تواضع در برابر پدر و مادر
تواضع در برابر پدر و مادر
تواضع مصاديق متعددي دارد. اولين مصداق تواضع, تواضع در مقابل پدر و مادر است.
امام رضا (صلوات الله و سلامه عليه) ميفرمايند: (عليك بطاعه الأب و البرُّ هو التواضع و الخضوع و الاعظام و الاكرام لهو و خفُّالصوت بحضرته, فاَّّناْلأب اصلُ الإبن و الابن فرعُهُ و لولا هو لم يكن يقدره الله أوّلوالهمالأموال و الجاه و النفس).
ترجمه : اطاعت پدر, نيكي كردن به او, تواضع. خضوع, بزرگداشت, تكريم و آرام سخن گفتن در حضور او بر تو واجب است پس همانا پدر اصل پسر و پسر فرع اوست و اگر پدر نبود خداوند وجود پسر را مقدر نميكرد از اموال و مقام و جانتان به او ببخشيد.
تواضع مصاديق متعددي دارد. اولين مصداق تواضع, تواضع در مقابل پدر و مادر است.
امام رضا (صلوات الله و سلامه عليه) ميفرمايند: (عليك بطاعه الأب و البرُّ هو التواضع و الخضوع و الاعظام و الاكرام لهو و خفُّالصوت بحضرته, فاَّّناْلأب اصلُ الإبن و الابن فرعُهُ و لولا هو لم يكن يقدره الله أوّلوالهمالأموال و الجاه و النفس).
ترجمه : اطاعت پدر, نيكي كردن به او, تواضع. خضوع, بزرگداشت, تكريم و آرام سخن گفتن در حضور او بر تو واجب است پس همانا پدر اصل پسر و پسر فرع اوست و اگر پدر نبود خداوند وجود پسر را مقدر نميكرد از اموال و مقام و جانتان به او ببخشيد.
نكته: اينكه حضرت ميفرمايند (فان الاب) معنايش اين نيست كه فقط (اَب) منظور نظر است و (اُمّ) از اين خطاب مستثني است, و همچنين ميفرمايند (اصلُالابن) منظور اين نيست كه فقط پدر ريشه پسر است و ريشه بنت يا دختر نيست. اينها به حسب تغليب است. پدر و مادر هردو اصل فرزندان هستند چه اين فرزند پسر باشد چه دختر و فرزند هم چه پسر و دختر هردو فرعند و شاخههاي اين پدر و مادرند كه بر آن ساقه و ريشه رشد يافته و به كمال خويش رسيدهاند.
شرح: اطاعت از پدر و مادر و همچنين نيكي كردن به آنها امري لازم و واجب است اما هيچكدام از اين دو تواضع بحساب نميآيد, بدين خاطر كه ممكن است فردي دستورات پدر و مادر را انجام دهد ولي نه با تواضع و حقارت نفس خويش, چنانكه ممكن است كسي به پدر و مادر كمك و خدمت نمايد اما همراه با ذلت و خواري نفس نباشد. بهمين علت حضرت در ادامه ميفرمايند (والتواضع), واجب است كه انسان در برابر پدر و مادر فروتن باشد؛ نه تنها اظهار برتري نكند بلكه برتري آنان را اظهار نمايد. و هميشه از نيكيها و كمالات آنان ياد كند. اگر چه ممكن است گاهي به نظر برسد كه پدر و مادر فضل و كمال و امتيازي ندارند تا يادآوري شود اما بهرحال حداقل هر فردي نقصها و نيازهايي داشته است كه والدين او آنها را مرتفع و يا تامين كردهاند. و همچنين ميتواند از كوچكي و حقارت خويش ياد كند.
اول ايمان داشته باشد آنگاه در خفاء به زبان آورد و آنگاه در حضور نيز به زبان آورد كه اگر شما نبوديد من كسي نبودم. مگر غير از اين است كه خود خدا در قرآن فرمود و در روايات مكرر در مكرر آمده است كه در ادعيه بخوانيد (رُبِ اغفرلي و لوالديُ و ارحمهما كما ربياني صغيراً). خدايا ميدانيم تو ربي ولي ربوبيت تو در ربوبيت و فاعليت پدر و مادرم ظهور پيدا كرده است. خدايا اگر قرار بود جايگزيني داشته باشي اول جايگزين تو در اين عالم هستي نسبت به من پدر و مادرم بودند. بنابراين سمت ربوبيت آنها را اظهار كردن و جهت نيازمندي خويش به ربوبيت آنها را بيان كردن يكي از مصاديق تواضع است.
