مومن کیست؟
مؤمن كيست؟
قال الكاظم «عليه السلام» : لن تكونوا مؤمنين حتي تعدواالبلاء نعمه و الرخاء مصيبةً و ذلك ان الصبر عند الباء اعظم (افضل)من الغفله عند الرّخاء ؛
مؤمن نيستيد، مگر آنگاه كه بلاهاي الهي را نعمت خدا بدانيد و رخاء و خوشي را مصيبت. زيرا صبر كردن به هنگام بلا سخت تر (با فضيلت تر) است از غفلت در خوشي و نعمت .
قال الكاظم «عليه السلام» : لن تكونوا مؤمنين حتي تعدواالبلاء نعمه و الرخاء مصيبةً و ذلك ان الصبر عند الباء اعظم (افضل)من الغفله عند الرّخاء ؛
مؤمن نيستيد، مگر آنگاه كه بلاهاي الهي را نعمت خدا بدانيد و رخاء و خوشي را مصيبت. زيرا صبر كردن به هنگام بلا سخت تر (با فضيلت تر) است از غفلت در خوشي و نعمت .
نكاتي كه از اين حديث شريف بر مي آيد:
1- اگر تقوا را داراي سه درجه بدانيم ، اين روايت مربوط به دومين درجه تقواست. اولين درجه تقوا ، صبر كردن در مقابل بلا ، شكر گزاردن نعمتها و راضي بودن به رضاي الهي است.
اما پرهيز كردن از راحتي ها و مشتاق بودن به سختي ها از ويژگي هاي مرتبه متوسط تقوا است. مرتبه بالاتر از آن مربوط به مرتبه فروتر از ولي كامل الهي است يا مرتبه محبان خاندان پيامبر و كساني كه در مسير دوستي و عشق و علاقه به خاندان پيامبر قدم استوار دارند. به تعبير ابن فارض مصري ، اين نعمت ويژه حبيب خدا و آن جوانمردي است كه در پيروي از او قدم ثابت و استوار داشته باشد . و اين مرتبه اي است كه در آن به هر چه خدا خواسته باشد راضي هستند ، چه بلا و سختي باشد و چه نعمت و آسايش . يعني مرتبه واصلان به مقام رضا.
در ادامه روايت مي فرمايد: « ذلك ان الصبر عند البلاء اعظم (افضل) من الغفله عند الرخاء» . اين تعليل نشان دهنده معناي اول روايت است ؛ يعني نيك دانستن بلا و مصيبت دانستن رخا به خاطر مطلق بلا و رخا نيست ، بلكه به خاطر اين است كه انسانها در ميادين رخا بيشتر دچار لغزش و غفلت مي شوند تا در ميادين بلا .
اگر چه « كلّ من عند الله » است و تفاوتي ندارد ، اما اين انسانها هستند كه در اين دو ميدان قابليتهاي متفاوت دارند . يعني آن چنانكه انسانها در سختي ها متوجه خدا هستند و ذكر و ياد خدا را در دل و زبان خويش دارند، در خوشي ها اينگونه نيستند.
معمولاَ خوشي ها و راحتي ها با بازي و لهو ولعب ارتباط دارند و اگر بيشتر باشد ، به غنا و استغنا ، خود بزرگ بيني و احساس بي نيازي از خدا مي انجامد .- اين احساس كه ما به خاطر زرنگي خودمان ، به خاطر توانايي و هوشمندي خودمان به اين جايگاه رسيديم.
غفلت، ام الفساد است
ريشه همه گناهان ، همه بديها و زشتي ها حب دنياست و ريشه حب دنيا «غفلت» است.
به تعبير درست تر ، مرتبه اي از حب دنيا معلول غفلت است و مرتبه اي از غفلت نيز معلول حب دنياست.
در هر صورت ، حب دنيا نامطلوب است ، بدين خاطر كه از يك جهت به نتيجه اي منتهي مي شود كه غفلت از خداست و از جهت ديگر ، تا كسي غافل نباشد ، به امور فاني و زود گذر ، دلبسته و علاقه مند نخواهد شد.
بنابراين ، ريشه همه فتنه ها و آلودگيها ، غفلت است و غفلت در آسايش و راحتي بيشتر پديد مي آيد.
