منزل سوم؛ تفکر - تفكّر و خردپيشگي
تفكّر و خردپيشگي
إذا لميَكُن للمَرء علمٌ يُزيّنُهُ |
|
ولايَكُ ذاعقلٍ مَتينٍ ولا أدبٍ |
فما هو إلاّ ذوقَوائمَ أربع |
|
ولو كان ذامالٍ كثيرٍ و ذاحسبٍ |
اگر آدمي را علم و عقل نباشد، چهارپايي است داراي مال و مقام، زيرا انسان بودن به انديشه و علم و ادب است، نه ثروت و شهرت. ميتوان گفت:
گر علم نباشد كه وِ را زيبا سازد
هم عقل نباشد كه از او ديبا سازد
هم فهم و ادب و وقار و ديگر خواهي
تا چشم درون وي همي بينا سازد
انسان نبود اگرچه با مال و حسب
از خاك و گل و لجن، دو برج مينا سازد
نخست در اهميت و جايگاه انديشه و خردورزي و نقش آن در مسير دستيابي به معرفت، برخي از نكات را يادآوري ميكنم، آنگاه به راههاي تقويت و تحكيم انديشهورزي و خردگرايي اشارتي خواهم داشت.
در اهمّيت عقل و انديشه همين بس است كه كار خردمند با كار بيخرد، اگرچه از نظر قالب و بازتابها برابر باشند، ولي از ارزش يكساني برخوردار نيستند، بلكه اگر كار شخص نابخرد، بهظاهر داراي پيامدهاي بيشتري از كار خردپيشه باشد، باز هم ارزش كار انديشمند با ارزشتر است؛ تنها به اين جهت كه كار ياد شده از فاعل صاحب عقل و انديشه صادر شده است.
احمق ار حلوا نهد اندر لبم |
|
من از آن حلواي احمق در تبم |
اگرچه حلوا شيرين است و موافق طبع، ولي حلواي احمق نهتنها خوشايند نيست، بلكه سبب رنج و نفرت است، نه بهخاطر حلوا بودن، بلكه به خاطر انتساب و ارتباط آن با شخص نابخرد. ببين شيريني حلوا به خاطر ارتباط با نابخرد چه ميشود؟