در امان بودن از جزع و فزع روز حساب
بسم الله الرحمن الرحيم
در امان بودن از جزع و فزع روز حسابدنباله حديث :
فَإِذَا كَانَ سِلْماً لَنَا سَلَّمَهُ اللَّهُ مِنْ شَدِيدِ الْحِسَابِ وَ آمَنَهُ مِنْ فَزَعِ يَوْمِ الْقِيَامَةِ الْأَكْبَرِ
با خواندن اين فراز از سخن امام صلواتاللهوسلامهعليه، ناگزير بايد بسيار تکبير گفت. الله اکبر، الله اکبر، الله اکبر. دليل آن پس از توضيح اين فراز روشن خواهد شد.
نتيجه تسليم بودن نسبت به اهل بيت و سازگاري با آنها
نتيجه تسليم بودن نسبت به اهل بيت و سازگاري با آنها اين است که عذاب شديد الهي که هر که را دربرگبرد، متلاشي ميسازد، يا تسليم اوست و يا مقهور او. يا چنان است که همه عوامل عذاب شدي، تحت کنترل اوست و به او آسيبي نميرساند و يا مقهور اوست بهگونهاي که نسبت به او همانند عبد ذليل عمل ميکند و او محيط بر عذاب شديد است.
اين نتيجه طهارت ويژهاي است که محبان خاندان مطهر پيامبر صلواتاللهعليهم اجمعين از آن برخوردارند. آنان که اهل محبتند، تسليم شدهاند و آنان که تسليم شدهاند، تطهير شدهاند و آنان که تطهير شدهاند، محيط و قاهر بر همه چيزند و آنان که محيط و قاهر بر همه چيزند، همه چيز فروتر از آنها و مقهور آنهاست و بنابراين، دست چيزي و کسي حتي ملائکه عذاب الهي که مظهر جلال خداي متعال هستند نيز به آنها نميرسد تا از آنان متاثر و متالم گردند و بر فرض هم که دست عذاب و ملايکه عذاب و مظاهر جلال الهي بدانها برسد آنان همانند عبد ذليل نسبت به محبان خاندان مطهر پيامبر صلواتاللهعليهم اجمعين هستند و نه تنها کوچکترين صدمه و اندوهي براي آنها بهوجود نميآورند بلکه همچون خدمه سربهراه در خدمت آنان خواهند بود.
مقصود از طهارت
همانگونه که انسان مراتب متعددي دارد، طهارت وي نيز مراتب متعددي دارد. طهارت بدني از نجاسات، طهارت نفسي و اخلاقي از رذايل اخلاقي و طهارت قلبي و اعتقادي از شک و جهل و نادرستي و باطل از مراتب آن است. ممکن است مقصود از طهارت کساني که تسليم و محب خاندان مطهر پيامبر صلواتاللهعليهم اجمعين هستند، طهارت قلبي و اعتقادي باشد که از طهارت نفسي و بدني شريفتر و تامتر است و ممکن است مقصود از اين طهارت، تبري و تطهير از غير خدا باشد.
گمان بنده اين است که با دقت در روايت شريف يادشده، ميتوان اين مرتبه از طهارت را فهميد. واژههاي محبت، تسليم و سلم که در اين روايت شريف آمده است نشاندهنده چيزي به مراتب بالاتر از طهارت بدني و نفسي و قلبي است، زيرا اگر محبت حقيقي باشد، محب جز محبوب خويش نخواهد و شکي نيست که هر کسي هر چه خواهد يابد نه کمتر و نه بيشتر. پس محبان حقيقي خاندان مطهر پيامبر صلواتاللهعليهم اجمعين به آنان خواهند رسيد و بدانان متصل خواهند شد. معني «من احبّ شيئاً حشره الله معه» همين است. چنان روايت شريف «مثل اهل بيتي کسفينة نوح من رکبها نجي و من ترکها غرق» نيز بدان اشاره دارد.
