دعای مومن

دعای مؤمن
قال الباقر « علیه السلام» : «ینبغی للمؤمن أن یکون دعائه فی الرخاء نحواً من دعائه فی الشده»
شایسته مؤمن است که دعایش در خوشی ها همانند دعایش در سختی ها باشد.
حضرت می فرمایند: خوب است «مؤمن» این ویژگی را داشته باشد. یعنی اگر کسی مؤمن باشد، شایسته و متناسب است که این گونه نیز باشد. و اگر دارای این ویژگی نباشد، نشان دهنده آن است که در ایمانش خللی است و یا در درجات ایمانش ضعف و نقصانی وجود دارد.
در بسیاری از موارد، دعای انسانها به اجابت نمی رسد. در حالی که مثلاً وقتی یک نفر در سختی ها و گرفتاریها کارد به استخوانش می رسد ، گاهی اینچنین می شود که دعا می کند ، کارهای خارق العاده و فوق طبیعت انجام می شود ، حاجتش روا می شود و مشکلش حل می گردد. تفاوت اینها در چیست؟ یکی از مهمترین عواملش همین نکته ای است که در سخن امام باقر – علیه الصلاه و السلام- آمده است ، این که در خوشی ها نیز همان گونه دعا کنید که در سختی ها و گرفتاریها دعا می کنید.
مؤمن باید در خوشی ها، شادیها و راحتیها همانگونه اشک بریزد ، دعا کند، سماجت داشته باشد و پیشانی بر خاک بگذارد که در سختی ها و مشکلات و مانند آن چنین می کند .

پیامبر اکرم –صلی الله علیه و اله و سلم- می فرمایند: «تعز الله فی الرخاء یعرفک فی الشدة»   
وقتی که خداوند به تو سلامتی و امکانات داده است او را بشناس و بزرگ بدان. آنگاه که فکر و استعداد داری، آنگاه که مال و شهرت داری خدا را عظیم و عزیز بدار، که اگر چنین شد« یعرفک فی الشدة» ، او هم در سختی ها و گرفتاری ها تو را بزرگ می دارد و نمی گذارد نزد دیگران خوار و ذلیل شوی.
حداقلش این است که «یعرفک» و البته بیشتر از این چیست؟
اگر در این عالم تنها او ما را بشناسد ، کافی است . اگر جز او هیچ کس دیگری ما را نشناسد جای نگرانی نیست، چون اینها اعتبارات ذهنی است ، ارزش و خاصیتی ندارد . نه خاصیت دنیوی دارد و نه خاصیت اخروی.
خاصیت دنیوی ندارد ، زیرا لحظه ای است و از بین رفتنی . یک لحظه چیزی گفته می شود که غریزه ای را خوش می آید و بعد هم تمام می شود.
اگر می خواهید خدا را بشناسید ، امر خدا را سرلوحه کار خویش قرار دهید.
در جوانی گمان نکنید که توانا هستید، پس هر کاری انجام دهید در آینده می توانید جبران کنید. در جوانی خدا را بزرگ بدارید تا آنگاه که به کهولت و ناتوانی رسیدید ، به جایی که مورد توجه هیچ کس از خاص و عام نیستید خدا به شما توجه داشته باشد. در روایت دیگری رسول خدا – صلوات الله وسلامه علیه- فرمود: «من سره ان یستجیب الله له فی الشداید و الکرب فلیکثر الدعا عند الرخاء»
هر کس که می خواهد خداوند دعاهای او را در سختی ها و گرفتاریها به اجابت برساند، در خوشی ها بسیار دعا کند.
دعا تنها مربوط به زمانی نیست که هیچ نداریم ، بلکه دعا مربوط به آن اوقاتی است که شاد و سرزنده و با نشاطیم. بنابراین ، اگر مجلس خوشی داریم ، قبلش ، بعدش و در میانه اش دعا کنیم. چنان نباشد که در شادیها همه چیز را فراموش کرده و تنها به غرایز و شهوات متوجه باشیم . مانعی ندارد قبل از آن که آدمی به مجلس شادی برود و با دیگران گفتگو کند و مسرور باشد ، به خدا توسل داشته باشد ودو زانو در حضور خدا نشسته یا سجده طولانی داشته باشد، بعد از آن نیز همینطور. عیش دائم را باید از طریق دعا وذکر خدا بدست آورد.      

