درس بیستم
درس بیستم
«حجتی یا الله فی جراتی علی مسالتک مع اتیانی ما تکره، جودک وکرمک وعدتی فی شدتی مع قلٌة حیایی رافتک ورحمتک وقد رجوت ان لا تخیٌب بین ذین وذین منیتی، فحقٌق رجایی واسمع دعایی، یا خیر من دعاه داع وافضل من رجاه راج ،عظم یا سیدی املی وساء عملی ،فاعطنی من عفوک ،بمقدار املی ولا تواخذنی باسوء عملی، فانٌ کرمک یجٌل عن مجازات المذنبین وحلمک، یکبر عن مکافات المقصٌرین»
«حجتی یا الله فی جراتی علی مسالتک مع اتیانی ما تکره، جودک وکرمک وعدتی فی شدتی مع قلٌة حیایی رافتک ورحمتک وقد رجوت ان لا تخیٌب بین ذین وذین منیتی، فحقٌق رجایی واسمع دعایی، یا خیر من دعاه داع وافضل من رجاه راج ،عظم یا سیدی املی وساء عملی ،فاعطنی من عفوک ،بمقدار املی ولا تواخذنی باسوء عملی، فانٌ کرمک یجٌل عن مجازات المذنبین وحلمک، یکبر عن مکافات المقصٌرین»
خدایا! من درباره تو جنایت کرده ام .آنچه خلاف امرت بود، انجام داده ام .با این همه باز، از تو مسالت دارم .خدایا!آنچه مرا در این طلب کردن از تو، گستاخ نموده،جود و کرم توست .من با تو، به گونه ای عمل کردم که افراد پررو وبی حیا، عمل می کنند .مثل کسی که رو در روی کسی به او توهین کند ودر همانجا از او تقاضای بر آوردن حاجتی را بنمایند . این گستاخی من باز به علت رافت ورحمت توست .
خدایا !من به تو بسیار امید دارم .دعای مرا بشنو! ای کسی که تو بهترین خوانده شده هستی وای آنکه بهترین کسی که مورد امید واقع شده ای .
همه امیدواران عالم به تو امید دارند .همه اینها یعنی؛ ای کسی که بهترین دلبستگی در عالم هستی؛ من به تو دلبسته ام . همه این تملق ها مقدمه ای است، برآنچه حضرت می خواهند ومطرح می کنند .
تفاوت تملٌق عرفی، با تملٌق در مناجات
تملق عرفی آنجاست که حسنی ،در کسی نیست .ولی درست به خاطر همان حسن آن کس را مورد ستایش قرار می دهند .اما تملق درمناجات با خدا یعنی؛ اینکه صفاتی راکه در خدا هست، به تعابیر و زبانهاو حالات مختلف بیان کردن . اما چه کسی باید اهل تملق باشد؟
آنکه احساس تعلق به غیر دارد ،باید اهل تملق باشد .هرچه این درک واحساس وابستگی شدید تر باشد تملق بیشتری از بنده آشکار می شود .
نکته ای که ذکر آن خالی از لطف نیست ،اینست که اگر انسان کسی را بیابد که هرچه به چهره ،سخن ،صفات و رفتارش می نگرد ،نتواند با خدا فرقی بگذارد .تملق برای آن شخص هم رواست .
«عظم یا سیدی املی »
آرزویم بزرگ است .وقتی این سخن در مقابل خدا مطرح می شود ،یعنی مطابق با واقع است .چون اغراق در برابر خدا معنایی ندارد .پس یعنی؛ حقیقتا این آرزو عظیم است .