اين كه در روايات فرمودند: اكثر اهل بهشت فقرا هستند ، يكي از معاني و دلايل آن ، اين است كه اكثر اهل بهشت در شرايطي زندگي كردند كه زمينه هاي غفلت ، كمتر بر ايشان فراهم بوده است.
در شرايطي زندگي كرده اند كه به ذِكر و ذُكر خدا بيشتر اشتغال داشته اند . و اشتغال به اين امور معمولاَ در سختي ها بيشتر است.
« كلاّ انّ الانسان ليطغي أن رآه استغني» تا انسان احساس بي نيازي و استغناي از خدا نداشته باشد ، طغيان معنا ندارد.
دو نقل از اين روايت
اين روايت شريف دو نقل دارد كه در يكجا كلمه اعظم و در جاي ديگر كلمه افضل آمده است.
اگر كلمه « اعظم» مورد نظر باشد ، معنا اين مي شود كه : چون صبر كردن در بلاها سخت تر است ، مطلوبيت بيشتري دارد. بدين خاطر كه قرار است آدمي پيله هايي را كه با خود بدور خويش تنيده و يا به صورت تكويني او را احاطه كرده است، بشكافد و رها شود .
و اين با زحمت و سختي حاصل مي شود. هر چه آدمي زحمت و فعاليتش بيشتر باشد ، روزنه خروج را بهتر باز مي كند و راحت تر مي تواند ، خارج شود. بنابراين ، اگر كسي اهل صبر و تحمل مشكلات و بدبختي ها و … باشد، بهتر است، چرا كه راحت تر مي تواند از جهان طبيعت خارج شود. و اين مضمون آن روايت شريف است كه مي فرمايد: « افضل الأعمال أهمزها» بهترين و بافضيلت ترين اعمال سخت ترين آنهاست. چون سختي با نفس انسان و كشش ها و غرايز و جنبه هاي پست و فرو مانده مربوط به طبيعت سازگاري بيشتري دارد و تأثير بيشتري بر اينگونه امور مي گذارد.
به تعبير ديگر ، نفس آدمي در راحتي ها تنبل بار مي آيد و در نتيجه حال سير و حركت و سرعت ندارد، تا چه رسد به اينكه پرواز كند .
نفس در صورتي پرواز مي كند كه سختي و فشار بر او باشد، و هر چه سختي بيشتر باشد ، البته تا زماني كه به نااميدي و يأس منتهي نشده است ، سرعت انسان بيشتر مي شود.
همچون كسي كه در حالت عادي با سرعت معيني مي دود ، اما اگر دشمن يا حيواني درنده او را تعقيب كند ، بر سرعتش افزوده خواهد شد.
اگر كلمه افضل مورد نظر باشد ، معنا اين مي شود كه بايد بلاي الهي را نعمت دانست. چون فضيلت صبر و تحمل در بلا بيشتر است از اينكه در خوشي ها آدمي دچار غفلت شود.
عكس اين مطلب اين است كه اگر كسي در رخا و خوشي دچار غفلت نشود ، بلا و رخا نسبت به او تفاوتي ندارد. بلكه اگر كسي چنان باشد كه در خوشي ها احساس شرمندگي بيشتري نسبت به خدا داشته باشد و احساس كند كه هر آنچه دارد، منّت بدون استحقاق تام و تمام الهي است و خود را چنان كوچك بداند كه از عهده شكر يكي از نعمتهاي الهي بر نمي آيد ، رخا بهتر از بلاست. به خاطر اينكه اين تعليل مي فرمايد: غفلت در رخا بد است نه مطلق رخا.
فرمودند، صبر كردن در ناخوشي ها خوب است . بنابراين ، اگر كسي توانايي صبر كردن در سختي ها را نداشته باشد ، طبعاً مطلوب و افضل نخواهد بود.
حضرت فرمودند: صبر و تحمل در بلا افضل است ، زيرا رخا صبر و تحمل نمي خواهد، پس هم مي تواند بلا بهتر باشد و هم رخا.