الخضوع
اظهار فضل و برتري نكردن و نداشتن ادعا در مقابل پدر و مادر خضوع است. در حضور آنها بايد همانند عبد بود. آن دو را مجسمه خدا دانستن و آنان را صاحب حق بزرگ بيبديل دانستن از مصاديق تواضع و خضوع است.
الاعظام
اعظام يعني بزرگ داشت و تعظيم و با تملق عرفي تفاوت اساسي دارد. تملق آن است كه صفاتي را كه در ديگري نيست و يا آنكه ضعيف است به عنوان صفات چشمگير بيان كنند. تملق در چند مورد مجاز است, يكي در مورد معلم و ديگري در مورد پدر و مادر تملق امر پسنديدهاي است. ميتوان نسبت به آنها بياني داشت كه ضمن اينكه رقيقهاي از حقيقت دارد ولي بزرگ شده باشد. مثلاً اگر كسي به پدر و مادر خويش بگويد كه شما برترين هستيد اين خلاف واقع نيست, بخاطر اينكه ميتواند نسبت به من و ويژگيها و شرايطي را كه آنها داشتهاند برترين باشند.
والاكرام لهو
تكريم پدر و مادر دو گونه است:
1ـ روش اول اينكه زمينه آسايش و آرامش و بالاخره بدست آوردن كمالات را براي آنها فراهم كنيم و بعد تكريم آنها در كمالاتي كه ما زمينهسازش بودهايم. همانند كاري كه خداوند نسبت به بندگانش انجام ميدهد. خداوند انسانها را تكريم كرده است, يعني بزرگي را به آنها بخشيده است. اين انسانها از خود هيچ نداشته و خداوند زمينهها و استعدادها را در اختيار آنها قرار داده است.
2- روش ديگر اينكه انسان به گونهاي رفتار كند و كمالات را اكتساب نمايد كه افتخاري براي پدر و مادر باشد و در نتيجه آنها در جامعه بزرگ شوند و ديگران آنان را اعظام و اعزاز كنند. هر كاري را كه فرزند انجام دهد و ثمرهاش به پدر و مادر برگردد از مصاديق اكرام است.
خَفُّالصوت بحضرته
و باز هم سفارش فرمودكه در حضور پدر و مادر آرام سخن بگوييد. خواندن سوره حجرات براي يادگيري آداب حضور و برخورد و سخن گفتن با رسول گرامي اسلام صلوات الله و سلامه عليه ميباشد و در شرايط فروتر براي فراگيري آداب مصاحبت با معلم و پدر و مادر سفارش شده است.
بلند سخن گفتن با پدر و مادر اگر چه آنها چنين كرده باشند. اگر چه ناحق گفته باشند. خلاف ادب و بلكه خلاف اسلام و ايمان است. بدين خاطر كه سپاسگذاري از پدر و مادر شكر است, كه در مقابل آن ناسپاسي و كفر قرار دارد. بنابراين هر عمل و رفتاري كه نمايانگر بهفراموشي سپردن زحمات و نعمات آنان باشد. كفران است كه با كفران نعمتهاي الهي تفاوتي ندارد. به تعبير ديگر كفران با كفر چندان فاصلهاي ندارد به همين خاطر است كه احترام نهادن به پدر و مادر نشان اسلام, بلكه فروتر از نشان اسلام است. بهمين دليل در برخي از روايات آمده است كه مثلاً به مسلماني فرمودند به پدر و مادرت احترام بگذار, ياريشان كن و تواضع داشته باش. گفت: پدر و مادر من كافرند, فرمود باشند. اين مسئله چيزي از پدر و مادر بودنشان و مقام و جايگاهي كه دارند نميكاهد. اينكه كافرند از كمال ديگرشان كاسته شده است و اگر مسلمان و مومن بودند كمال ديگري داشتند.
