دوستی دنیا

دوستي دنيا
 متن حدیث:
 قال الصادقُ عليه السلام: «حبّ الدنيا رأس كل خطيئه»
شرح: تعلق روح و قلب به طبيعت و علائق دنيوي, سبب شده است تا اين تعلقات ميان اين دو لطيفه (روح و قلب) و اين دو كتاب قرار گيرد, همان گونه كه ابر ميان خورشيد و زمين قرار مي‌گيرد و در نتيجه پرتو خورشيد به طور كامل به زمين نمي‌رسد و همان گونه كه كنار رفتن ابر از ميان آن دو, سبب رسيدن درخشش خورشيد به زمين است, قطع تعلقات دنيوي سبب مي‌شود تا عقل و نفس كلّي, تمام علوم و اسرار را به قلب برسانند و در نتيجه روح و قلب پيوسته به مشاهدة همه عالم هستي بپردازد و همه در محضر او باشد؛  همانند آيينه‌اي كه اگر مانعي نباشد هر آن چه در مقابل آن است را منعكس مي‌سازد, ولي به ميزان وجود موانع از انعكاس آن كاسته مي‌شود.
به تعبير برخي از علماء،  قلب همانند آئينه صيقلي و جلا داده‌اي است كه مقابل لوح محفوظ و علوم و حقايق الهي موجود در آن قرار گرفته است. همان‌گونه كه اگر آئينه‌اي روبروي چيزي قرار گيرد آن چيز در آن منعكس مي‌شود و اگر منعكس نشد يا به خاطر كدورت ، تيرگي و غباري است كه بر آئينه نشسته است و يا به خاطر موانعي است كه ميان آئينه و آن چيز قرار گرفته است ؛به همين‌گونه ،ممكن نيست آن چه كه در لوح محفوظ وجود دارد در قلب پاك و منزه از علايق دنيوي منعكس نگردد. اگر انعكاس حاصل نگرديد, به خاطر وجود موانع است كه مهمترين آن بلكه تنها مانع آلودگي قلب به كثرت و تعلّقات دنيوي مي‌باشد.
حق تعالي علت دست نيافتن برخي از انسانها به معارف الهي و مقدمات ايمان را همين گونه معرفي مي‌كند؛  چنان كه مي‌فرمايد: «كلّا بل ران علي قلوبهم ما كانوا يكسبون», (مطفّفين, 14). و نيز فرمود: «ختم الله عل قلوبهم», (بقره, 7). و نيز «في قلوبهم مرض فزادهم الله مرضا», (بقره, 10). خداوند علّت پيدايش چرك‌ها و مرض‌ها را تعلقات دنيوي مي‌داند. به همين معني است سخن امام صادق (ع) كه: «حب الدنيا رأس كل خطيئه». اگر تعلقات دنيا سبب دل دادن به دنيا باشد, نتيجه‌اش همان حجاب و مرض و آلودگي است كه اهل حجاب در آن غرقند.

2- نعمت ولايت
متن حدیث :
قال الصادق ـ عليه‌السلام ـ : «نحن والله نعمه الله التي انعم بها علي عباده»؛
امام صادق ـ درود خدا بر او باد ـ فرمود: «به خدا قسم, ما آن نعمت خدا هستيم كه خداوند به‌ وسيله آن به بندگانش نعمت داد.
شرح : امام صادق ـ عليه‌الصلاه والسلام ـ اين حديث شريف را در ذيل آية كريمة:
«ألم تري الي الذين بدلوا نعمت الله كفراً»(ابراهیم / 28 ) فرمود.
يكي از مهمترين نعمتهايي كه خداي متعال به بندگان خويش عطا فرموده, نعمت «ولايت» است؛ يعني شناختن ولايت اولياء خدا, همان كساني كه سير صعودي را طي كرده, به مقصد رسيده‌اند و دوباره آمده‌اند تا از طريق ولايت (خويش) دست ساير خلق را گرفته و بالا ببرند. اين كه انسان با اختيار خويش قدم در مسير شناخت و مطالعه سخن خدا و انبياء اش قرار دهد و كما بيش به آنها عمل نمايد, در حقيقت در طريق نبوت است، اما مسير ولايت آن است كه دست در دست ولي كامل نهاده و در ‌دامن او چنگ اندازد كه در اين صورت, خود به خود همراه او حركت خواهد كرد. اين مسير را مسير محبت ناميده‌اند. چرا كه اگر عشق و دوستي باشد, معشوق هر كجا برود, عاشق همراه او خواهد رفت و هيچ‌گاه متوجه سختي‌ها و مشكلات نخواهد شد.
اگر كسي ولي خدا را شناخته و دست در دست او قرار داده باشد, اين مسير را بي‌اختيار طي مي‌كند؛ اگر چه اختيار دارد, اما آن چنان با شوق و رغبت همراه است كه گويي بي‌اختيار مي‌رود؛ بلكه مي‌دود و سريع مي‌دود, بدون هيچ‌گونه توجهي به زخم و سختي و گرفتاري. نعمت ولايت, مبتني بر عشق و محبت است و دل پاك مي‌طلبد.

