حدیثی درباره همنشینی با ضعیفان
حديثي درباره همنشيني با ضعیفان
قال رسول الله (ص):«الأكلُ مع الخدام من التواضع فمن أكل معهم اشتاقت عليه الجنّه»
رسول خدا كه درود خداوند بر او باد, فرمود:
«همسفره شدن با بردگان از تواضع است. پس هر كس با ايشان غذا بخورد(همسفره شود) بهشت مشتاق او ميگردد».
قال رسول الله (ص):«الأكلُ مع الخدام من التواضع فمن أكل معهم اشتاقت عليه الجنّه»
رسول خدا كه درود خداوند بر او باد, فرمود:
«همسفره شدن با بردگان از تواضع است. پس هر كس با ايشان غذا بخورد(همسفره شود) بهشت مشتاق او ميگردد».
نشانة تواضع
از ديگر مصاديق تواضع همنشيني با فروتر از خود است. اينكه انسان مؤمن با هر كس كه به گمانش فروتر از اوست همنشين و همسفره باشد, نشان دهندة تواضع اوست. به عنوان نمونه در عصر و زمان حاضر برخي شغلهاي اجتماعي نامطلوب دانسته ميشود و كساني در جامعه هستند كه به لحاظ موقعيت مالي, علمي و اجتماعي فروتر از سايرين ميباشند. انسان متّقي نسبت به چنين افرادي تواضع دارد؛ يعني آنها را فروتر از خود نميداند و حداقل هم رديف خود ميشمارد؛ بنابراين, از معاشرت با آنها ابايي ندارد.
راه خروج از اسفل سافلين
اين حديث شريف در واقع به بخشي از معارف الهي اشاره دارد كه آدمي تا وقتي در مقام نفس است, در اسفل سافلين زندگي ميكند و در صورتي از پستترين درجات خارج ميشود كه از كبر و خود بزرگبيني و مانند آنها رهايي مييابد. اگر كسي ميخواهد به اوج عزّت برسد, بايد نهايت ذلّت را براي خويش نه فقط بپندارد, بلكه به آن ذلت يقين و اعتقاد داشته باشد. همنشيني با طبقات ضعيف اجتماعي چنين نتيجهاي را به دنبال خواهد داشت. چنين نباشد كه انسان در هنگام سخن گفتن با ديگري چشم به وضع ظاهر او داشته باشد كه اگر وضعيت متناسبي نداشت, ديگر با او قطع رابطه كند, بلكه بايد همواره متوجه اين نكته باشد كه او نيز بندهاي از بندگان خداست.
نعمت, امتحان الهي
بايد دانست كه تمامي نعمتها از جاه و مال, عزّت و كرامت و مانند آنها همگي بلا و امتحان الهي است. انسانها گمان نكنند كه اگر نعمتي دارند كه ديگران از آن بيبهرهاند حتماً آنان كمتر و فروتراند؛ بلكه اين نعمت زمينهاي براي ظهور استعدادهاي انسان و بالاخره امتحان بزرگي براي اوست.
آدمي توجه داشته باشد كه هيچكدام از كمالات و برتريهايي كه ممكن است نسبت به ديگران داشته باشد از خود اونيست, بلكه همگي از الطاف و عنايات الهي است و اگر چنين شد, «اشتاقت عليهالجنّه»؛ بجاي آنکه او مشتاق بهشت باشد, بهشت مشتاق او خواهد بود.
بهشت مشتاق كيست؟
مؤمنان, پارسايان, بسياري از صابران, اهل تسليم و رضا و بسياري از درجات و طبقات دهگانه ايمان را كه نام بردهاند, همگي اهل بهشت و مشتاقان بهشتند.
