مسلک اول: اموری که برای همه علوم لازم است؛ امور عامه

مسلک اول: اموری که برای همه علوم لازم است؛ امور عامه. (ص20)

مسلک اول یک مقدمه دارد و و ده مرحله.

مقدمه درباره تعريف فلسفه، تقسيم اولی آن، غايت و شرافت آن است.

تعریف فلسفه به استكمال نفس انساني (یا هر نفسی) با معرفت حقائق موجودات آن‌گونه که هستند.

علل صوری و مادی، مقوم شیئ و داخلی‌اند؛ علت فاعلی و غایی، خارجی‌اند.

تعریف به علل داخلی و مقوم، تعریف حدی است. تعریف به علت غایی، رسمی است.

استکمال، علت غایی است، بنابراین اگر استکمال در تعریف بیاید، رسمی می‌شود و اگر حذف شود، فلسفه به شناخت حقائق تعریف شود، حدی خواهد بود.

غایت فلسفه: اتصال یا علم حضوری به عالم مجردات.

(ص21) غایت حکمت نظری: عالم شدن به تمام هستی به‌طور کامل به‌قدر توان؛ «صیرورة الإنسان عالمَاً عقلیاً مضاهیاً للعالم العینی» که در دعای پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم آمده است: «ربّ أرنی الأشیاء کما هی»؛ و خواسته حضرت ابراهیم علیه السلام است: «ربِّ هب لی حُکماً».

 غایت حکمت عملی: شناخت اموری است که مایه سعادت دنیا و آخرت است؛ انجام اعمال صالح به‌منظور انقیاد بدن نسبت به نفس، «تخلّقوا باخلاق الله»

الحاق به صالحین از عمل صالح بالاتر است.

الهیات: تشبه به اله یا توغل در امور الهی: 1ـ احاطه بر علوم 2ـ تجرد از ماده و علایق آن

اتصاف و تخلق هم به همین معنی است، بنابراین به هر دو حکمت نظر دارد.

 

(ص22) شرافت حکمت

1ـ حکمت علت پیدایش عالَم (کان تامه) یا پیدایش عالَم به بهترین وجه ممکن (کان ناقصه) است. عالَم، خیر است، زیرا وجود خیر است. سبب پیدایش خیر، خیر است. پس حکمت خیر است.

2ـ خداوند و انبیاء، اشرف موجودات‌اند؛ آن‌ها به حکمت‌ توصیف شده‌اند. پس حکمت شریف است.