اهل بلا
«اهل بلا»
سأل عن رسول الله - صلي الله عليه و اله وسلم - : «من اشدَالناس بلاءفي الدنيا؟ قال: النّبيون ثم الأ مثل فالامثل و يبتلي المؤمن علي قدر ايمانه وحسن اعماله ، فمن صَحَّ ايمانه و حسن عمله اشتدَّ بلائه».
از رسول خدا«صلي الله عليه و اله وسلم » پرسيدند: چه كسي بلا و سختي اش در دنيا بيشتر است؟ فرمود: پيامبران خداو هركه به انبياء شبيه تر است. مؤمنين نيز به اندازه ايمان و نيكي اعمالشان به بلاهاي الهي گرفتار مي شوند. پس هركس ايمانش درست تر و عملش نيكوتر باشد، بلا وگرفتاريش بيشتر خواهد بود.
سأل عن رسول الله - صلي الله عليه و اله وسلم - : «من اشدَالناس بلاءفي الدنيا؟ قال: النّبيون ثم الأ مثل فالامثل و يبتلي المؤمن علي قدر ايمانه وحسن اعماله ، فمن صَحَّ ايمانه و حسن عمله اشتدَّ بلائه».
از رسول خدا«صلي الله عليه و اله وسلم » پرسيدند: چه كسي بلا و سختي اش در دنيا بيشتر است؟ فرمود: پيامبران خداو هركه به انبياء شبيه تر است. مؤمنين نيز به اندازه ايمان و نيكي اعمالشان به بلاهاي الهي گرفتار مي شوند. پس هركس ايمانش درست تر و عملش نيكوتر باشد، بلا وگرفتاريش بيشتر خواهد بود.
النبيون
بيشتر بودن بلاي انبيا دو علت دارد:
1- انبيا بايد در نقطه اي قرار بگيرند كه اسوه والگو باشند، غم را از بندگان خدا بزدايند و رحمت را براي ايشان به ارمغان آورند.وقتي بندگان خدا مي بينند كه انبياي الهي وبندگان خاص خداوند نيز دچار سختيها شده اند وبلكه مشكلات بيشتري را متحمل گرديده اند، تحمل سختي وگرفتاري برايشان آسانتر مي شود.
2-انبياء پيش ازآن كه به مقام «اسوه بودن» برسندبه مقام عبوديت دست پيدا مي كنند.آنكه دعوي عبوديت دارد، بايد براي اين ادعا نشان صدق داشته باشد. و هرچه رضايت كسي در سختيها بيشتر باشد، صداقتش در عبوديت بيشتر خواهد بود.
ثم الأمثل فالأمثل
سپس فرمود:ثم الأمثل فالأمثل؛ هركه به انبيا شبيه تر است. غالباً چنين است كه هركس سهمش از ولايت ومحبت خاندان پيامبر ـ صلوات الله عليهم اجمعين ـ و تشبه اش به انبيا بيشتر باشد، سختي و گرفتاريش بيشتر خواهد بود.
ويبتلي المومن
مؤمنين نيز به بلاهاي الهي گرفتار مي شوند، علي قدر ايمانه وحسن اعماله. هرچه ايمان فرد بيشتر و عملش صحيحتر باشد،بلا وگرفتاريش بيشتر است. بنابراين ، « فمن صحَ ايمانه وحَسُنَ عمله اشتد بلائُه».
ايمان درست
عاليترين درجه ايمان اختصاص به خاندان پيامبر دارد. آنچه را در ميان خلق وعوام مردم به عنوان ايمان تقسيم كرده اند، هيچ يك از مراتب سه گانه ايمان نيست، بلكه مقدمه ايمان است.
اولين مرتبه ايمان عبارت است از: نيك نظر كردن و درست انديشيدن، به گونه اي كه هيچ نقصي در فكر و انديشه و ديدگاهش نسبت به عالم هستي نباشد؛ يعني جز خدا نبيند ونخواهد.