و اما آنان كه بهشت مشتاق آنهاست, عضو خاندان پيامبر و از مخلصين هستند اگر چه تصريح نشده باشد؛ يعني از طريق محبت و عملي كه نشان دهنده آن محبت است به خاندان پيامبر ملحق شدهاند. ايشان كساني هستند كه بهشت مشتاق آنهاست و افتخار بهشت به اين است كه اينان يك لحظه رو به آن كنند؛ لحظهاي نگاه و يا تخيل و خيالشان متوجه آن باشد, و اگر روزي بشود كه اينها در بهشت جاي گيرند, بهشت از فرط سكر به حدي ميرسد كه اگر آسايش و آرامش و سكر و مستي آنرا بر همة عالم تقسيم كنند, همه به سكر و بيهوشي ابدي فرو خواهند رفت؛ چون بهشت هم صاحب عقل و فهم و صاحب درون و بيرون است.
چنان نيست كه بهشت همچون ما نميباشد كه نفهمد, چه كسي در آن وارد شد و يا چه كسي از آن خارج گشت؛ بلكه عقل و فهم بهشت متناسب با اهل اوست. هر درجه از آن متناسب با مرتبة همان افرادي است كه در آن وارد ميشوند.
بهشت همتاي مؤمنان
بهشت جاي انسانهاست؛ همانگونه كه انسانها داراي درجات مختلفي از حيث فهم و درك, علم و معرفت, ايمان و اخلاص و حضور و شهودند, بهشت نيز چنين است و همة اين كمالات را داراست. بنابراين, بهشت كفّو مؤمن است. در آخرت همتاي مؤمن است, نه ابزار وسيله او؛ يعني همچون ليواني كه بوسيله آن آب بخورد و بعد هم آنرا كنار بگذارد نيست, بلكه نعمتهاي بهشت همتاي مؤمن هستند به گونهاي كه با يكديگر سنخيت تام دارند. اگر چه ممكن است به نوعي بتوان اصالت و فرعيت را از جهات ديگري تصور كرد, ولي بالاخره نعمتهاي بهشت كمالات بسيار زيادي دارند كه فهم و درك آنان از بسياري انسانها بالاتر است.
حديث ديگری در تواضع : پرهيز از تجملات
«جائرهُ صلّي الله عليه و وآله باناءِ فيه عسلٌ و لبنٌ, فأبا أن أسُرَبَهُ ثُمّ قال: ما أحرَّمَهُ و لا كنّي اكرهُ الفَخرَ و الحسابَ بفضولِ الدُّنيا غداً. أُحِبُّ التواضعَ فإنّ مَن تواضَعَ لِلّه رَفَعهُ الله».
«شخصي براي رسول خدا ـ صلي الله و عليه وآله و سلم ـ ظرفي آورد كه در آن مخلوطي از شير و عسل بود, حضرت فرمود: «من اين را نمينوشم. سپس فرمود: من اين را تحريم نميكنم, ولكن من فخر فروشي را مكروه و ناپسند ميشمارم و كراهت دارم كه فرداي قيامت براي امور زيادي دنيوي حساب پس بدهم و مؤاخذه گردم. من تواضع را دوست دارم؛ همانا كسي كه در مقابل خدا فروتن باشد, خداوند او را بزرگ خواهد كرد».
نكات اساسي اين حديث شريف
در ابتدا يادآوري دو نكته لازم است:
1ـ تحريم نعمتهاي الهي امري نامطلوب و نامشروع است و انسان مؤمن بايد نعمتهاي الهي را كه البته از راه حلال به دست ميآورد, در زندگي بكار ببرد و در اختيار خانواده خويش نيز قرار دهد.
2ـ مصداق تجمل در هر عصر و زماني متناسب با همان زمان است؛ يعني ممكن است اموري در يك عصر تجمل باشد و در عصر ديگر جزء معموليترين امور تلقي شود.
فخر فروشي صفتي مكروه و ناپسند است
وقتي كه در جامعهاي اكثر مردم از ضعف برخوردارند و از تأمين اوليات زندگيشان نيز بر نميآيند, استفاده كردن از نعمتهايي كه ديگران در حسرت داشتن آن باشند, در حاليكه هيچگاه هم به آن نميرسند امري ناپسند است.