دلي كه دو چيز در آن جاي گيرد, هرگز عاشق نخواهد شد, بلكه سوداگر و منفعت طلب خواهد بود. عاشق آن است كه در دلش يك چيز بيشتر نيست و همان، تمام وجودش را پْر كرده است.
در اين حديث شريف, امام صادق ـ عليه‌السلام ـ مي‌فرمايند: به خدا قسم آن نعمتي را كه بندگان خدا قدرش را حتي به اندازه  دنيايشان نشناختند, تا چه رسد به اندازة آخرتشان, ما هستيم.
در آيه‌اي ديگر از قرآن كريم,خداوند مي‌فرمايد  : «وُ لَتُسئَلُنُّ يومئذٍ عُنِ النعيم»( تکاثر/ 8 )؛ ـ اين‌جا تآكيد مؤكداست چون هم «ل» و هم «ن» تأكيد آمده است ـ يعني به قطع و يقين از نعمت‌ها در قيامت از شما سؤال خواهند كرد.
شخصي از رسول اكرم ـ صلّي الله عليه و آله و سلّم ـ سؤال كرد: منظور از نعمت‌ها چيست؟ حضرت فرمود: شما چه نظري داريد؟ يك نفر پاسخ داد: به گمان ما اين نعمتها شامل خوردني‌‌ها, آشاميدني‌ها, لذتها و امكاناتي است كه خداوند در دنيا به ما داده است.
حضرت فرمود: اگر چنين باشد كه اولاً: هرگز حساب بندگان تمام نخواهد شد, ثانياً: خدا بزرگتر از آن است كه سفره‌اي پهن كند, مهمان دعوت نمايد و بگويد از نعمتها استفاده كنيد و آنگاه در پايان از لقمه لقمه آن باز خواست نمايد.
طبق نقل امام صادق ـ صلوات الله و سلامه عليه ـ در ذيل اين آيه شريفه: «نحن نعيم الذي أنعم الله بنا علي العباد»؛ آن نعمتهاي بزرگ و عظيم الهي كه در قيامت مورد سؤال و مؤاخذه قرار مي‌گيرد,معصومین علیهم السلام هستند .
بنابراين, آن‌چه در قيامت مورد سؤال واقع مي‌شود, اين است كه آيا شما اهل ولايت و محبت بوديد يا نه؟
ولايت از آن كيست؟ صاحب ولایت کیست ؟
كسي مي‌تواند ولايت داشته باشد كه بتواند در وجود آدمي شور و شوق ايجاد كند. وجود خودش پاك باشد, تا پاكان را به سوي خود بخواند و آلودگان را نيز تطهير کند.

قلب مؤمن
قال الله تعالي: «لا سيعني أرضي و لا سمائي و لكن سيعني قلب عبدي المؤمن»؛ يعني آسمان و زمين من, گنجايش مرا ندارد, اما قلب بندة مؤمن من, گنجايش مرا دارد.
گنجايش حق تعالي در قلب مؤمن و نيز ظرف بودن عبد صالح براي خداي متعال, به معني گنجايش عرفي نيست كه چيزي را در ظرفي بريزند و ظرف گنجايش آن را داشته باشد يا نداشته باشد. بلكه مقصود گنجايش وجود انسان نسبت به كمالات حق تعالي است, به‌گونه‌اي كه وجود بنده مؤمن, آئينه‌اي است كه اسماء و صفات حق تعالي را به بهترين وجه نشان مي‌دهد و انسان از اين جهت تنها نسخه برابر با اصل خدا , بلكه تنها ظهور تام اوست.
به همين معناست رواياتي كه قلب انسان را خزانه الهي دانسته است, مانند اين سخن رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله و سلّم ـ كه: «ناجي داود ربه فقال له: لكل ملك خزانه فأين خزانتك؟ قال جلّ جلاله: «لي خزانه اعظم من العرش و اوسع من الكرسي و اطيب من الجنّه و أزين من الملكوت, أرضها المعرفه و سماؤها الايمان و شمسها الشوق و قمرها المحبه و نجومها الخواطر و سحابها العقل و مطهرها الرحمه و أشجارها الطاعه و ثمرها الحكمه و لها أربعه ابواب: «العلم و الحلم و الصبر و الرضا, ألا و هي القلوب».
خزانه بودن دل انسان بدين خاطر است كه شايستگي چيزي را دارد كه هيچ جاي ديگر نيست و نمي‌تواند باشد و آن اسرار معارف الهي است كه حقيقت اسماء و صفات اوست. انسان در شايستگي دريافت و نگه داشت اين اسرار بي‌مانند است و اين يعني تماميت وي براي ظهور حق تعالي در او.
به همين معناست رواياتي مانند: «قلب المؤمن عرش الله.» و «قلب المؤمن بيت الله.» و «قلب المؤمن بين اصبعين من أصابع الرحمن.» و «قلب المؤمن عرش الرحمن.» و نيز «القلب حرم الله, فلا تسكن حرم الله غير الله.»