اگر انسان جهان طبیعت را در نظر بگیرد ،آن هم نه طبیعتی که خودش مرکز ومحور آن است وصدها ستاره وسیاره بر گرد آنند ،بلکه طبیعتی که، اگر کسی صدها سال نوری در آن سیر کند ،به انتهای آن نرسد .باز این طبیعت بی حد ومرز در برابر خدا کوچک است .یعنی عظیم نیست .اصلا مجموعه متاع عالم طبیعت قلیل است . بنابراین اگر انسان مجموعه عالم طبیعت را با همه امکاناتش از خدا بخواهد ،چیز زیادی نخواسته است .هر چند بنده از خدا طلب کند ،خدا می گوید :ای کاش این بنده من عقل وفهمش به بیشتر از اینها می رسید ومی طلبید .یعنی یک چیز می خواست که به خود خدا شباهت داشته باشد.
طلبیدن حاجات محدود ،کوچک دانستن خداست
آن چیزهایی را که انسان از خدا می خواهد ،باید چیزی باشد ،شایسته ی وجود آدمی وطلب او از پروردگارش، اگر بنده از خدا شغل می خواهد ،از همسایه اش هم همان را می طلبد او دوست دارد بنده اش چیزی در خور وشایسته پروردگارش بخواهد واگر غیر از این باشد انسان خودش بی مقدار بوده است که خدا را بی مقدار پنداشته است .
البته در روایات، حتی خواستن ماوراء طبیعت هم کوچک شمرده شده است .اگر بنده ای از خدا، تمام عالم ملکوت وجبروت را به عنوان انگشتری بر نگین وجود خویش بخواهد ،زیاد نیست .چون زینتی برای کمالات وجودش است .یعنی یک خواسته فرعی است .
فروختن خود به کمتر از بهشت، خسران است
امیر مومنان صلوات الله وسلامه علیه فرمودند:ای فرزند آدم!اگر تو کمتر از بهشت بطلبی مغبونی وضرر کرده ای .
از طرفی حتی طلب بهشت هم، طلب زیادی نیست . اگر کسی بهشت را خواست ،ضرر نکرده است .البته سود هم ننموده است .
«عظم یا سیدی املی»
شخصی نزد رسول خدا صلوات الله وسلام علیه آمد .گفت :گناه کرده ام.به فریادم برس .حضرت فرمودند :آیا گناه تو از سنگها وریگها وشنهای بیابان هم بیشتر است ؟گفت :آری .حضرت همین طور ادامه دادند ولی او گناهانش را از همه چیز بیشتر می دانست .تا اینکه حضرت فرمودند:آیا این گناه تو از رحمت خدا هم بزرگتر است ؟
گفت :نه .
این تقاضای بزرگ مسلما رحمت خدا نیست .چون تا این قسمت از دعا به هر نحوی رحمت خدا مطرح شده است .گفته ایم خدایا !آنقدر رحمتت زیاد است که که ما همین طور از کوه و دشت وبٌر وبیابا ن،یکراست به سراغت آمده ایم واز تو حاجاتمان را تقاضا کرده ایم. .در اواخر دعا هم می گوییم: خدایا!«لئن طالبتنی بذنبی ،لاطالبنٌک بعفوک »
خدایا درست است که من گناه کرده ام وتو می توانی مرا مواخذه کنی ؛ولی تو رحیمی من هم می توانم از تو بپرسم کجاست عفو ورحمتت؟کجاست کرم وعنایت ویژه ات ؟
همه ی این جلوه های رحمت، در طول دعا مطرح می شود ، اما در واقع آن آرزوی بزرگ،هیچ کدام از اینها نیست .
برای اینکه ذهن نزدیک شود ،باید متذکر شد که در قرآن نمونه هایی از آن،ذکر شده است .از آن جمله :جمعی به رسول خدا صلوات الله علیه گفتند:تو که رسول خدا هستی ،ملائک را به زمین بیاور تا با آنها گپ بزنیم .
رسول خدا صلوات الله علیه ،غصه اش گرفت . که چرا بندگان خدا چیزی را که به دردشان بخورد ،نمی خواهند.خداوند فرمود:بزرگتر از این را قوم موسی از او خواسته اند .
