مسائل و مطالب حکمت الهی
اشراق دهم-شاهد اول – مشهد اول
فاما مسائله ومطالبه... .
مطالب جمع مطلب است . یعنی آنچه طلب شده ولی اثبات نشده است . اگر امر مطلوب اثبات شود ، نتیجه است. بنابر این تفاوت مطلب و نتیجه در اثبات شدن یا نشدن آن است .قبل از اثبات مطلوب است و بعد از اثبات نتیجه .
منظور از مطالب حکمت الهی چند امر است:
تمام حقایق وجودی که به واجب تعالی ، وحدت او ، اسماء و صفات و افعال و مراتب افعال او ارتباط داشته باشد ، می باشد .
نکته قابل توجه این است که اثبات این مطالب در علم فلسفه ، تنها پرده بردای مفهومی از این مفاهیم است نه آشکاری حقیقت آنها .بدین خاطر که حقیقت وجودی این امور در قالب ذهن نمی گنجد و آنچه قابل تصور و فهم است ، مفهوم آنها ست .
مطلب دوم در علم حکمت الهی ، اثبات امور عامه مانند واحد و کثیر ، قوه وفعل ، علت ومعلول و مانند آن است .
مطلب سوم در حکمت الهی اثبات مقولات است . منظور از مقولات دستگاه شناسایی انسان است . بنابراين اثبات مقولات به بیان کمیت وکیفیت دستگاه شناسایی انسان می پردازد.
مطلب چهارم اثبات مبادی اولی یا مبادی اولیه چهارگانه موجودات یعنی اثبات فاعل ، اثبات غایت ، اثبات ماده و اثبات صورت است.
فاما مسائله ومطالبه... .
مطالب جمع مطلب است . یعنی آنچه طلب شده ولی اثبات نشده است . اگر امر مطلوب اثبات شود ، نتیجه است. بنابر این تفاوت مطلب و نتیجه در اثبات شدن یا نشدن آن است .قبل از اثبات مطلوب است و بعد از اثبات نتیجه .
منظور از مطالب حکمت الهی چند امر است:
تمام حقایق وجودی که به واجب تعالی ، وحدت او ، اسماء و صفات و افعال و مراتب افعال او ارتباط داشته باشد ، می باشد .
نکته قابل توجه این است که اثبات این مطالب در علم فلسفه ، تنها پرده بردای مفهومی از این مفاهیم است نه آشکاری حقیقت آنها .بدین خاطر که حقیقت وجودی این امور در قالب ذهن نمی گنجد و آنچه قابل تصور و فهم است ، مفهوم آنها ست .
مطلب دوم در علم حکمت الهی ، اثبات امور عامه مانند واحد و کثیر ، قوه وفعل ، علت ومعلول و مانند آن است .
مطلب سوم در حکمت الهی اثبات مقولات است . منظور از مقولات دستگاه شناسایی انسان است . بنابراين اثبات مقولات به بیان کمیت وکیفیت دستگاه شناسایی انسان می پردازد.
مطلب چهارم اثبات مبادی اولی یا مبادی اولیه چهارگانه موجودات یعنی اثبات فاعل ، اثبات غایت ، اثبات ماده و اثبات صورت است.
اشکالی بر مبادی وجود و پاسخ به آن
اظلام وهم واشراق عقل.
ربما یتوهم متوهم :ان الوجود اذا کان ... .
بیان اشکال:
از آنجا که مبادی ومسائل یک علم با همدیگر در یک علم جمع نمی شوند ، اگر وجود موضوع حکمت الهی ، اثبات مبادی اولی و علل اربعه موجودات امکان پذیر نیست .بدین خاطر که مطلوب در هر علمی لواحق موضوع است نه مبادی آن . به تعبیر دیگر نقطه شروع در حکمت الهی وجود است نه پیش از وجود واز طرفی مبادی وجود وعلل وجود پیش از وجود است ومقدمات و مبادی موضوع باید در علم دیگری که مقدم بر علم مورد بحث است، مورد بررسی قرار گیرد . وعلمی مقدم بر حکمت الهی نیست . بدین خاطر که اگر علمی مقدم بر حکمت الهی باشد آن علم ، علم اولی و اول خواهد بود نه حکمت الهی و این خلاف فرض و اجتماع نقیضین است .یعنی فلسفه اولی در عین حال که فلسفه اولی است ، فلسفه اولی نباشد. بنابر این خلاصه اشکال این است که چگونه می توان مبادی اولی یا علل اربعه را در فلسفه در عین حال که از مبادی فلسفه است ، در فلسفه مطرح کرد؟
پاسخ به اشکال یاد شده
به نظر صدرا مبادی وجود اگر چه نامش مبادی است ولی در واقع لواحق وجود است . زیرا مبدأ وجود ، چیزی است که وجود بما هو وجود برآن متوقف بوده و بدان نیازمند باشد و از آنجا که توقف وجود بر شیء دیگر و نیازمندی وجود به آن محال است ؛ آنچه مبادی وجود نام گرفته ، مبادی نیست بلکه لواحق وجود ومبادی وجودات خاص است نه وجود بما انه وجود .