پس اينكه اگر پدر و مادر عالم يا واصل يا مودب و ... بودند كمال ديگري براي آنهاست و اصل كمال پدر و مادر و صاحب حق بودن در مقابل فرزندشان در جاي خود باقي است. (و البته يك علت اينكه هم در مورد پيامبر و هم معلم و پدر و مادر سفارش شده است كه بلند سخن نگوييد بلكه آرام و مودبانه صحبت كنيد اين است كه همه اين بزرگواران پدر و مادر هستند, منتهي بحث فعلي ما در مورد پدر و مادر فيزيكي است. پيامبر و معلم پدر و مادر معنوي هستند.) و علت اين امر همان است كه در مورد بندگي انسان نسبت به خدا صادق است.
فاَّّن اْلأب اصلُ الإبن و الابن فرعه
پدر و مادر اصل و ريشه و همه چيز فرزند هستند و فرزند همه چيز پدر و مادر, مهمتر از اينها (لولا هو لم يكن يقدره الله), اگر اين پدر و مادر نبودند خداوند وجود اين فرزند را مقدر نميكرد و اين فرزند از فيض وجود الهي كه مبدا و ريشه همه الطاف و عنايات الهي است بيبهره بود.
قضا و قدر الهي وابسته به وجود زحمات و رنجهايي است كه پدر و مادر تحمل ميكنند و اي مهر و عطوفت و لطفي است كه دارند.
أوّلوالهمالاموال
اگر امكان و توان مالي داريد در اختيارشان قرار دهيد. نه بگونهاي كه احساس كنيد صدقه ميدهيد يا براي سلامتي و افزايش مال خود و .... بلكه به اين خاطر كه مال خودشان را به آنها ميدهيد به تعبير ديگر آنچه را كه به آنها ميبخشيد همانند بخشش يك بدهكار به طلبكار باشد. در روايت ديگري رسول خدا صلوات الله و سلامه عليه فرمود: آنچه را كه فرزند دارد مال پدر و مادر اوست نه فقط اموال بلكه خود اين فرزند نيز متعلق به آنهاست. بنابراين وقتي بذل و بخشش ميكنيد و امكانات در اختيار پدر و مادر قرار ميدهيد گمان مبريد كه خيري انجام دادهايد و اگر كمكشان نكنيد اين بيچارهها به رنج ميافتند, بلكه احساس كنيد بدهكاريتان را ميپردازيد و وامدار آنان هستيد.
والجاه:
از جاه و مقامتان به آنها ببخشيد از احترام و شهرتتان به آنها تقديم كنيد. فرزند نبايد گمان كند اگر شهرت و اعتباري دارد و پدر و مادر ندارند, نقص و ذلت براي اوست بلكه آنها عزت فرزند هستند چون ريشه اويند. اگر به جايي رسيده است بگذارد ديگران هم بدانند كه ريشه و پايهاي كه او را به اينجا رسانده چه كساني بودهاند.
والنفس:
و مهمتر از همه اينها كه (والنفس), يعني (اولولهمالنفس) جانتان را فدايشان كنيد. اگر كسي در بذل مال و جاه اظهار افتخار نسبت به پدر و مادر موفق باشد و تواضع خويش را اظهار كند در فداكاري و بذل جان كوتاهي نخواهد كرد.
شرح: اطاعت از پدر و مادر و همچنين نيكي كردن به آنها امري لازم و واجب است اما هيچكدام از اين دو تواضع بحساب نميآيد, بدين خاطر كه ممكن است فردي دستورات پدر و مادر را انجام دهد ولي نه با تواضع و حقارت نفس خويش, چنانكه ممكن است كسي به پدر و مادر كمك و خدمت نمايد اما همراه با ذلت و خواري نفس نباشد. بهمين علت حضرت در ادامه ميفرمايند (والتواضع), واجب است كه انسان در برابر پدر و مادر فروتن باشد؛ نه تنها اظهار برتري نكند بلكه برتري آنان را اظهار نمايد. و هميشه از نيكيها و كمالات آنان ياد كند. اگر چه ممكن است گاهي به نظر برسد كه پدر و مادر فضل و كمال و امتيازي ندارند تا يادآوري شود اما بهرحال حداقل هر فردي نقصها و نيازهايي داشته است كه والدين او آنها را مرتفع و يا تامين كردهاند. و همچنين ميتواند از كوچكي و حقارت خويش ياد كند.
