المنهج الثاني: في أصول الكيفيات و عناصر العقود و خواص كل منها - فصل بیستم: چگونگی تلازم میان دو ممتنع

فصل بیستم: چگونگی تلازم میان دو ممتنع (ص240)

گاهی اهل جدل در استدلال می‌گویند: اگر این سخن محال باشد، محال دیگری را در پی دارد، یا این محال است، پس ملزوم آن نیز محال است. مانند: واللازم باطل فالملزوم مثله؛ التالی باطل فالمقدم مثله.

این سخن به‌گونه کلی درست نیست، هرچند ممکن است در برخی از موارد درست باشد.

توضیح: استلزام و تلازم میان دو شیئ به سبب علاقه لزومی است، زیرا معنی استلزام و تلازم این است که با نظر به ذات آن‌ها انفکاک میان آن‌ها محال است.

این تلازم یا استلزام میان دو چیزی است که یا رابطه علّی و معلولی دارند یا رابطه ذات و ذاتی و چون چنین رابطه‌ای اساساً در قضایای موجبه وجود دارد، پس اولاً میان وجود علت و وجود معلول قابل تصور است و ثانیاً میان عدم معلول و عدم علت.

پس هرجا که بین وجود دو چیز رابطه لزومی باشد، بین عدم آن‌ها هم چنین رابطه‌ای قابل تصور است. پس در برخی از موارد یک ممتنع مستلزم ممتنع دیگر است و در برخی از موارد هم مستلزم آن نیست.

به نظر برخی، تلازم میان دو محال متوقف بر علاقه لزومی نیست بلکه همین اندازه که میان آن‌ها منافات نباشد بسنده است.

به نظر برخی، تلازم میان دو محال متوقف بر علاقه لزومی است ولی همین اندازه که میان آن‌ها منافات نباشد برای تحقق رابطه لزومی بسنده است، مانند اجتماع نقیضین که مستلزم ارتفاع نقیضین هم هست، زیرا هر یک از دو نقیض، سبب رفع دیگری است.

و فیه: تحقق یکی از دو نقیض در واقع و نفس الامر مستلزم رفع دیگری است، نه بر فرض و تقدیر محال بودن آن.

(ص242) تفریع (حذف).