مرتبه دوم ايمان، آن است كه ذكر وفكرش جز خدا نباشد. تمامي خلق و صفاتش، صفات الهي باشد.ـ بر خلاف آنچه عموم خلق مي پندارند،كه خدا صفات انساني دارد؛ يعني در خلق مي نگرند وهر آنچه را شايسته و سزاوار انسان مي يابند، كاملتر و بدون نقص اش را به خدا نسبت مي دهند.ـ
انبياء ، اولياء ، انسانهاي صالح و بندگان بردبار و تسليم درگاه خدا و مخصوصاً آنان كه راضي به رضاي خداوند هستند، نخست خدا را مي شناسند، صفاتش را مي يابند، آنگاه با كار وتلاش ـ كه مجموعه زندگي دنيايي انسان و يا جهاد اكبر را شامل مي شودـ آن صفات را در خود ايجاد مي كنند.
« هوالله الذی لا اله الا هو الملك القدوس السلام المؤمن المهيمن...»(حشر/23)
«المؤمن » صفت خداست. اول خدا مؤمن است ، آنگاه خلق خدا. تا اين صفت در خداوند نباشد، در خلق تحقق پيدا نمي كند. چون معطي ايمان خداست ومعطي بايد دارا و واجد آن چيزي باشد كه عطا مي كند.
در همين زمينه است ، روايتي كه فرمودند :« المؤمن مرآة المؤمن ». اين سخن سه معنا دارد:
الف ـ مقصود از هر دو مؤمن ، انسان است . انسانهاي مؤمن آينه يكديگرند . همان طور كه آينه نقصهاي آدمي را به او نشان مي دهد، مؤمنين نيز عيوب يكديگر را متذكر مي شوند.
ب ـ مقصود از مؤمن اول، انسان است و مؤمن دوم خداوند. بنابر اين تعبير انسان آينه اي است كه حق تعالي همه كمالات و صفات بي حد واندازه خود را در وجود انسان مشاهده مي كند، ودر حديث قدسي ، اين موضوع را علت آفرينش معرفي مي نمايد. ـ طبق نقل ـ فرمود:« كنت كنزاً مخفياً فأحببت أن أعرف »؛ من خلق راآفريدم تا خود را در آن تماشا كنم.
ج ـ مقصود از مؤمن اول خداست ومؤمن دوم انسان. بنابر، اين تعبير ـ كه دقيق ترين و لطيف ترين تعابير است ـ خداآينه خلق است ، يعني اگر كسي مي خواهد حقيقت موجودات را ببيند، بايد در آن آينه ، يعني اسماء و صفات و ذات حق تعالي بنگرد. آنگاه ببيند آيا بواقع همه خلق شايستگي پاكي وتنزه را ندارند؟
وقتي خداوند مي فرمايد:« يُسَبحُ له من في السموات .»(نور/41)، بايد توجه داشت كه آن كس كه تسبيح مي گويد ،نخست بايد خود مسبَّح باشد . تا كسي مقدس نباشد ، نمي تواند ديگري را تقديس كند.چيزي كه خود آلوده است ، كجا مي تواند تطهير كند ؟! پس اگر در آيات قرآن آمده است كه خلق منزه و پاك ومطهرند ، بدين خاطر است كه وجودشان در آن اوج قداست وپاكي ، تشبه تام به مبدأ و اصل خويش دارد.
تشبه به خداوند مراتب مختلف دارد
الف ـ شباهت ظاهري ، صبغةالله و رنگ خدايي داشتن . يعني در سخن و انگيزه و نيت ، شباهت به او داشته باشد ، تا كم كم بر جان ودل حاكم شده و همه وجود را تسخير كند.
ب ـ اتصاف به صفات الهي
ج ـ عمل الهي
بنابراين ، اول اعتقاد وانديشه است ، بعد خُلق وصفات و سپس عمل . اما غالب انسانها ابتدا به عمل توجه مي كنند ، آنگاه اگر بتوانند، اندكي به صفات وخلقيات خويش توجه مي كنند.