آثار دوستان
1-قال رسول الله (صلي الله عليه و آله و سلم) : عليكم بالصّديق فإنّه يهدي الي البرّ و البرّ يهدي إلي الجنّه ؛
رسول خدا – صلي الله عليه و آله و سلم- فرمودند: در انتخاب دوست دقت كنيد كه اگر دوست خوبي انتخاب كرديد، او شما را به نيكي و كارهاي پسنديده رهنمون مي سازد و كارهاي نيك و پسنديده شما را به بهشت مي رساند.يكي از آثار دوستان ، تأثير مستقيم بر يكديگر است. كسي كه مؤمني را به عنوان دوست انتخاب كرده است ، تحمل گفته هاي او را خواهد داشت و مؤمن در كمك به دوست خود در مسير هدايت، در بازگو كردن عيوب او و كمك به او در رفع عيوب احساس مسؤوليت مي كند ، بنابراين انتخاب دوست خوب به معني پذيرش راهنمايي هاي او و در نتيجه كاستن از ضعف ها و كاستي هاي خود است.
امير مؤمنان – صلوات الله عليه- فرمود: «عليكم بالاخوان، فانّهم عُدّه في الدنيا و الآخره، ألم تسمع لقول أهل النّار: فما لنا من الشافعين و لا صديق حميم»
در انتخاب دوستان دقت كنيد كه دوستان پشتيبانان دنيا و آخرت هستند.
مگر سخن اهل جهنم را نشنيده ايد كه مي گويند: ما شفاعت كننده و دوستان پشتيبان نداشتيم.
اين حديث شريف تصريح دارد كه اگر دوستي ها بر اساس ملاك هاي خردمندانه باشد، نه تنها در دنيا سودمند است ، بلكه در آخرت نيز يار و پشتيبان يكديگرند.
«أكثروا من الأصدقاء في الدنيا فإنهم ينفعون في الدنيا و الآخره ، امّا الدّنيا فحوائج يقومون بها و امّا الآخره فإنّ أهل جهنّم قالوا فما لنا من الشافعين و لا صديق حميم»؛ بر دوستان خود بيفزاييد ، زيرا آنان در دنيا و آخرت سودمندند ؛ در دنيا نيازهاي مربوط به آن را برآورده مي سازند و در آخرت نيز نيازهاي مربوط به آخرت را.
2- قال رسول الله- صلي الله عليه و آله و سلم- :« من أراد الله به خير ارزقه خليلا صالحا إن نسي ذكّرهُ و إن ذكَّرهُ أمانه»؛ هرگاه خدا اراده كند كه نعمتي به بنده اش برساند ، دوستي صالح نصيب او مي كند كه هرگاه به فراموشي افتد، او را يادآوري كند و هرگاه به ياد آورد ، بدو كمك رساند. خارج شدن از غفلت لطفي از جانب خداست كه در قالب دوستي درست كار ظاهر مي شود.
از ديگر آثار دوستان ، غفلت زدايي است. يكي از مشكلات دامن گير انسان در دنيا به ويژه در دوران جواني و ميان سالي، غفلت، سرگرمي و بازيهاي بيهوده اي است كه او را از توجه به آن چه برايش ضروري است، باز مي دارد.
شغل ها غالباً غفلت زدايند، رفت و آمدها ، تفريحات، مطالعات و … اغلب غفلت زدايند و سبب سرگرمي و بي توجهي به مقصد و وظايف مربوط به آن است، از اين رو يكي از نيازهاي اساسي انسان در اين دوران ، بلكه تا پايان عمر ، داشتن دوستاني است كه « مذكّر» باشند، با يادآوري هاي به جا و به موقع ، دوست خويش را از غفلت و سرگرمي هاي زيان آور برهانند. داشتن چنين دوستاني ، نشان تعلق لطف ويژه الهي به انسان است.
3- قال رسول الله- صلي الله عليه و آله و سلم- : «المرءُ علي دين خليله ، فلينظر أحدكم من يتخالل»؛ رسول خدا – صلي الله عليه و آله و سلم- فرمودند: آدمي گرايشات و باورهاي خود را از دوستان مي گيرد، پس بنگريد كه با كه دوستي مي ورزيد.
تأثير غير مستقيم و ناپيداي دوستان بر يكديگر از ديگر آثار آنهاست. به گونه اي كه بدون توجه و انتخاب و اختيار ، صور باطني و نيز افكار و گفتار آنان به يكديگر شباهت مي يابد . شباهت ها مي تواند در منافع، موقعيت ها، اهداف يا صفات و صور دروني باشد.