پس محب جز محبوب نخواهد و جز به محبوب نرسد و چون خاندان مطهر پيامبر صلواتاللهعليهم اجمعين چنانکه گفته شد عين طهارت هستند و از غير خداي متعال پاک و پيراستهاند، محبان آنان نيز به همين طهارت خواهند رسيد و در اين صورت تفاوت آنها با محبوبشان در اين است که حضرت محبوب بالذات عين طهارت از ماسوي الله است و جناب محب بالعرض يا بالغير اينگونه است. همانگونه که خاندان مطهر پيامبر صلواتاللهعليهم اجمعين با خداي متعال تفاوت دارند ولي اين تفاوت از نوع انتساب و اتصاف بالذات و بالغير است نه شدت و ضعف يا قلت و کثرت.
البته فراز «سلّمه الله من شديد الحساب» به ظاهر اشاره به غير اين نکته دارد، چون ممکن است آنان که تسليم خاندان مطهر پيامبر صلواتاللهعليهم اجمعين هستند حساب شديد نداشته باشند ولي حساب يسير داشته باشند و اگر اينگونه باشد، معلوم ميشود که آنان از غير خدا تطهير نشدهاند، چون آنان که از غير خدا تطهير شدهاند هيچگونه حسابي ندارند بلکه در قيامت حاضر نميشوند.
گمان بنده اين است که فراز يادشده در مقام بيان انواع حسابها و نفي ورفع برخي از مراتب آنها از محبان خاندان مطهر پيامبر صلواتاللهعليهم اجمعين نيست بلکه در پي بيان نفي ان چيزي است که همه خلق از آن در خوف و هراس هستند. عموم مردم از دقت در حساب و سختگيري ميترسند و در فراز يادشده اين امر از محبان خاندان مطهر پيامبر صلواتاللهعليهم اجمعين سلب شده است اما آيا هيچ نوع حسابي ندارند يا حساب آسان دارند، از نکته پيشگفته شده معلوم ميگردد.
قيامت
چنانکه ميدانيد، انسان پس از تعين در عالم طبيعت دستکم سه مرتبه از مراتب هستي در سير صعود را طي ميکند. يکي همين جهان طبيعت که با مردن و جدايي نفس از بدن، از آن بيرون ميرود و به جهان ديگري وارد ميشود که نسبتش به جهان طبيعت، نسبت تام به ناقص، شديد به ضعيف، نامتناهي به متناهي است و نامش عالم برزخ است. عالم طبيعت نسبت به برزخ هيچ کسر رياضي را تشکيل نميدهد، نه يک صدم و يک هزارم عالم برزخ است نه يک ميلياردم و بيش از آن.
انسان پس از دستيابي به کمالات عالم برزخ که نسبت آنها به کمالات جهان طبيعت نيز مانند نسبت خود برزخ به طبيعت است، از آن عالم نيز گذر ميکند و به عالم قيامت وارد ميشود. شرح چگونگي برپايي قيامت و نابودي مراتب فروتر از ان را در جاي ديگر آوردهام. به عنوان نمونه ميتوان به « انسانشناسي از ديدگاه سيد حيدر آملي و افلوطين» و نيز «آشنايي با عرفان اسلامي» که در همين پايگاه موجود است، مراجعه نمود.
اين عالم که در حد و اندازه فهم بشر، آخرين مرتبه از مراتب هستي است، محل برپايي انسان و فروريزي همه نقصهاي طبيعي و نفساني و روحي او و ظهور و فعليت تمام حقيقت انسان و همه استعدادهاي اوست. آنگاه که انسان به تمام قد برپا ايستد و قيام کند و حقيقت خود را آشکار سازد، همه عوالم وجود به اندازه پاي او نيز نخواهد بود و همه در پاي او فروخواهد نشست. اينجاست که همه نشسته و تنها انسان ايستاده است به تمام قامت.
گذر از هر عالمي سختيهايي دارد که يکي از آنها سختي جدا شدن از امور آشنا و مانوس است و ديگر روبهرو شدن با امور غريب و نامانوس. اين غربت را اهل لطافت به وقت وداع با ياران بهويژه اگر وداع آخر باشد، درک ميکنند.
فزع پيش از قيامت و فزع در قيامت
با توجه به آنچه گفته شد، هم پيش از قيامت و در عالم برزخ بسياري به دردي جانکاه گرفتارند و هم در قيامت. از آنجا که سختيها و دردهاي عالم برزخ و قيامت بيواسطه به روح انسان ميرسد، سختي آن با هيچ دردي قابل مقايسه نيست و همين را فزع نامند و مايه فزع.
