فصل دوم، بخش دوم: انسان پيش از طبيعت - 2ـ2ـ2ـ تقسيم پذيري نفس
2ـ2ـ2ـ تقسيم پذيري نفس
از آنجا كه عقل و نفس تقسيمناپذيرند، نميتوان گفت كه جزئي از نفس يا عقل در انسان وجود دارد بلكه بايد گفت كه عقل و نفس تنزّل ميكنند و به حدّي پايين ميآيند كه با حد و قالب نفس ما تناسب داشته باشند و ما از آن برخوردارگرديم. به تعبير افلوطين، «ما در مرتبه سوم جاي داريم و از نفس جهان بهرهوريم». (8،1،1). مرتبه نخست اَحد است، مرتبه دوّم عقل و مرتبه سوم، نفس است. به تعبير افلاطون، «نفس جهان تقسيمناپذير است، چون در جهان معقول است و تقسيمپذير است چون در بدنها تقسيم ميشود.» (تيمائوس، 35). «بهراستي كه نفس از جهت ارتباط با جهان جسماني تقسيمپذير است چون در تمام كيهان تنها و يكي است؛ چنان مينمايد كه در جسمها حاضر است و در آنها ميتابد و آنها را به صورت موجودات زنده درميآورد، ولي چنان نيست كه موجودات را از تركيب بدن و ذات خود پديد آورد بلكه او در نزد خود و براي خود ميماند و تنها تصاويري از خود به آنها ميدهد، مانند چهرهاي كه در آيينههاي بسيار نمايان ميشود.» (8،1،1). و در واقع تقسيمپذيري آن، مانند تقسيمپذيري اشياء مادي نيست. تقسيمپذيري آن همانند تعدّد صور مختلف يك چيز در آيينههاي متعدّد است.