ذکر یک نکته لازم است وآن اینکه؛ هر جا خداوند می خواهد غصه وتکلیفی را برای عده ای سبک گرداند ،می گوید :قبل از شما هم چنین بودند .مثل آنجا که می فرماید :روزه بر شما واجب است، همانطور که برپیشینیان شما چنین بود .
قوم موسی از او خواستندکه با همین چشمانشان خدا را ببینند .این آرزوچیست که حتی اگرنسبت به خداهم سنجیده شود بزرگ است.
ولی کامل با دو چشم به عالم می نگرد ونگاه یکسویه ندارد
شاید چون در سرتاسر این مناجات سخن از لطف ورحمت خداست ،و تنها در اواخر دعا اشاره ای به جهنم دارد؛ آن هم طوری که به بنده برنخورد ؛گمان برده شود که ولی خدا نگاه یکسویه دارد .یعنی تنها چشم به رحمت خدا دارد وبه عقوبت او توجهی ندارد.اما نکته اینجاست که ولی کامل؛ حضرت زین العابدین صلوات الله وسلام علیه ،ذوالعینین (صاحب دو چشم) است . نه نگاه عیسوی دارد و نه نگاه موسوی ،بلکه نگاه او نگاه محمدی صلوات الله وسلام علیه است .
«وساء عملی»
خدایا عمل من زشت وناپسند است ، نه اینکه خدای نکرده منظور خوردن مال حرام ،غیبت واذیت وآزار دیگران باشد،اصلا همین مناجات وعبادت کردن، جرم وجنایت است در مقابل عظمت خدا.
عبادت یا عمل، نشان صدق ادعای انسان ،در ایمان است
این خاصیت عمل است .و مگر نه اینست که حتی بعد از خواندن نمازهای دو رکعتی در تعقیبات گفته می شود :«الهی هذه صلوتی صلٌیتها لا لحاجةمنک الیها ولا رغبة منک فیها»یعنی خدایا تو،به این نماز من رغبت واحتیاجی نداری .وقتی بنده ای می گوید «اشهدان لا اله الٌاالله»باید نشان صدقی داشته باشد، به تعبیری باید تسلیم بودنش را نشان دهد وآن جز انجام اعمال وعبادات انسان نیست .
هر عمل بسته به عمقی که دارد ،آدمی را عروج می دهد، انسانی که نماز می خواند، گاهی فقط قصدش، نشان دادن صدق در ایمان است ، آیا کافی نیست؟اگر نخواهد عروج کند ،کافی است .اما اگرقصدش عروج است؛ این مقدار توجه در نماز ،کافی نیست .نه تنها کافی نیست ؛انسان می فهمد نمازی که خوانده به دردش نمی خورده است و به او خطاب می کنند هرگاه نمازی که خواندی، نماز تو نباشد ،می پذیریم .یعنی به تعبیر امام صادق؛ صلوات الله علیه، وقتی نمازی باشد که از زبان صاحبش، شنیده شود.
طبق نقل فرمودند:آنقدر ایٌاک نعبد وایاک نستعین گفتم تا آن را از زبان صاحب نماز، شنیدم.نمازخوان حقیقی کیست؟باید از زبان او شنید.پس همه اعمال انسان سوء وبد است .چون نقص دارد.«وجودک ذنب لا یغفر»اصلا همین که (تو )در میان آمد، بزرگترین گناه است .این خود دیدن شرک است وشرک ظلم بزرگی است .
«فاعطنی من عفوک بمقدار املی»
خدایا آرزویم خیلی بزرگ است .از تو، به همان مقدار آرزویم،عفو ورحمتت را می خواهم .واینکه گناهانم را نادیده بگیری.
نکته اینجاست چون اینها دعای ولی کامل است،پس حتما شدنی است .
«ولا تواخذنی باسوء عملی»
خدایا مرا به بدترین عملم مواخذه مکن .وقتی خدا بدترین عمل را بخشید ،بدها را می بخشد.