هر كس خود بايد اهل فكر و انديشه باشد و ايمانش را تكميل كند. فرمودند: هركس دو روزش همانند يكديگر باشد مغبون وخسارت ديده است. اين سخن مربوط به امور دنيوي و اسفل السافلين وجود انسان نيست، بلكه مقصود آن است كه اگر كسي دو روزش از جهت ايمان واعتقاد و رضايت و بندگي ،همانند باشد ، مغبون است . واگر امروزش از ديروزش بدتر باشد ملعون است و از رحمت خدا دور خواهد بود.
عمل نيكو
عمل حسن و نيكو دو ويژگي دارد :
الف ـ داراي حسن وزيبايي ذاتي است. عمل زيبا آن است كه نسبت ويژه اي به حق تعالي داشته باشد؛ يعني به نيت الهي پديد آمده باشد.
ب ـ به منشأ حسن وجمال وكمال متصف است. يعني علاوه بر آنكه داراي حسن ذاتي و نيت الهي است ، با توجه به ولايت ولي كامل انجام گيرد. آنچنان كه در برخي از روايات فرمودند: آنگاه كه رو به قبله مي ايستيد، رو به قبله حقيقي ، يعني ولي كامل (وجود مبارك اميرالمؤمنان و خاندان پاكش ـ صلوات الله عليهم اجمعين) بايستيد. واين مبدأ ومنشأ و غايت حسن هر عملي است.
روايات بسياري دراين باره نقل شده است كه اگر كسي همه شبهايش را تا به صبح عبادت كند، همه روزهايش را روزه بدارد، تمام عمرش رادر راه خدا جهاد كند، اموالش رابارها وبارها تقسيم كرده و در راه خدا صدقه بدهد و...، اما ، ولم يوُال ولي الله ، ولايت ولي الهي رانپذيرفته باشد، گويي كاري انجام نداده است و لطف خاص الهي شامل حالش نخواهد شد.
رسول اكرم ـ صلي الله عليه و اله وسلم ـ فرمود: جمعي در قيامت به صورت احمق ترين حيوان محشور مي شوند در حاليكه اندامشان سالم است. اين نشان دهنده عمل درستي است كه مبتني بر فهم و معرفت نباشد.
سپس فرمودند : اينان دو دسته اند :
1-آنانكه وقتي رو به قبله مي ايستند ، رو به سوي قبله حقيقي ندارند.
2-كساني كه درعمل ورفتارشان از امام خود پيشي مي گيرند.
از ايشان سؤال كردند : قبله حقيقي چيست ؟ فرمود : قبله حقيقي عبارت است از وجود امير مؤمنان ـ صلوات الله و سلامه عليه ـ به عنوان مصداق تام آن .
منبع:شرح خطبه متقين درس 40
بيشتر بودن بلاي انبيا دو علت دارد:
1- انبيا بايد در نقطه اي قرار بگيرند كه اسوه والگو باشند، غم را از بندگان خدا بزدايند و رحمت را براي ايشان به ارمغان آورند.وقتي بندگان خدا مي بينند كه انبياي الهي وبندگان خاص خداوند نيز دچار سختيها شده اند وبلكه مشكلات بيشتري را متحمل گرديده اند، تحمل سختي وگرفتاري برايشان آسانتر مي شود.
2-انبياء پيش ازآن كه به مقام «اسوه بودن» برسندبه مقام عبوديت دست پيدا مي كنند.آنكه دعوي عبوديت دارد، بايد براي اين ادعا نشان صدق داشته باشد. و هرچه رضايت كسي در سختيها بيشتر باشد، صداقتش در عبوديت بيشتر خواهد بود.
ثم الأمثل فالأمثل
سپس فرمود:ثم الأمثل فالأمثل؛ هركه به انبيا شبيه تر است. غالباً چنين است كه هركس سهمش از ولايت ومحبت خاندان پيامبر ـ صلوات الله عليهم اجمعين ـ و تشبه اش به انبيا بيشتر باشد، سختي و گرفتاريش بيشتر خواهد بود.