اثبات کبری :
توقف وجود برشیء دیگر بدین خاطر محال است که مبدأ یعنی ما یتوقف علیه .آنچه وجود بر آن توقف یابد یاوجود است یا غیر وجود وهر دو محال است . غیر وجود محال است زیرا غیر وجود عدم است و عدم چیزی نیست ، هلاکت محض است ونمیتواند مبدأ باشد ، وجود نیز نیست ، بدین خاطر که لازمه اش توقف چیزی بر خودش خواهد بود ، یعنی مبدأ وجود نمی تواند وجود باشد و الا باعث می شود وجود بر خودش متوقف باشد . این توقف وجود بر .جود مشکلاتی دارد از آن جمله اینکه چون وجود متوقف است باید متأخر باشد و این تناقض است . دیگر اینکه از آن جهت که وجود متوقف است باید وابسته باشد و از آن جهت که متوقف علیه است باید بی نیاز وغنی باشد . پس وجود از جهت واحد هم باید علت باشد وهم معلول و این نیز تناقض است. بنابر این وجود مبدأ بما هو مبدأ ندارد و آنچه نامش را مبدأ گذاردند ، لواحق وجود وتعینات وجود وبه تعبیر درست تر مبدأ وجودات خاص است نه مبدأ وجودات مطلق.
سؤالی که مطرح است این است که چرا لواحق و لوازم و دامنه های وجود را مجازاً مبادی نام نهاده اند. پاسخ این است که در برخی موارد مبادی است ودر برخی موارد مبدأ است . اینکه در برخی موارد مبدأ است را عمومیت داده اند و ر همه موارد به آن مبدأ اطلاق کردند .مؤلف تأییدی هم به عنوان سر عرشی می آورد . تأییدش این است که وحدت وجودغیر از وحدت افرادجزئی است . وحدت افراد جزئی سبب محدودیت ، غیریت و منع شمول واطلاق است ولی وحدت وجود ، کلی سعی است که نه فقط سبب محدودیت نمی شود ، بلکه سبب شمول واطلاق و نفی غیریت و محدودیت است . واحد سعی ، واحد کلی و واحد عمومی همه به یک معناست.منظور از کلی ، کلی مفهومی و مانند آن نیست ؛ بلکه به معنای نفی عمومی وسریان و مانند آن است . بین واحد بودن وجود و واحد بودن افراد وجود تفاوت است . واحد در مورد افراد وجود ومصادیق جزئی وجود ،واحدی است که سبب محدودیت است یعنی این است وبیشتر از این وغیر از این نیست . مانند اینکه بگوییم این میز واحد است یعنی این میز ، همین شیء خاص است با ویژگی های مختص خویش و اشیاء دیگر نیست. هرچه که چنین وحدتی که نفی غیریت و محدودیت می کند ، به حکم سریان وشمول و عمومیت ، آن غیر متقدم وغیر متأخر است.بنابر این آنچه که از مبادی متقدم بر آن است ، به وجهی از لواحق متأخر آن است . زیرا چنین چیزی هم متقدم است وهم متأخر .هم سابق است وهم لاحق . هم اول است وهم آخر و هم ظاهر است وهم باطن.
نکته مورد توجه این است که وجود های شخصی یا هر فرد از وجود یا متقدم از اشیاءدیگر است یا متأخر.. به عبارتی در وجودهایی که مصداق فرد هستند، یک شخص نمی تواند هم متقدم باشد و هم متأخر مگر از جهات متعدد ومتفاوت.ولی در وحدت وجود اینگونه نیست بلکه وجود ، واحدی است که هم شامل متقدمین شده وهم شامل متأخرین . سریان آن به گونه ای است که هم شامل اغیار می شود هم شامل فقرا ، هم شامل علیت ها می شود وهم شامل معلول ها . اینچنین وجودی از جهت متقدم بودنش مبادی است و از جهت متأخر بودش لواحق . البته باید توجه داشت که از همان جهت که متقدم است و مبادی از همان جهت متأخر است و لواحق . بدین خاطر که اگر جهاتش متفاوت باشد مصداق فرد واحد سعی است . به عبارت دیگر حقیقت وجود دارای جهات متعدد و متفاوت نیست.شرح بیشتر آنرا مؤلف در مباحث وحدت وجود مطرح می کند.
بنابراین تعبیر از علل اربعه به عنوان مبادی یا لواحق، تعبیر درستی است.آنگاه که به تقدمش نظر شود ، مبادی است و چون به تأخرش نظر شود لواحق است. از این رو هیچ ایرادی ندارد که در علم حکمت مسائل ومبادی با هم جمع شوند .