حضرت رسول ـ صلّي الله و عليه وآله و سلّم ـ فرمودند: «ولا كنّي اكرُه الفَخر»؛ يعني نميخواهم مردم بگويند كه اين شخص سطحش بالاتراست و بيشتر ميخورد. مخصوصاً اينكه در ادامهاش فرمود: «والحساب بفضول الدنيا غداً»؛ يعني من كراهت دارم كه فرداي قيامت بخاطر امور زيادي دنيوي حساب پس بدهم و مؤاخذه شوم.
بايد در اينجا اين نكته را تأكيد كرد كه فضول و زيادي دنيا در هر عصر و زماني حد و اندازهاي دارد. مثلاً در زمان پيامبر اكرم ـ صلّي الله و عليه وآله و سلّم ـ خوردن شير و عسل و يا پوشيدن لباس فاخر تجمل به حساب ميآمد, چنانكه حضرت هميشه لباسهايشان همسطح يا كمتر از متوسط مردم بود, در حاليكه ايشان از بهترين مركب آن زمان كه اسب بود استفاده ميكرد.
ميـــانـهروي
انگشت نما بودن امري نامطلوب است, چه در جهت تجملات و چه در جهت نشانههاي فقر و ناداري. به جز كساني كه مسؤول و زمامدار جامعه هستند, در مورد ساير خلق فرمودهاند كه اگر خداوند نعمتي به شما عطا كرد, بايد اين نعمت در خانوادهتان ديده شود.
تواضع محبوب پيامبر ( صلّي الله و عليه وآله و سلّم )
حضرت در ادامه فرمود: «اُحِب التواضع»؛ يعني من تواضع را دوست دارم. بيشتر از اين دربارة تواضع چه بايد گفته شود تا آدمي نيستي خويش را به همة عالم اعلام كند و بپذيرد و ايمان بياورد كه ضعيف و ذليل و مسكين و .... است كه تواضع محبوب پيامبر است.
عملكرد مؤمن در برابر كفّار
التبه همة آنچه گفته شد در مقابل مؤمن است, اما اگر در مقابل دشمن دين و دشمن خاندان پيامبر ـ صلوات الله عليهم اجمعين ـ باشد, فرمود: آنچنان قدم بزنيد, آنچنان بپوشيد و آنچنان زندگي كنيد كه آنها نسبت به وضعيت شما حسرت بخورند.
نتيجة تواضع
«فإنّ مَن تواضَعَ لِلّه رَفَعهُ الله»؛ كسي كه براي كسب رضاي خدا فروتن باشد, خداوند به او كرامت و عزّت خواهد بخشيد.
منبع: شرح خطبة متقين, درس 35.
از ديگر مصاديق تواضع همنشيني با فروتر از خود است. اينكه انسان مؤمن با هر كس كه به گمانش فروتر از اوست همنشين و همسفره باشد, نشان دهندة تواضع اوست. به عنوان نمونه در عصر و زمان حاضر برخي شغلهاي اجتماعي نامطلوب دانسته ميشود و كساني در جامعه هستند كه به لحاظ موقعيت مالي, علمي و اجتماعي فروتر از سايرين ميباشند. انسان متّقي نسبت به چنين افرادي تواضع دارد؛ يعني آنها را فروتر از خود نميداند و حداقل هم رديف خود ميشمارد؛ بنابراين, از معاشرت با آنها ابايي ندارد.
راه خروج از اسفل سافلين
اين حديث شريف در واقع به بخشي از معارف الهي اشاره دارد كه آدمي تا وقتي در مقام نفس است, در اسفل سافلين زندگي ميكند و در صورتي از پستترين درجات خارج ميشود كه از كبر و خود بزرگبيني و مانند آنها رهايي مييابد. اگر كسي ميخواهد به اوج عزّت برسد, بايد نهايت ذلّت را براي خويش نه فقط بپندارد, بلكه به آن ذلت يقين و اعتقاد داشته باشد. همنشيني با طبقات ضعيف اجتماعي چنين نتيجهاي را به دنبال خواهد داشت. چنين نباشد كه انسان در هنگام سخن گفتن با ديگري چشم به وضع ظاهر او داشته باشد كه اگر وضعيت متناسبي نداشت, ديگر با او قطع رابطه كند, بلكه بايد همواره متوجه اين نكته باشد كه او نيز بندهاي از بندگان خداست.