ويبتلي المومن
مؤمنين نيز به بلاهاي الهي گرفتار مي شوند، علي قدر ايمانه وحسن اعماله. هرچه ايمان فرد بيشتر و عملش صحيحتر باشد،بلا وگرفتاريش بيشتر است. بنابراين ، « فمن صحَ ايمانه وحَسُنَ عمله اشتد بلائُه».
ايمان درست
عاليترين درجه ايمان اختصاص به خاندان پيامبر دارد. آنچه را در ميان خلق وعوام مردم به عنوان ايمان تقسيم كرده اند، هيچ يك از مراتب سه گانه ايمان نيست، بلكه مقدمه ايمان است.
اولين مرتبه ايمان عبارت است از: نيك نظر كردن و درست انديشيدن، به گونه اي كه هيچ نقصي در فكر و انديشه و ديدگاهش نسبت به عالم هستي نباشد؛ يعني جز خدا نبيند ونخواهد.
مرتبه دوم ايمان، آن است كه ذكر وفكرش جز خدا نباشد. تمامي خلق و صفاتش، صفات الهي باشد.ـ بر خلاف آنچه عموم خلق مي پندارند،كه خدا صفات انساني دارد؛ يعني در خلق مي نگرند وهر آنچه را شايسته و سزاوار انسان مي يابند، كاملتر و بدون نقص اش را به خدا نسبت مي دهند.ـ
انبياء ، اولياء ، انسانهاي صالح و بندگان بردبار و تسليم درگاه خدا و مخصوصاً آنان كه راضي به رضاي خداوند هستند، نخست خدا را مي شناسند، صفاتش را مي يابند، آنگاه با كار وتلاش ـ كه مجموعه زندگي دنيايي انسان و يا جهاد اكبر را شامل مي شودـ آن صفات را در خود ايجاد مي كنند.
« هوالله الذی لا اله الا هو الملك القدوس السلام المؤمن المهيمن...»(حشر/23)
«المؤمن » صفت خداست. اول خدا مؤمن است ، آنگاه خلق خدا. تا اين صفت در خداوند نباشد، در خلق تحقق پيدا نمي كند. چون معطي ايمان خداست ومعطي بايد دارا و واجد آن چيزي باشد كه عطا مي كند.
در همين زمينه است ، روايتي كه فرمودند :« المؤمن مرآة المؤمن ». اين سخن سه معنا دارد:
الف ـ مقصود از هر دو مؤمن ، انسان است . انسانهاي مؤمن آينه يكديگرند . همان طور كه آينه نقصهاي آدمي را به او نشان مي دهد، مؤمنين نيز عيوب يكديگر را متذكر مي شوند.
ب ـ مقصود از مؤمن اول، انسان است و مؤمن دوم خداوند. بنابر اين تعبير انسان آينه اي است كه حق تعالي همه كمالات و صفات بي حد واندازه خود را در وجود انسان مشاهده مي كند، ودر حديث قدسي ، اين موضوع را علت آفرينش معرفي مي نمايد. ـ طبق نقل ـ فرمود:« كنت كنزاً مخفياً فأحببت أن أعرف »؛ من خلق راآفريدم تا خود را در آن تماشا كنم.
ج ـ مقصود از مؤمن اول خداست ومؤمن دوم انسان. بنابر، اين تعبير ـ كه دقيق ترين و لطيف ترين تعابير است ـ خداآينه خلق است ، يعني اگر كسي مي خواهد حقيقت موجودات را ببيند، بايد در آن آينه ، يعني اسماء و صفات و ذات حق تعالي بنگرد. آنگاه ببيند آيا بواقع همه خلق شايستگي پاكي وتنزه را ندارند؟
وقتي خداوند مي فرمايد:« يُسَبحُ له من في السموات .»(نور/41)، بايد توجه داشت كه آن كس كه تسبيح مي گويد ،نخست بايد خود مسبَّح باشد . تا كسي مقدس نباشد ، نمي تواند ديگري را تقديس كند.چيزي كه خود آلوده است ، كجا مي تواند تطهير كند ؟! پس اگر در آيات قرآن آمده است كه خلق منزه و پاك ومطهرند ، بدين خاطر است كه وجودشان در آن اوج قداست وپاكي ، تشبه تام به مبدأ و اصل خويش دارد.