دردهاي انسان در طبيعت مانند اين است که سايه يا عکس کسي را بيازارند يا تازيانه زنند. اين تازيانهها بايد از طريق مجاري ادراکي مانند چشم و گوش به نفس برسد تا از آن آزرده گردد. دردهاي انسان در برزخ مانند اين است که بدن کسي را بيازارند و بر آن تازيانه زنند و دردهاي انسان در قيامت مانند آن است که مستقيم و بيواسطه نفس و جان کسي را بيازارند و بر آن تازيانه زنند.
فزع اکبر
همانگونه که قيامت گستردهترين، ژرفترين و کاملترين عالم است، خوشيها و ناخوشيهاي آن نيز همينگونه است. همانگونه که قيامت بالاتر و فراتنر از نامتناهي است و خود اندازه بالاتري آن نيز نامتناهي است، دردها و غمهاي آن نيز هميگونه است و البته خوشيها و آرامشها و لذتهاي آن نيز همينگونه است.
نکته پاياني اين است که محبان و پيروان حقيقي خاندان مطهر پيامبر صلواتاللهعليهم اجمعين به دليل محبت و تسليم بودنشان از همه سختيهاي قيامت در امان هستند. البته اگر محبت و پيروي آنان حقيقي باشد، در همهم مراتب عالم ظهور يعني برزخ و قيامت از همه سختيها در امان هستند.
خداوند بنده و شما را از محبان حقيقي خاندان مطهر پيامبر صلواتاللهعليهم اجمعين قرار دهد.
همه ما را از حساب و عذاب و فزع در همه مراتب عالم هستي برکنار دارد.
توفيق فهم و درک معارف آسماني خاندان مطهر پيامبر صلواتاللهعليهم اجمعين به همه ما عنايت فرمايد. آمين يا ربّ العالمين بحق محمد و آله الطيبين الطاهرين
نتيجه تسليم بودن نسبت به اهل بيت و سازگاري با آنها اين است که عذاب شديد الهي که هر که را دربرگبرد، متلاشي ميسازد، يا تسليم اوست و يا مقهور او. يا چنان است که همه عوامل عذاب شدي، تحت کنترل اوست و به او آسيبي نميرساند و يا مقهور اوست بهگونهاي که نسبت به او همانند عبد ذليل عمل ميکند و او محيط بر عذاب شديد است.
اين نتيجه طهارت ويژهاي است که محبان خاندان مطهر پيامبر صلواتاللهعليهم اجمعين از آن برخوردارند. آنان که اهل محبتند، تسليم شدهاند و آنان که تسليم شدهاند، تطهير شدهاند و آنان که تطهير شدهاند، محيط و قاهر بر همه چيزند و آنان که محيط و قاهر بر همه چيزند، همه چيز فروتر از آنها و مقهور آنهاست و بنابراين، دست چيزي و کسي حتي ملائکه عذاب الهي که مظهر جلال خداي متعال هستند نيز به آنها نميرسد تا از آنان متاثر و متالم گردند و بر فرض هم که دست عذاب و ملايکه عذاب و مظاهر جلال الهي بدانها برسد آنان همانند عبد ذليل نسبت به محبان خاندان مطهر پيامبر صلواتاللهعليهم اجمعين هستند و نه تنها کوچکترين صدمه و اندوهي براي آنها بهوجود نميآورند بلکه همچون خدمه سربهراه در خدمت آنان خواهند بود.
مقصود از طهارت
همانگونه که انسان مراتب متعددي دارد، طهارت وي نيز مراتب متعددي دارد. طهارت بدني از نجاسات، طهارت نفسي و اخلاقي از رذايل اخلاقي و طهارت قلبي و اعتقادي از شک و جهل و نادرستي و باطل از مراتب آن است. ممکن است مقصود از طهارت کساني که تسليم و محب خاندان مطهر پيامبر صلواتاللهعليهم اجمعين هستند، طهارت قلبي و اعتقادي باشد که از طهارت نفسي و بدني شريفتر و تامتر است و ممکن است مقصود از اين طهارت، تبري و تطهير از غير خدا باشد.