پس اصل دوستي ، سنخيت و شباهت است. بنابراين يكي ديگر از آثار دوستان ، تقويت و تحكيم همان شباهت ذاتي و دروني است. در عالم دوستي، دوستان بدون اينكه خود بخواهند و بدانند ، به يكديگر شباهت بيشتري مي يابند و هر چه ارتباط و هم بستگي آن ها با يكديگر بيشتر باشد، اين شباهت بيشتر و عميق تر مي شود. به همين خاطر است كه توصيه شده است كه دوستان روابط بيشتر و صميمي تري با يكديگر داشته باشند.
1- اگر تقوا را داراي سه درجه بدانيم ، اين روايت مربوط به دومين درجه تقواست. اولين درجه تقوا ، صبر كردن در مقابل بلا ، شكر گزاردن نعمتها و راضي بودن به رضاي الهي است.
اما پرهيز كردن از راحتي ها و مشتاق بودن به سختي ها از ويژگي هاي مرتبه متوسط تقوا است. مرتبه بالاتر از آن مربوط به مرتبه فروتر از ولي كامل الهي است يا مرتبه محبان خاندان پيامبر و كساني كه در مسير دوستي و عشق و علاقه به خاندان پيامبر قدم استوار دارند. به تعبير ابن فارض مصري ، اين نعمت ويژه حبيب خدا و آن جوانمردي است كه در پيروي از او قدم ثابت و استوار داشته باشد . و اين مرتبه اي است كه در آن به هر چه خدا خواسته باشد راضي هستند ، چه بلا و سختي باشد و چه نعمت و آسايش . يعني مرتبه واصلان به مقام رضا.
در ادامه روايت مي فرمايد: « ذلك ان الصبر عند البلاء اعظم (افضل) من الغفله عند الرخاء» . اين تعليل نشان دهنده معناي اول روايت است ؛ يعني نيك دانستن بلا و مصيبت دانستن رخا به خاطر مطلق بلا و رخا نيست ، بلكه به خاطر اين است كه انسانها در ميادين رخا بيشتر دچار لغزش و غفلت مي شوند تا در ميادين بلا .
اگر چه « كلّ من عند الله » است و تفاوتي ندارد ، اما اين انسانها هستند كه در اين دو ميدان قابليتهاي متفاوت دارند . يعني آن چنانكه انسانها در سختي ها متوجه خدا هستند و ذكر و ياد خدا را در دل و زبان خويش دارند، در خوشي ها اينگونه نيستند.
معمولاَ خوشي ها و راحتي ها با بازي و لهو ولعب ارتباط دارند و اگر بيشتر باشد ، به غنا و استغنا ، خود بزرگ بيني و احساس بي نيازي از خدا مي انجامد .- اين احساس كه ما به خاطر زرنگي خودمان ، به خاطر توانايي و هوشمندي خودمان به اين جايگاه رسيديم.
غفلت، ام الفساد است
ريشه همه گناهان ، همه بديها و زشتي ها حب دنياست و ريشه حب دنيا «غفلت» است.
به تعبير درست تر ، مرتبه اي از حب دنيا معلول غفلت است و مرتبه اي از غفلت نيز معلول حب دنياست.
در هر صورت ، حب دنيا نامطلوب است ، بدين خاطر كه از يك جهت به نتيجه اي منتهي مي شود كه غفلت از خداست و از جهت ديگر ، تا كسي غافل نباشد ، به امور فاني و زود گذر ، دلبسته و علاقه مند نخواهد شد.
بنابراين ، ريشه همه فتنه ها و آلودگيها ، غفلت است و غفلت در آسايش و راحتي بيشتر پديد مي آيد.
اين كه در روايات فرمودند: اكثر اهل بهشت فقرا هستند ، يكي از معاني و دلايل آن ، اين است كه اكثر اهل بهشت در شرايطي زندگي كردند كه زمينه هاي غفلت ، كمتر بر ايشان فراهم بوده است.
در شرايطي زندگي كرده اند كه به ذِكر و ذُكر خدا بيشتر اشتغال داشته اند . و اشتغال به اين امور معمولاَ در سختي ها بيشتر است.
« كلاّ انّ الانسان ليطغي أن رآه استغني» تا انسان احساس بي نيازي و استغناي از خدا نداشته باشد ، طغيان معنا ندارد.