تشبه به خداوند مراتب مختلف دارد
الف ـ شباهت ظاهري ، صبغةالله و رنگ خدايي داشتن . يعني در سخن و انگيزه و نيت ، شباهت به او داشته باشد ، تا كم كم بر جان ودل حاكم شده و همه وجود را تسخير كند.
ب ـ اتصاف به صفات الهي
ج ـ عمل الهي
بنابراين ، اول اعتقاد وانديشه است ، بعد خُلق وصفات و سپس عمل . اما غالب انسانها ابتدا به عمل توجه مي كنند ، آنگاه اگر بتوانند، اندكي به صفات وخلقيات خويش توجه مي كنند.
هر كس خود بايد اهل فكر و انديشه باشد و ايمانش را تكميل كند. فرمودند: هركس دو روزش همانند يكديگر باشد مغبون وخسارت ديده است. اين سخن مربوط به امور دنيوي و اسفل السافلين وجود انسان نيست، بلكه مقصود آن است كه اگر كسي دو روزش از جهت ايمان واعتقاد و رضايت و بندگي ،همانند باشد ، مغبون است . واگر امروزش از ديروزش بدتر باشد ملعون است و از رحمت خدا دور خواهد بود.
عمل نيكو
عمل حسن و نيكو دو ويژگي دارد :
الف ـ داراي حسن وزيبايي ذاتي است. عمل زيبا آن است كه نسبت ويژه اي به حق تعالي داشته باشد؛ يعني به نيت الهي پديد آمده باشد.
ب ـ به منشأ حسن وجمال وكمال متصف است. يعني علاوه بر آنكه داراي حسن ذاتي و نيت الهي است ، با توجه به ولايت ولي كامل انجام گيرد. آنچنان كه در برخي از روايات فرمودند: آنگاه كه رو به قبله مي ايستيد، رو به قبله حقيقي ، يعني ولي كامل (وجود مبارك اميرالمؤمنان و خاندان پاكش ـ صلوات الله عليهم اجمعين) بايستيد. واين مبدأ ومنشأ و غايت حسن هر عملي است.
روايات بسياري دراين باره نقل شده است كه اگر كسي همه شبهايش را تا به صبح عبادت كند، همه روزهايش را روزه بدارد، تمام عمرش رادر راه خدا جهاد كند، اموالش رابارها وبارها تقسيم كرده و در راه خدا صدقه بدهد و...، اما ، ولم يوُال ولي الله ، ولايت ولي الهي رانپذيرفته باشد، گويي كاري انجام نداده است و لطف خاص الهي شامل حالش نخواهد شد.
رسول اكرم ـ صلي الله عليه و اله وسلم ـ فرمود: جمعي در قيامت به صورت احمق ترين حيوان محشور مي شوند در حاليكه اندامشان سالم است. اين نشان دهنده عمل درستي است كه مبتني بر فهم و معرفت نباشد.
سپس فرمودند : اينان دو دسته اند :
1-آنانكه وقتي رو به قبله مي ايستند ، رو به سوي قبله حقيقي ندارند.
2-كساني كه درعمل ورفتارشان از امام خود پيشي مي گيرند.
از ايشان سؤال كردند : قبله حقيقي چيست ؟ فرمود : قبله حقيقي عبارت است از وجود امير مؤمنان ـ صلوات الله و سلامه عليه ـ به عنوان مصداق تام آن .
منبع:شرح خطبه متقين درس 40