نعمت, امتحان الهي
بايد دانست كه تمامي نعمتها از جاه و مال, عزّت و كرامت و مانند آنها همگي بلا و امتحان الهي است. انسانها گمان نكنند كه اگر نعمتي دارند كه ديگران از آن بيبهرهاند حتماً آنان كمتر و فروتراند؛ بلكه اين نعمت زمينهاي براي ظهور استعدادهاي انسان و بالاخره امتحان بزرگي براي اوست.
آدمي توجه داشته باشد كه هيچكدام از كمالات و برتريهايي كه ممكن است نسبت به ديگران داشته باشد از خود اونيست, بلكه همگي از الطاف و عنايات الهي است و اگر چنين شد, «اشتاقت عليهالجنّه»؛ بجاي آنکه او مشتاق بهشت باشد, بهشت مشتاق او خواهد بود.
بهشت مشتاق كيست؟
مؤمنان, پارسايان, بسياري از صابران, اهل تسليم و رضا و بسياري از درجات و طبقات دهگانه ايمان را كه نام بردهاند, همگي اهل بهشت و مشتاقان بهشتند.
و اما آنان كه بهشت مشتاق آنهاست, عضو خاندان پيامبر و از مخلصين هستند اگر چه تصريح نشده باشد؛ يعني از طريق محبت و عملي كه نشان دهنده آن محبت است به خاندان پيامبر ملحق شدهاند. ايشان كساني هستند كه بهشت مشتاق آنهاست و افتخار بهشت به اين است كه اينان يك لحظه رو به آن كنند؛ لحظهاي نگاه و يا تخيل و خيالشان متوجه آن باشد, و اگر روزي بشود كه اينها در بهشت جاي گيرند, بهشت از فرط سكر به حدي ميرسد كه اگر آسايش و آرامش و سكر و مستي آنرا بر همة عالم تقسيم كنند, همه به سكر و بيهوشي ابدي فرو خواهند رفت؛ چون بهشت هم صاحب عقل و فهم و صاحب درون و بيرون است.
چنان نيست كه بهشت همچون ما نميباشد كه نفهمد, چه كسي در آن وارد شد و يا چه كسي از آن خارج گشت؛ بلكه عقل و فهم بهشت متناسب با اهل اوست. هر درجه از آن متناسب با مرتبة همان افرادي است كه در آن وارد ميشوند.
بهشت همتاي مؤمنان
بهشت جاي انسانهاست؛ همانگونه كه انسانها داراي درجات مختلفي از حيث فهم و درك, علم و معرفت, ايمان و اخلاص و حضور و شهودند, بهشت نيز چنين است و همة اين كمالات را داراست. بنابراين, بهشت كفّو مؤمن است. در آخرت همتاي مؤمن است, نه ابزار وسيله او؛ يعني همچون ليواني كه بوسيله آن آب بخورد و بعد هم آنرا كنار بگذارد نيست, بلكه نعمتهاي بهشت همتاي مؤمن هستند به گونهاي كه با يكديگر سنخيت تام دارند. اگر چه ممكن است به نوعي بتوان اصالت و فرعيت را از جهات ديگري تصور كرد, ولي بالاخره نعمتهاي بهشت كمالات بسيار زيادي دارند كه فهم و درك آنان از بسياري انسانها بالاتر است.
حديث ديگری در تواضع : پرهيز از تجملات
«جائرهُ صلّي الله عليه و وآله باناءِ فيه عسلٌ و لبنٌ, فأبا أن أسُرَبَهُ ثُمّ قال: ما أحرَّمَهُ و لا كنّي اكرهُ الفَخرَ و الحسابَ بفضولِ الدُّنيا غداً. أُحِبُّ التواضعَ فإنّ مَن تواضَعَ لِلّه رَفَعهُ الله».