بلا ، از لوازم تعلق محبت الهی
محبت الهی است که بلا را به دنبال می آورد . این که فرمودند: «البلاء للولاء»، هر چه دوستی بیشتر باشد، سختی اش بیشتر است.
آن اندازه که محبان خاندان پیامبر دچار سختی ها می شوند ، دیگران نمی شوند. و همینطور آن اندازه که مؤمنین و مسلمانان دچار مشکلات می شوند، دیگران نمی شوند.
چرا که در این درگاه هر که نزدیکتر است باید بلاهایش بیشتر باشد. زیرا این بلا دو ویژگی دارد . اول اینکه، جام ویژه الهی است. نعمت ویژه پذیرایی سفارشی بنده است ، به گونه ای که اگر این نعمتی را که خدا به این بنده اش می دهد ، مانند سایر موارد بود، دیگران هم انتظار سهم و شرکت داشتند و عیش او منقص می شد.
دوم اینکه ، خارج شدن از جهان طبیعت به آسانی امکان پذیر نیست و قرار است که انسان در همین چند سال زندگی در دنیا از جهان طبیعت خارج شود . پس جز این چاره ای نیست.
به عنوان نمونه، برای ذوب کردن آهن اگر فرصت زیاد باشد می توان با حرارت کمتر آن را به حد ذوب رساند، اما اگر قرار باشد در مدت بسیار کوتاه این عمل صورت گیرد باید فشار و حرارتی بسیار زیاد بر آن وارد کنیم.
انسان نیز قرار است در عمر کوتاه دنیا که به اندازه چشم بر هم زدن است، مجموعه صفات بشری را کنار بگذارد و از غرایز و صفات خلقی و نفسانی خلع شود ، تا اینکه در مورد او صادق باشد که « لقد جئتمونا فرادی کما خلقناکم اول مره»، همچنان که پاک آمده است، باید پاک هم برگردد. و حال آنکه وارد شدن در جهان طبیعت مساوی با آلوده شدن و سنخیت و شباهت پیدا کردن با این جهان طبیعت این مانند درس خواندن در شب امتحان است. کسی که در طول سال درس نخوانده و در یک شب می خواهد دویست صفحه را مطالعه کند، نمی تواند هم استراحت و تفریح داشته باشد ، هم درس بخواند . حال که فرصت اندک است ، زحمتش بیشتر است.
عمر آدمی در جهان طبیعت نسبت به کمالات و منازل و مراتبی که می خواهد طی کند ، هیچ به حساب نمی آید. مجموعه سالهایی را که انسان در این دنیا زنده است، نسبت به زمانی که از آغاز پدید آمده و تا انتهای عالم طبیعت هم وجود خواهد داشت، هیچ کسری را تشکیل نمی دهد. عمر ما نسبت به جهان طبیعت هیچ حساب نمی شود.
در حالی که خود جهان طبیعت نسبت به عالم برزخ هیچ به حساب نمی آید و عالم برزخ نیز نسبت به عالم بالاتر و ....
اگر آدمی دقت کند ، کوتاهی، سستی و غفلت نداشته باشد ، وقت کم می آورد چه رسد به آن که تنبلی و غفلت و اشتیاقهای متفرق و پراکنده هم داشته باشد.
بنابراین ، لطف الهی این فرصت اندک را جبران می کند و جبرانش به سختی هاست . بنابراین ، اگر انسان در جهان طبیعت به سختی و گرفتاری مبتلا شد ، ضمن اینکه بر اساس ظاهر شریعت برای رفع آن اقدام می کند ، غصه و ناراحتی هم نخواهد داشت.