جهنم حق است وحقیقت دارد
برای شرح فراز بعدی ذکر این نکته لازم است .که درست است که لطف ورحمت خداوند اینقدر وسیع است .اما جهنم حفیقت دارد وغافل شدن از این نکته اشتباهی بزرگ است .حال با در نظر داشتن این نکته :
«فانٌ کرمک یجلٌ عن مجازات المذنبین وحلمک یکبرعن مکافات المقصرین»
چه آنکه کرم تو برتر است از مجازات گناهکاران وحلم تو عظیم تر از کیفر تبهکاران .چند جمله بعد می فرماید:«وما انا یا سیدی وما خطری» .خدایا من چه کسی هستم که با من در بیفتی ؟من چه کسی هستم که بگویی:«خذوه فغلٌوه ثمٌ الجحیم فصلٌوه»
بگیرینش،زنجیرش کنید.پروردگارا!دست مارا در همه ی حالات زندگی مان ودر همه ی لحظات در دنیا وآخرت در دست حبیبت قرارده.
خدایا !من به تو بسیار امید دارم .دعای مرا بشنو! ای کسی که تو بهترین خوانده شده هستی وای آنکه بهترین کسی که مورد امید واقع شده ای .
همه امیدواران عالم به تو امید دارند .همه اینها یعنی؛ ای کسی که بهترین دلبستگی در عالم هستی؛ من به تو دلبسته ام . همه این تملق ها مقدمه ای است، برآنچه حضرت می خواهند ومطرح می کنند .
تفاوت تملٌق عرفی، با تملٌق در مناجات
تملق عرفی آنجاست که حسنی ،در کسی نیست .ولی درست به خاطر همان حسن آن کس را مورد ستایش قرار می دهند .اما تملق درمناجات با خدا یعنی؛ اینکه صفاتی راکه در خدا هست، به تعابیر و زبانهاو حالات مختلف بیان کردن . اما چه کسی باید اهل تملق باشد؟
آنکه احساس تعلق به غیر دارد ،باید اهل تملق باشد .هرچه این درک واحساس وابستگی شدید تر باشد تملق بیشتری از بنده آشکار می شود .
نکته ای که ذکر آن خالی از لطف نیست ،اینست که اگر انسان کسی را بیابد که هرچه به چهره ،سخن ،صفات و رفتارش می نگرد ،نتواند با خدا فرقی بگذارد .تملق برای آن شخص هم رواست .
«عظم یا سیدی املی »
آرزویم بزرگ است .وقتی این سخن در مقابل خدا مطرح می شود ،یعنی مطابق با واقع است .چون اغراق در برابر خدا معنایی ندارد .پس یعنی؛ حقیقتا این آرزو عظیم است .
اگر انسان جهان طبیعت را در نظر بگیرد ،آن هم نه طبیعتی که خودش مرکز ومحور آن است وصدها ستاره وسیاره بر گرد آنند ،بلکه طبیعتی که، اگر کسی صدها سال نوری در آن سیر کند ،به انتهای آن نرسد .باز این طبیعت بی حد ومرز در برابر خدا کوچک است .یعنی عظیم نیست .اصلا مجموعه متاع عالم طبیعت قلیل است . بنابراین اگر انسان مجموعه عالم طبیعت را با همه امکاناتش از خدا بخواهد ،چیز زیادی نخواسته است .هر چند بنده از خدا طلب کند ،خدا می گوید :ای کاش این بنده من عقل وفهمش به بیشتر از اینها می رسید ومی طلبید .یعنی یک چیز می خواست که به خود خدا شباهت داشته باشد.
طلبیدن حاجات محدود ،کوچک دانستن خداست
آن چیزهایی را که انسان از خدا می خواهد ،باید چیزی باشد ،شایسته ی وجود آدمی وطلب او از پروردگارش، اگر بنده از خدا شغل می خواهد ،از همسایه اش هم همان را می طلبد او دوست دارد بنده اش چیزی در خور وشایسته پروردگارش بخواهد واگر غیر از این باشد انسان خودش بی مقدار بوده است که خدا را بی مقدار پنداشته است .