اول ايمان داشته باشد آنگاه در خفاء به زبان آورد و آنگاه در حضور نيز به زبان آورد كه اگر شما نبوديد من كسي نبودم. مگر غير از اين است كه خود خدا در قرآن فرمود و در روايات مكرر در مكرر آمده است كه در ادعيه بخوانيد (رُبِ اغفرلي و لوالديُ و ارحمهما كما ربياني صغيراً). خدايا ميدانيم تو ربي ولي ربوبيت تو در ربوبيت و فاعليت پدر و مادرم ظهور پيدا كرده است. خدايا اگر قرار بود جايگزيني داشته باشي اول جايگزين تو در اين عالم هستي نسبت به من پدر و مادرم بودند. بنابراين سمت ربوبيت آنها را اظهار كردن و جهت نيازمندي خويش به ربوبيت آنها را بيان كردن يكي از مصاديق تواضع است.
الخضوع
اظهار فضل و برتري نكردن و نداشتن ادعا در مقابل پدر و مادر خضوع است. در حضور آنها بايد همانند عبد بود. آن دو را مجسمه خدا دانستن و آنان را صاحب حق بزرگ بيبديل دانستن از مصاديق تواضع و خضوع است.
الاعظام
اعظام يعني بزرگ داشت و تعظيم و با تملق عرفي تفاوت اساسي دارد. تملق آن است كه صفاتي را كه در ديگري نيست و يا آنكه ضعيف است به عنوان صفات چشمگير بيان كنند. تملق در چند مورد مجاز است, يكي در مورد معلم و ديگري در مورد پدر و مادر تملق امر پسنديدهاي است. ميتوان نسبت به آنها بياني داشت كه ضمن اينكه رقيقهاي از حقيقت دارد ولي بزرگ شده باشد. مثلاً اگر كسي به پدر و مادر خويش بگويد كه شما برترين هستيد اين خلاف واقع نيست, بخاطر اينكه ميتواند نسبت به من و ويژگيها و شرايطي را كه آنها داشتهاند برترين باشند.
والاكرام لهو
تكريم پدر و مادر دو گونه است:
1ـ روش اول اينكه زمينه آسايش و آرامش و بالاخره بدست آوردن كمالات را براي آنها فراهم كنيم و بعد تكريم آنها در كمالاتي كه ما زمينهسازش بودهايم. همانند كاري كه خداوند نسبت به بندگانش انجام ميدهد. خداوند انسانها را تكريم كرده است, يعني بزرگي را به آنها بخشيده است. اين انسانها از خود هيچ نداشته و خداوند زمينهها و استعدادها را در اختيار آنها قرار داده است.
2- روش ديگر اينكه انسان به گونهاي رفتار كند و كمالات را اكتساب نمايد كه افتخاري براي پدر و مادر باشد و در نتيجه آنها در جامعه بزرگ شوند و ديگران آنان را اعظام و اعزاز كنند. هر كاري را كه فرزند انجام دهد و ثمرهاش به پدر و مادر برگردد از مصاديق اكرام است.
خَفُّالصوت بحضرته
و باز هم سفارش فرمودكه در حضور پدر و مادر آرام سخن بگوييد. خواندن سوره حجرات براي يادگيري آداب حضور و برخورد و سخن گفتن با رسول گرامي اسلام صلوات الله و سلامه عليه ميباشد و در شرايط فروتر براي فراگيري آداب مصاحبت با معلم و پدر و مادر سفارش شده است.