دو نقل از اين روايت
اين روايت شريف دو نقل دارد كه در يكجا كلمه اعظم و در جاي ديگر كلمه افضل آمده است.
اگر كلمه « اعظم» مورد نظر باشد ، معنا اين مي شود كه : چون صبر كردن در بلاها سخت تر است ، مطلوبيت بيشتري دارد. بدين خاطر كه قرار است آدمي پيله هايي را كه با خود بدور خويش تنيده و يا به صورت تكويني او را احاطه كرده است، بشكافد و رها شود .
و اين با زحمت و سختي حاصل مي شود. هر چه آدمي زحمت و فعاليتش بيشتر باشد ، روزنه خروج را بهتر باز مي كند و راحت تر مي تواند ، خارج شود. بنابراين ، اگر كسي اهل صبر و تحمل مشكلات و بدبختي ها و … باشد، بهتر است، چرا كه راحت تر مي تواند از جهان طبيعت خارج شود. و اين مضمون آن روايت شريف است كه مي فرمايد: « افضل الأعمال أهمزها» بهترين و بافضيلت ترين اعمال سخت ترين آنهاست. چون سختي با نفس انسان و كشش ها و غرايز و جنبه هاي پست و فرو مانده مربوط به طبيعت سازگاري بيشتري دارد و تأثير بيشتري بر اينگونه امور مي گذارد.
به تعبير ديگر ، نفس آدمي در راحتي ها تنبل بار مي آيد و در نتيجه حال سير و حركت و سرعت ندارد، تا چه رسد به اينكه پرواز كند .
نفس در صورتي پرواز مي كند كه سختي و فشار بر او باشد، و هر چه سختي بيشتر باشد ، البته تا زماني كه به نااميدي و يأس منتهي نشده است ، سرعت انسان بيشتر مي شود.
همچون كسي كه در حالت عادي با سرعت معيني مي دود ، اما اگر دشمن يا حيواني درنده او را تعقيب كند ، بر سرعتش افزوده خواهد شد.
اگر كلمه افضل مورد نظر باشد ، معنا اين مي شود كه بايد بلاي الهي را نعمت دانست. چون فضيلت صبر و تحمل در بلا بيشتر است از اينكه در خوشي ها آدمي دچار غفلت شود.
عكس اين مطلب اين است كه اگر كسي در رخا و خوشي دچار غفلت نشود ، بلا و رخا نسبت به او تفاوتي ندارد. بلكه اگر كسي چنان باشد كه در خوشي ها احساس شرمندگي بيشتري نسبت به خدا داشته باشد و احساس كند كه هر آنچه دارد، منّت بدون استحقاق تام و تمام الهي است و خود را چنان كوچك بداند كه از عهده شكر يكي از نعمتهاي الهي بر نمي آيد ، رخا بهتر از بلاست. به خاطر اينكه اين تعليل مي فرمايد: غفلت در رخا بد است نه مطلق رخا.
فرمودند، صبر كردن در ناخوشي ها خوب است . بنابراين ، اگر كسي توانايي صبر كردن در سختي ها را نداشته باشد ، طبعاً مطلوب و افضل نخواهد بود.
حضرت فرمودند: صبر و تحمل در بلا افضل است ، زيرا رخا صبر و تحمل نمي خواهد، پس هم مي تواند بلا بهتر باشد و هم رخا.
آثار دوستان
1-قال رسول الله (صلي الله عليه و آله و سلم) : عليكم بالصّديق فإنّه يهدي الي البرّ و البرّ يهدي إلي الجنّه ؛
رسول خدا – صلي الله عليه و آله و سلم- فرمودند: در انتخاب دوست دقت كنيد كه اگر دوست خوبي انتخاب كرديد، او شما را به نيكي و كارهاي پسنديده رهنمون مي سازد و كارهاي نيك و پسنديده شما را به بهشت مي رساند.يكي از آثار دوستان ، تأثير مستقيم بر يكديگر است. كسي كه مؤمني را به عنوان دوست انتخاب كرده است ، تحمل گفته هاي او را خواهد داشت و مؤمن در كمك به دوست خود در مسير هدايت، در بازگو كردن عيوب او و كمك به او در رفع عيوب احساس مسؤوليت مي كند ، بنابراين انتخاب دوست خوب به معني پذيرش راهنمايي هاي او و در نتيجه كاستن از ضعف ها و كاستي هاي خود است.