البته در روایات، حتی خواستن ماوراء طبیعت هم کوچک شمرده شده است .اگر بنده ای از خدا، تمام عالم ملکوت وجبروت را به عنوان انگشتری بر نگین وجود خویش بخواهد ،زیاد نیست .چون زینتی برای کمالات وجودش است .یعنی یک خواسته فرعی است .
فروختن خود به کمتر از بهشت، خسران است
امیر مومنان صلوات الله وسلامه علیه فرمودند:ای فرزند آدم!اگر تو کمتر از بهشت بطلبی مغبونی وضرر کرده ای .
از طرفی حتی طلب بهشت هم، طلب زیادی نیست . اگر کسی بهشت را خواست ،ضرر نکرده است .البته سود هم ننموده است .
«عظم یا سیدی املی»
شخصی نزد رسول خدا صلوات الله وسلام علیه آمد .گفت :گناه کرده ام.به فریادم برس .حضرت فرمودند :آیا گناه تو از سنگها وریگها وشنهای بیابان هم بیشتر است ؟گفت :آری .حضرت همین طور ادامه دادند ولی او گناهانش را از همه چیز بیشتر می دانست .تا اینکه حضرت فرمودند:آیا این گناه تو از رحمت خدا هم بزرگتر است ؟
گفت :نه .
این تقاضای بزرگ مسلما رحمت خدا نیست .چون تا این قسمت از دعا به هر نحوی رحمت خدا مطرح شده است .گفته ایم خدایا !آنقدر رحمتت زیاد است که که ما همین طور از کوه و دشت وبٌر وبیابا ن،یکراست به سراغت آمده ایم واز تو حاجاتمان را تقاضا کرده ایم. .در اواخر دعا هم می گوییم: خدایا!«لئن طالبتنی بذنبی ،لاطالبنٌک بعفوک »
خدایا درست است که من گناه کرده ام وتو می توانی مرا مواخذه کنی ؛ولی تو رحیمی من هم می توانم از تو بپرسم کجاست عفو ورحمتت؟کجاست کرم وعنایت ویژه ات ؟
همه ی این جلوه های رحمت، در طول دعا مطرح می شود ، اما در واقع آن آرزوی بزرگ،هیچ کدام از اینها نیست .
برای اینکه ذهن نزدیک شود ،باید متذکر شد که در قرآن نمونه هایی از آن،ذکر شده است .از آن جمله :جمعی به رسول خدا صلوات الله علیه گفتند:تو که رسول خدا هستی ،ملائک را به زمین بیاور تا با آنها گپ بزنیم .
رسول خدا صلوات الله علیه ،غصه اش گرفت . که چرا بندگان خدا چیزی را که به دردشان بخورد ،نمی خواهند.خداوند فرمود:بزرگتر از این را قوم موسی از او خواسته اند .
ذکر یک نکته لازم است وآن اینکه؛ هر جا خداوند می خواهد غصه وتکلیفی را برای عده ای سبک گرداند ،می گوید :قبل از شما هم چنین بودند .مثل آنجا که می فرماید :روزه بر شما واجب است، همانطور که برپیشینیان شما چنین بود .
قوم موسی از او خواستندکه با همین چشمانشان خدا را ببینند .این آرزوچیست که حتی اگرنسبت به خداهم سنجیده شود بزرگ است.
ولی کامل با دو چشم به عالم می نگرد ونگاه یکسویه ندارد
شاید چون در سرتاسر این مناجات سخن از لطف ورحمت خداست ،و تنها در اواخر دعا اشاره ای به جهنم دارد؛ آن هم طوری که به بنده برنخورد ؛گمان برده شود که ولی خدا نگاه یکسویه دارد .یعنی تنها چشم به رحمت خدا دارد وبه عقوبت او توجهی ندارد.اما نکته اینجاست که ولی کامل؛ حضرت زین العابدین صلوات الله وسلام علیه ،ذوالعینین (صاحب دو چشم) است . نه نگاه عیسوی دارد و نه نگاه موسوی ،بلکه نگاه او نگاه محمدی صلوات الله وسلام علیه است .
