منزل دوم؛ توبه

 اين اولين منزل سالكان پس از بيداري است و در هر صورت و همه حالات، طي و گذر از آن واجب است. بدين معني كه براي رسيدن به سعادت اخروي، از آن گريزي نيست. زيرا انسان هيچ‌گاه بدون گناه يا تصميم بر گناه يا غفلت يا كوتاهي در معرفت و عمل نيست و هر يك از اين‌ها سبب پيدايش تيرگي و تاريكي است كه براي رسيدن به منازل بالاتر نياز به استغفار دارد. پيامبر (صلی الله علیه و آله) فرمود:

‌إنّي لَيُغانَ علي قَلبي و إنّي لاَستَغفرُ الله في كُلّ يَومٍ سَبعينَ مَرّة؛[1]  همانا بر دلم گرد كدورتي نشيند و من روزانه هفتاد مرتبه استغفار مي‌كنم.

اين كدورت به خاطر معاشرت با كثرت است. همين هم‌زباني و هم‌مجلسي با فلان و فلان كدورت مي‌آورد. اگرچه قلب مبارك آن حضرت منزّه است، ولي شنيدن صداي اين و آن كدورت مي‌آورد.[2]

به هرحال، اگر اين كدورت (غين) ادامه يابد، به چرك (رين) و بستگي دل (طبع) مي‌انجامد و آيينه‌ی دل فاسد مي‌شود و انوار معارف در آن نمي‌تابد و در نتيجه به شقاوت و تيره‌روزي مي‌انجامد، از اين‌رو نياز به صيقل دارد كه آن تيرگي‌ها را بزدايد تا انوار معارف در آن بتابد و بدين وسيله به سعادت ابدي دست يابد. اين صيقل دادن، توبه نام دارد كه همان‌گونه كه صابون لباس را از چرك مي‌پيرايد، توبه جان و دل را از چرك و آلودگي مي‌پالايد.

خداوند مي‌فرمايد: ‌إنّ الحسناتِ يُذهِبنَ السيّئات؛[3] به يقين، نيكي‌ها، بدي‌ها را از ميان مي‌برد.[4]

اي عزيز! به ياد داري كه گويند: خدا «ظلومت» خوانده است و فرموده است «إنّ الانسانَ لَظَلومٌ كَفّارٌ»،[5] اينك از او بشنو كه مي‌فرمايد: «و منْ لم‌يَتُب فَاولئك هم الظّالموَن»؛[6] تنها آنان‌كه توبه نكنند، ستم‌كارانند. پس ظلوم مربوط به حال پيش از توبه آدم است؛ آدم توبه نكرده، ظلوم است، ولي آدم توبه كرده، ظلوم نيست. (مصطفي است، مرتضي است، مجتبي است) چه اين‌كه در كريمه‌ی ياد شده، ظالمان را در توبه‌نكردگان منحصر نموده است.

اگر ظلم به معناي قرار دادن چيزي در جايي غير از آن‌جا كه بايد قرار گيرد، باشد (وضع الشي في غير محلّه)، ظلم در اين بحث به معناي انجام دادن كاري است كه نبايد انجام شود و جايش نبود كه انجام گردد. با اين نگاه، آن «ظلوم» را مي‌تواني به معاني ديگر نيز داني. (شرح آن را بايد در جاي ديگري يافت. در بحث‌هاي دوره‌ی بصيرت، كمي آن را توضيح داده‌ايم).