«شخصي براي رسول خدا ـ صلي الله و عليه وآله و سلم ـ ظرفي آورد كه در آن مخلوطي از شير و عسل بود, حضرت فرمود: «من اين را نمينوشم. سپس فرمود: من اين را تحريم نميكنم, ولكن من فخر فروشي را مكروه و ناپسند ميشمارم و كراهت دارم كه فرداي قيامت براي امور زيادي دنيوي حساب پس بدهم و مؤاخذه گردم. من تواضع را دوست دارم؛ همانا كسي كه در مقابل خدا فروتن باشد, خداوند او را بزرگ خواهد كرد».
نكات اساسي اين حديث شريف
در ابتدا يادآوري دو نكته لازم است:
1ـ تحريم نعمتهاي الهي امري نامطلوب و نامشروع است و انسان مؤمن بايد نعمتهاي الهي را كه البته از راه حلال به دست ميآورد, در زندگي بكار ببرد و در اختيار خانواده خويش نيز قرار دهد.
2ـ مصداق تجمل در هر عصر و زماني متناسب با همان زمان است؛ يعني ممكن است اموري در يك عصر تجمل باشد و در عصر ديگر جزء معموليترين امور تلقي شود.
فخر فروشي صفتي مكروه و ناپسند است
وقتي كه در جامعهاي اكثر مردم از ضعف برخوردارند و از تأمين اوليات زندگيشان نيز بر نميآيند, استفاده كردن از نعمتهايي كه ديگران در حسرت داشتن آن باشند, در حاليكه هيچگاه هم به آن نميرسند امري ناپسند است.
حضرت رسول ـ صلّي الله و عليه وآله و سلّم ـ فرمودند: «ولا كنّي اكرُه الفَخر»؛ يعني نميخواهم مردم بگويند كه اين شخص سطحش بالاتراست و بيشتر ميخورد. مخصوصاً اينكه در ادامهاش فرمود: «والحساب بفضول الدنيا غداً»؛ يعني من كراهت دارم كه فرداي قيامت بخاطر امور زيادي دنيوي حساب پس بدهم و مؤاخذه شوم.
بايد در اينجا اين نكته را تأكيد كرد كه فضول و زيادي دنيا در هر عصر و زماني حد و اندازهاي دارد. مثلاً در زمان پيامبر اكرم ـ صلّي الله و عليه وآله و سلّم ـ خوردن شير و عسل و يا پوشيدن لباس فاخر تجمل به حساب ميآمد, چنانكه حضرت هميشه لباسهايشان همسطح يا كمتر از متوسط مردم بود, در حاليكه ايشان از بهترين مركب آن زمان كه اسب بود استفاده ميكرد.
ميـــانـهروي
انگشت نما بودن امري نامطلوب است, چه در جهت تجملات و چه در جهت نشانههاي فقر و ناداري. به جز كساني كه مسؤول و زمامدار جامعه هستند, در مورد ساير خلق فرمودهاند كه اگر خداوند نعمتي به شما عطا كرد, بايد اين نعمت در خانوادهتان ديده شود.
تواضع محبوب پيامبر ( صلّي الله و عليه وآله و سلّم )
حضرت در ادامه فرمود: «اُحِب التواضع»؛ يعني من تواضع را دوست دارم. بيشتر از اين دربارة تواضع چه بايد گفته شود تا آدمي نيستي خويش را به همة عالم اعلام كند و بپذيرد و ايمان بياورد كه ضعيف و ذليل و مسكين و .... است كه تواضع محبوب پيامبر است.
عملكرد مؤمن در برابر كفّار
التبه همة آنچه گفته شد در مقابل مؤمن است, اما اگر در مقابل دشمن دين و دشمن خاندان پيامبر ـ صلوات الله عليهم اجمعين ـ باشد, فرمود: آنچنان قدم بزنيد, آنچنان بپوشيد و آنچنان زندگي كنيد كه آنها نسبت به وضعيت شما حسرت بخورند.
نتيجة تواضع
«فإنّ مَن تواضَعَ لِلّه رَفَعهُ الله»؛ كسي كه براي كسب رضاي خدا فروتن باشد, خداوند به او كرامت و عزّت خواهد بخشيد.
منبع: شرح خطبة متقين, درس 35.