عرفان عملی (3): احوال - 4ـ قرب

چهارم: قرب

قرب در عرف متصوفه عبارت است از: استغراق وجود سالك در عين جمع به غيبت از جميع صفات خود تا غايتي كه از صفت قرب و استغراق و غيبت خود هم غايب بود و الا از جميع صفات خود غايب نبوده باشد.[167]

ابو يعقوب سوسي گفته است: مادام العبد يكون في القرب لم‌يكن قريباً حتي يغيب عن القرب بالقرب فاذا ذهب عن رؤية القرب بالقرب، فذلك قرب.[168]

از رويم پرسيدند كه قرب چيست؟ گفت: هو ازالة كل متعرض.[169] هرچه بر قرب افزوده شود بر خوف و هيبت و انس و هيبت افزون شود. همان طور كه محبت الهي با مواظبت بر نوافل حاصل مي‌شود، قرب او با اداي فرايض حاصل گردد.[170]