امير مؤمنان – صلوات الله عليه- فرمود: «عليكم بالاخوان، فانّهم عُدّه في الدنيا و الآخره، ألم تسمع لقول أهل النّار: فما لنا من الشافعين و لا صديق حميم»
در انتخاب دوستان دقت كنيد كه دوستان پشتيبانان دنيا و آخرت هستند.
مگر سخن اهل جهنم را نشنيده ايد كه مي گويند: ما شفاعت كننده و دوستان پشتيبان نداشتيم.
اين حديث شريف تصريح دارد كه اگر دوستي ها بر اساس ملاك هاي خردمندانه باشد، نه تنها در دنيا سودمند است ، بلكه در آخرت نيز يار و پشتيبان يكديگرند.
«أكثروا من الأصدقاء في الدنيا فإنهم ينفعون في الدنيا و الآخره ، امّا الدّنيا فحوائج يقومون بها و امّا الآخره فإنّ أهل جهنّم قالوا فما لنا من الشافعين و لا صديق حميم»؛ بر دوستان خود بيفزاييد ، زيرا آنان در دنيا و آخرت سودمندند ؛ در دنيا نيازهاي مربوط به آن را برآورده مي سازند و در آخرت نيز نيازهاي مربوط به آخرت را.
2- قال رسول الله- صلي الله عليه و آله و سلم- :« من أراد الله به خير ارزقه خليلا صالحا إن نسي ذكّرهُ و إن ذكَّرهُ أمانه»؛ هرگاه خدا اراده كند كه نعمتي به بنده اش برساند ، دوستي صالح نصيب او مي كند كه هرگاه به فراموشي افتد، او را يادآوري كند و هرگاه به ياد آورد ، بدو كمك رساند. خارج شدن از غفلت لطفي از جانب خداست كه در قالب دوستي درست كار ظاهر مي شود.
از ديگر آثار دوستان ، غفلت زدايي است. يكي از مشكلات دامن گير انسان در دنيا به ويژه در دوران جواني و ميان سالي، غفلت، سرگرمي و بازيهاي بيهوده اي است كه او را از توجه به آن چه برايش ضروري است، باز مي دارد.
شغل ها غالباً غفلت زدايند، رفت و آمدها ، تفريحات، مطالعات و … اغلب غفلت زدايند و سبب سرگرمي و بي توجهي به مقصد و وظايف مربوط به آن است، از اين رو يكي از نيازهاي اساسي انسان در اين دوران ، بلكه تا پايان عمر ، داشتن دوستاني است كه « مذكّر» باشند، با يادآوري هاي به جا و به موقع ، دوست خويش را از غفلت و سرگرمي هاي زيان آور برهانند. داشتن چنين دوستاني ، نشان تعلق لطف ويژه الهي به انسان است.
3- قال رسول الله- صلي الله عليه و آله و سلم- : «المرءُ علي دين خليله ، فلينظر أحدكم من يتخالل»؛ رسول خدا – صلي الله عليه و آله و سلم- فرمودند: آدمي گرايشات و باورهاي خود را از دوستان مي گيرد، پس بنگريد كه با كه دوستي مي ورزيد.
تأثير غير مستقيم و ناپيداي دوستان بر يكديگر از ديگر آثار آنهاست. به گونه اي كه بدون توجه و انتخاب و اختيار ، صور باطني و نيز افكار و گفتار آنان به يكديگر شباهت مي يابد . شباهت ها مي تواند در منافع، موقعيت ها، اهداف يا صفات و صور دروني باشد.
پس اصل دوستي ، سنخيت و شباهت است. بنابراين يكي ديگر از آثار دوستان ، تقويت و تحكيم همان شباهت ذاتي و دروني است. در عالم دوستي، دوستان بدون اينكه خود بخواهند و بدانند ، به يكديگر شباهت بيشتري مي يابند و هر چه ارتباط و هم بستگي آن ها با يكديگر بيشتر باشد، اين شباهت بيشتر و عميق تر مي شود. به همين خاطر است كه توصيه شده است كه دوستان روابط بيشتر و صميمي تري با يكديگر داشته باشند.