ در قرآن
پرسشهايي كه در قرآن كريم مطرح شده است و بدان پاسخ داده نشده است، بدين خاطر است كه پاسخ آن با فطرت و عقل آدمي قابل دريافت است و انسان با اندك توجهي ميتواند پاسخ آن را بفهمد به عنوان نمونه:
«مثل الفريقين كالاعمي و الاصم و البصير و السميع، هل يستويان؟»[8]
«ضرب الله مثلاً رجلاً فيه شركاء متشاكسون و رجلاً سَلَماً لرجل، هل يستويان؟»[9]
«هل يستوي الاعمي و البصير افلا تتفكرون؟»[10]
«هل تستوي الظلمات و النور؟»[11]
پرسش از برابري بين اهل جد و جهد و عبادت و اميد با غير آنان نيز همينگونه است كه با اندك دقت و انديشه، هر كس به پاسخ آن دست مييابد.
اهل رجاء بر دو دستهاند:
1ـ آنانكه در طلب و جستجوي حظّند.
2ـ آنانكه در پي يافتن حقّند.
اگرچه رجاء بهطور كلي پسنديده و از عوامل سعي و كوشش سالك و دوام آن است، ولي اميد به رسيدن به حظوظ و لذتهاي دنيوي و اخروي كه صاحب و آفريدگار آن حظوظ در نظر نباشد بلكه او هم در نظر باشد، ولي در عرض نعمتها و لذتها باشد، كمترين درجة اميد و رجاء است كه عوام را شايسته است نه خواص را. «هر كه رجاي او بر نيل حظ دنيوي يا اخروي مقصور بود و خلاف آن را كاره باشد، رجاي او مظنة اعتراض بود»[12] و همين قسم از رجاء است كه مورد اعتراض خواجه عبدالله انصاري قرار گرفته است، نه رجاي خواص.
خواجه ميگويد: «الرجاء اضعف منازل المريد لانه معاوضة من وجه و اعتراض من وجه».[13] از آن جهت معاوضه است كه چيزي ميدهد و كاري ميكند تا به حظ و لذت دست يابد و از آن جهت اعتراض است كه غير از آن را نميخواهد و اين رجاء عوام يا اول منزل رجاء سالك است.
اما رجاء حقجويان و خداخواهان، گذشتن از همهچيز و خواستن اوست؛ نه لذتي خواهند، نه نعمتي جز لقاي او. بنابراين «رجاي طالبان حق به لقاي او، عين موافقت مراد او باشد، نه مظنّة اعتراض؛ چه اعتراض، طلب مخالف مراد اوست و طلب لقاي او مخالف مراد او نه.[14]
در خبر است كه «من أحب لقاء الله أحب الله لقائه»؛[15] كسي را كه خدايش خواهد و لقايش را دوست دارد، مراد اوست نه خلاف مراد او. به همين معناست كه گفتهاند: رجاء رؤيت جلال حق است كه به عين نيستي، به هستي خود نظر كند.[16]
چنانكه پيش از اين در تفاوت بين رجاء و تمني گفتيم، علامت راستي رجاء، فراهم ساختن اسباب وصول به چيزي است كه اميد آن را دارد و آنكه بدون فراهم ساختن مقدمات و ابزار، چيزي ميطلبد، او متمني است نه راجي؛ تمني دارد نه رجاء؛ در آرزو به سر ميبرد نه اميد.
علامت صدق رجاء
1ـ توجه كلي به او
2ـ قطع تعلق از موانع
صاحب رجاء در صورتي در آن صادق است كه به لوازم آن پايبند باشد. نخست با انجام كارهاي شايسته و افكار و عقايد بايسته بدو توجه كند، آنگاه از نگاه به غير بپرهيزد و چيزي يا كسي را در نگاه خود به محبوب شريك نسازد، چنانكه حق تعالي فرمود: «فمن كان يرجو لقاء ربه فليعمل عملاً صالحاً و لايشرك بعبادة ربّه احداً».[17]
آنكه اين دو صفت را نداشته باشد، اگرچه به اسم و به ظاهر اهل رجاء باشد، ولي در واقع چنين نيست، بلكه اهل تمني است، زيرا «هر كه به چيزي اميدوار بود و بر عملي كه بدان موصل باشد، مسارعت ننمايد، او را متمني و مدعي خوانند، نه صاحب رجاء.»[18]
[1]- ترجمه رساله قشيريه، همان، ص199
[2]- همان
[3]- بحارالانوار، ج 87، ص 51
[4]- ترجمه رساله قشيريه، همان
[5]- قوت القلوب، همان، ص 394
[6]- فاطر، 43
[7]- زمر، 9
[8]- هود، 24
[9]- زمر، 29
[10]- انعام، 50
[11]- رعد، 61
[12]- مصباح الهدايه، همان، ص 394
[13]- همان
[14]- همان، ص 395
[15]- مصباح الشريعه، ص 172
[16]- عوارف المعارف، همان، ص 186
[17]- كهف،110
[18]- مصباح الهدايه، همان، ص 395