گمان بنده اين است که با دقت در روايت شريف يادشده، ميتوان اين مرتبه از طهارت را فهميد. واژههاي محبت، تسليم و سلم که در اين روايت شريف آمده است نشاندهنده چيزي به مراتب بالاتر از طهارت بدني و نفسي و قلبي است، زيرا اگر محبت حقيقي باشد، محب جز محبوب خويش نخواهد و شکي نيست که هر کسي هر چه خواهد يابد نه کمتر و نه بيشتر. پس محبان حقيقي خاندان مطهر پيامبر صلواتاللهعليهم اجمعين به آنان خواهند رسيد و بدانان متصل خواهند شد. معني «من احبّ شيئاً حشره الله معه» همين است. چنان روايت شريف «مثل اهل بيتي کسفينة نوح من رکبها نجي و من ترکها غرق» نيز بدان اشاره دارد.
پس محب جز محبوب نخواهد و جز به محبوب نرسد و چون خاندان مطهر پيامبر صلواتاللهعليهم اجمعين چنانکه گفته شد عين طهارت هستند و از غير خداي متعال پاک و پيراستهاند، محبان آنان نيز به همين طهارت خواهند رسيد و در اين صورت تفاوت آنها با محبوبشان در اين است که حضرت محبوب بالذات عين طهارت از ماسوي الله است و جناب محب بالعرض يا بالغير اينگونه است. همانگونه که خاندان مطهر پيامبر صلواتاللهعليهم اجمعين با خداي متعال تفاوت دارند ولي اين تفاوت از نوع انتساب و اتصاف بالذات و بالغير است نه شدت و ضعف يا قلت و کثرت.
البته فراز «سلّمه الله من شديد الحساب» به ظاهر اشاره به غير اين نکته دارد، چون ممکن است آنان که تسليم خاندان مطهر پيامبر صلواتاللهعليهم اجمعين هستند حساب شديد نداشته باشند ولي حساب يسير داشته باشند و اگر اينگونه باشد، معلوم ميشود که آنان از غير خدا تطهير نشدهاند، چون آنان که از غير خدا تطهير شدهاند هيچگونه حسابي ندارند بلکه در قيامت حاضر نميشوند.
گمان بنده اين است که فراز يادشده در مقام بيان انواع حسابها و نفي ورفع برخي از مراتب آنها از محبان خاندان مطهر پيامبر صلواتاللهعليهم اجمعين نيست بلکه در پي بيان نفي ان چيزي است که همه خلق از آن در خوف و هراس هستند. عموم مردم از دقت در حساب و سختگيري ميترسند و در فراز يادشده اين امر از محبان خاندان مطهر پيامبر صلواتاللهعليهم اجمعين سلب شده است اما آيا هيچ نوع حسابي ندارند يا حساب آسان دارند، از نکته پيشگفته شده معلوم ميگردد.
قيامت
چنانکه ميدانيد، انسان پس از تعين در عالم طبيعت دستکم سه مرتبه از مراتب هستي در سير صعود را طي ميکند. يکي همين جهان طبيعت که با مردن و جدايي نفس از بدن، از آن بيرون ميرود و به جهان ديگري وارد ميشود که نسبتش به جهان طبيعت، نسبت تام به ناقص، شديد به ضعيف، نامتناهي به متناهي است و نامش عالم برزخ است. عالم طبيعت نسبت به برزخ هيچ کسر رياضي را تشکيل نميدهد، نه يک صدم و يک هزارم عالم برزخ است نه يک ميلياردم و بيش از آن.
انسان پس از دستيابي به کمالات عالم برزخ که نسبت آنها به کمالات جهان طبيعت نيز مانند نسبت خود برزخ به طبيعت است، از آن عالم نيز گذر ميکند و به عالم قيامت وارد ميشود. شرح چگونگي برپايي قيامت و نابودي مراتب فروتر از ان را در جاي ديگر آوردهام. به عنوان نمونه ميتوان به « انسانشناسي از ديدگاه سيد حيدر آملي و افلوطين» و نيز «آشنايي با عرفان اسلامي» که در همين پايگاه موجود است، مراجعه نمود.
