فصل دوم، بخش يكم: مقدمات - 2ـ1ـ6ـ شناخت واحد

2ـ1ـ6ـ شناخت واحد   

آيا واحد يا اَحد را مي‌توان شناخت؟ اگر مي‌توان شناخت، چگونه و با چه علمي و اگر نمي‌توان شناخت، آيا وي مجهول مطلق است؟

به نظر افلوطين، واحد را نمي‌توان از طريق دانش شناخت و نمي‌توانيم به ياري انديشيدن آن‌گونه كه ديگر اشياء را مي‌شناسيم، به ذات او پي ببريم، بلكه تنها در حضوري كه بسيار برتر از دانش است، مي‌توان به او رسيد. نفس بايد دانش و دانستني را به يك‌سو بنهد و از هر تماشايي، چشم بربندد؛ از اين‌رو، درباره او نه مي‌توان سخن گفت و نه مي‌توان چيزي نوشت. گفتن و نوشتن‌ها تنها بدين منظور است كه (ديگري را) به سوي او سوق دهيم و چشم (او) را براي ديدن و نگريستن باز كنيم و براي كسي كه مي‌خواهد بنگرد و نظاره كند، راه را بنماييم؛ زيرا آموزش، تا آغاز راه و تا آغاز به راه افتادن، ياري مي‌كند و كسي كه ميل دارد چيزي را ببيند، بايد خود نظاره كند. (ر.ك. 4،9،6).