بلند سخن گفتن با پدر و مادر اگر چه آنها چنين كرده باشند. اگر چه ناحق گفته باشند. خلاف ادب و بلكه خلاف اسلام و ايمان است. بدين خاطر كه سپاسگذاري از پدر و مادر شكر است, كه در مقابل آن ناسپاسي و كفر قرار دارد. بنابراين هر عمل و رفتاري كه نمايانگر بهفراموشي سپردن زحمات و نعمات آنان باشد. كفران است كه با كفران نعمتهاي الهي تفاوتي ندارد. به تعبير ديگر كفران با كفر چندان فاصلهاي ندارد به همين خاطر است كه احترام نهادن به پدر و مادر نشان اسلام, بلكه فروتر از نشان اسلام است. بهمين دليل در برخي از روايات آمده است كه مثلاً به مسلماني فرمودند به پدر و مادرت احترام بگذار, ياريشان كن و تواضع داشته باش. گفت: پدر و مادر من كافرند, فرمود باشند. اين مسئله چيزي از پدر و مادر بودنشان و مقام و جايگاهي كه دارند نميكاهد. اينكه كافرند از كمال ديگرشان كاسته شده است و اگر مسلمان و مومن بودند كمال ديگري داشتند.
پس اينكه اگر پدر و مادر عالم يا واصل يا مودب و ... بودند كمال ديگري براي آنهاست و اصل كمال پدر و مادر و صاحب حق بودن در مقابل فرزندشان در جاي خود باقي است. (و البته يك علت اينكه هم در مورد پيامبر و هم معلم و پدر و مادر سفارش شده است كه بلند سخن نگوييد بلكه آرام و مودبانه صحبت كنيد اين است كه همه اين بزرگواران پدر و مادر هستند, منتهي بحث فعلي ما در مورد پدر و مادر فيزيكي است. پيامبر و معلم پدر و مادر معنوي هستند.) و علت اين امر همان است كه در مورد بندگي انسان نسبت به خدا صادق است.
فاَّّن اْلأب اصلُ الإبن و الابن فرعه
پدر و مادر اصل و ريشه و همه چيز فرزند هستند و فرزند همه چيز پدر و مادر, مهمتر از اينها (لولا هو لم يكن يقدره الله), اگر اين پدر و مادر نبودند خداوند وجود اين فرزند را مقدر نميكرد و اين فرزند از فيض وجود الهي كه مبدا و ريشه همه الطاف و عنايات الهي است بيبهره بود.
قضا و قدر الهي وابسته به وجود زحمات و رنجهايي است كه پدر و مادر تحمل ميكنند و اي مهر و عطوفت و لطفي است كه دارند.
أوّلوالهمالاموال
اگر امكان و توان مالي داريد در اختيارشان قرار دهيد. نه بگونهاي كه احساس كنيد صدقه ميدهيد يا براي سلامتي و افزايش مال خود و .... بلكه به اين خاطر كه مال خودشان را به آنها ميدهيد به تعبير ديگر آنچه را كه به آنها ميبخشيد همانند بخشش يك بدهكار به طلبكار باشد. در روايت ديگري رسول خدا صلوات الله و سلامه عليه فرمود: آنچه را كه فرزند دارد مال پدر و مادر اوست نه فقط اموال بلكه خود اين فرزند نيز متعلق به آنهاست. بنابراين وقتي بذل و بخشش ميكنيد و امكانات در اختيار پدر و مادر قرار ميدهيد گمان مبريد كه خيري انجام دادهايد و اگر كمكشان نكنيد اين بيچارهها به رنج ميافتند, بلكه احساس كنيد بدهكاريتان را ميپردازيد و وامدار آنان هستيد.
والجاه:
از جاه و مقامتان به آنها ببخشيد از احترام و شهرتتان به آنها تقديم كنيد. فرزند نبايد گمان كند اگر شهرت و اعتباري دارد و پدر و مادر ندارند, نقص و ذلت براي اوست بلكه آنها عزت فرزند هستند چون ريشه اويند. اگر به جايي رسيده است بگذارد ديگران هم بدانند كه ريشه و پايهاي كه او را به اينجا رسانده چه كساني بودهاند.
والنفس:
و مهمتر از همه اينها كه (والنفس), يعني (اولولهمالنفس) جانتان را فدايشان كنيد. اگر كسي در بذل مال و جاه اظهار افتخار نسبت به پدر و مادر موفق باشد و تواضع خويش را اظهار كند در فداكاري و بذل جان كوتاهي نخواهد كرد.