«وساء عملی»
خدایا عمل من زشت وناپسند است ، نه اینکه خدای نکرده منظور خوردن مال حرام ،غیبت واذیت وآزار دیگران باشد،اصلا همین مناجات وعبادت کردن، جرم وجنایت است در مقابل عظمت خدا.
عبادت یا عمل، نشان صدق ادعای انسان ،در ایمان است
این خاصیت عمل است .و مگر نه اینست که حتی بعد از خواندن نمازهای دو رکعتی در تعقیبات گفته می شود :«الهی هذه صلوتی صلٌیتها لا لحاجةمنک الیها ولا رغبة منک فیها»یعنی خدایا تو،به این نماز من رغبت واحتیاجی نداری .وقتی بنده ای می گوید «اشهدان لا اله الٌاالله»باید نشان صدقی داشته باشد، به تعبیری باید تسلیم بودنش را نشان دهد وآن جز انجام اعمال وعبادات انسان نیست .
هر عمل بسته به عمقی که دارد ،آدمی را عروج می دهد، انسانی که نماز می خواند، گاهی فقط قصدش، نشان دادن صدق در ایمان است ، آیا کافی نیست؟اگر نخواهد عروج کند ،کافی است .اما اگرقصدش عروج است؛ این مقدار توجه در نماز ،کافی نیست .نه تنها کافی نیست ؛انسان می فهمد نمازی که خوانده به دردش نمی خورده است و به او خطاب می کنند هرگاه نمازی که خواندی، نماز تو نباشد ،می پذیریم .یعنی به تعبیر امام صادق؛ صلوات الله علیه، وقتی نمازی باشد که از زبان صاحبش، شنیده شود.
طبق نقل فرمودند:آنقدر ایٌاک نعبد وایاک نستعین گفتم تا آن را از زبان صاحب نماز، شنیدم.نمازخوان حقیقی کیست؟باید از زبان او شنید.پس همه اعمال انسان سوء وبد است .چون نقص دارد.«وجودک ذنب لا یغفر»اصلا همین که (تو )در میان آمد، بزرگترین گناه است .این خود دیدن شرک است وشرک ظلم بزرگی است .
«فاعطنی من عفوک بمقدار املی»
خدایا آرزویم خیلی بزرگ است .از تو، به همان مقدار آرزویم،عفو ورحمتت را می خواهم .واینکه گناهانم را نادیده بگیری.
نکته اینجاست چون اینها دعای ولی کامل است،پس حتما شدنی است .
«ولا تواخذنی باسوء عملی»
خدایا مرا به بدترین عملم مواخذه مکن .وقتی خدا بدترین عمل را بخشید ،بدها را می بخشد.
جهنم حق است وحقیقت دارد
برای شرح فراز بعدی ذکر این نکته لازم است .که درست است که لطف ورحمت خداوند اینقدر وسیع است .اما جهنم حفیقت دارد وغافل شدن از این نکته اشتباهی بزرگ است .حال با در نظر داشتن این نکته :
«فانٌ کرمک یجلٌ عن مجازات المذنبین وحلمک یکبرعن مکافات المقصرین»
چه آنکه کرم تو برتر است از مجازات گناهکاران وحلم تو عظیم تر از کیفر تبهکاران .چند جمله بعد می فرماید:«وما انا یا سیدی وما خطری» .خدایا من چه کسی هستم که با من در بیفتی ؟من چه کسی هستم که بگویی:«خذوه فغلٌوه ثمٌ الجحیم فصلٌوه»
بگیرینش،زنجیرش کنید.پروردگارا!دست مارا در همه ی حالات زندگی مان ودر همه ی لحظات در دنیا وآخرت در دست حبیبت قرارده.