اين عالم که در حد و اندازه فهم بشر، آخرين مرتبه از مراتب هستي است، محل برپايي انسان و فروريزي همه نقصهاي طبيعي و نفساني و روحي او و ظهور و فعليت تمام حقيقت انسان و همه استعدادهاي اوست. آنگاه که انسان به تمام قد برپا ايستد و قيام کند و حقيقت خود را آشکار سازد، همه عوالم وجود به اندازه پاي او نيز نخواهد بود و همه در پاي او فروخواهد نشست. اينجاست که همه نشسته و تنها انسان ايستاده است به تمام قامت.
گذر از هر عالمي سختيهايي دارد که يکي از آنها سختي جدا شدن از امور آشنا و مانوس است و ديگر روبهرو شدن با امور غريب و نامانوس. اين غربت را اهل لطافت به وقت وداع با ياران بهويژه اگر وداع آخر باشد، درک ميکنند.
برخيز تا بگرييم چون ابر در بهاران کز سنگ ناله خيزد وقت وداع ياران
ديگر از سختيهاي گذر از يک عالم به عالم ديگر، آماده نبودن و آماده نکردن ابزار زندگي در عالم ديگر است. از وطن به غربت رفتن يک سختي است و به غربت فقرآلود رفتن سختي ديگري است. حاصل آنکه گذر از هر عالمي و ورود به هر عالمي با زايش همراه است. هم ناگزير بايد اين زايش انجام شود و هم ناچار سخت درناک است بيتاب کننده. از همه اينها که بگذريم، آثار سنگين و گرانبار و دردآلود داشتهها و انباشتههاي هر عالمي در عالم ديگر که با آنها تناسب و سنخيت ندارد، خود عامل بزرگي براي رنج و غم و اندوه است.فزع پيش از قيامت و فزع در قيامت
با توجه به آنچه گفته شد، هم پيش از قيامت و در عالم برزخ بسياري به دردي جانکاه گرفتارند و هم در قيامت. از آنجا که سختيها و دردهاي عالم برزخ و قيامت بيواسطه به روح انسان ميرسد، سختي آن با هيچ دردي قابل مقايسه نيست و همين را فزع نامند و مايه فزع.
دردهاي انسان در طبيعت مانند اين است که سايه يا عکس کسي را بيازارند يا تازيانه زنند. اين تازيانهها بايد از طريق مجاري ادراکي مانند چشم و گوش به نفس برسد تا از آن آزرده گردد. دردهاي انسان در برزخ مانند اين است که بدن کسي را بيازارند و بر آن تازيانه زنند و دردهاي انسان در قيامت مانند آن است که مستقيم و بيواسطه نفس و جان کسي را بيازارند و بر آن تازيانه زنند.
فزع اکبر
همانگونه که قيامت گستردهترين، ژرفترين و کاملترين عالم است، خوشيها و ناخوشيهاي آن نيز همينگونه است. همانگونه که قيامت بالاتر و فراتنر از نامتناهي است و خود اندازه بالاتري آن نيز نامتناهي است، دردها و غمهاي آن نيز هميگونه است و البته خوشيها و آرامشها و لذتهاي آن نيز همينگونه است.
نکته پاياني اين است که محبان و پيروان حقيقي خاندان مطهر پيامبر صلواتاللهعليهم اجمعين به دليل محبت و تسليم بودنشان از همه سختيهاي قيامت در امان هستند. البته اگر محبت و پيروي آنان حقيقي باشد، در همهم مراتب عالم ظهور يعني برزخ و قيامت از همه سختيها در امان هستند.
خداوند بنده و شما را از محبان حقيقي خاندان مطهر پيامبر صلواتاللهعليهم اجمعين قرار دهد.
همه ما را از حساب و عذاب و فزع در همه مراتب عالم هستي برکنار دارد.
توفيق فهم و درک معارف آسماني خاندان مطهر پيامبر صلواتاللهعليهم اجمعين به همه ما عنايت فرمايد. آمين يا ربّ العالمين بحق محمد و آله الطيبين الطاهرين