آثار
نوآوريهاي ملاصدرا
روزنامه خراسان
سه شنبه اول خرداد 1386
حجت الاسلام دكتر حسيني شاهرودي، از دانش آموختگان حوزه و دانشگاه، ساليان چندي است كه به تدريس متون مختلف فلسفه اسلامي اشتغال دارد. نگارنده نيز توفيق داشته در مقطع كارشناسي ارشد درسهايي را نزد ايشان فراگيرد. بيان رسا، تواضع همراه با تعمق و نظم و انضباط ويژگيهايي بود كه شاگردان را مجذوب استاد ميكرد.
پس از چند سال روز شنبه طبق قرار قبلي خدمت استاد رسيدم و به مناسبت فرارسيدن روز بزرگداشت ملاصدرا، كارآمدي فلسفه اسلامي و نوآوريهاي ملاصدرا را در گفتگو با وي بررسي كرديم.
ديدار دكتر حسيني كه هم اكنون علاوه بر مقام استادياري گروه فلسفه و كلام اسلامي، سمت معاونت پژوهشي دانشكده الهيات دانشگاه فردوسي را برعهده دارد، خاطرات ايام تحصيل را برايم زنده كرد و همانند گذشته سرحال و پرانرژي و منظم به پرسشها پاسخ گفت. اين گفتگو تاحدي به طول انجاميد و همين امرباعث شد تا مصاحبه را دو بخش كرده و بخش كوچكتر آن را كه به نوآوريهاي ملاصدرا پرداخته شده، امروز منتشر كنيم. انشاءالله بخش اصلي مصاحبه يعني بررسي كارآمدي فلسفه اسلامي در صفحه آينده به چاپ خواهد رسيد.
* با توجهبهمناسبتروزملاصدراكهمبدعحكمتمتعاليهاست،بهبرخيازابداعاتوابتكاراتملاصدرااشارهفرماييد؟
ملاصدرا شخصيت بسيار بزرگي است، چه او را بزرگ بدانيم يا ندانيم. او در تاريخ تفكر فلسفي اسلامي و بلكه غير اسلامي منحصر به فرد است. اولاً ملاصدرا با توجه به اين كه بعد از حكمت مشائي ارسطويي سينايي و بعد از حكمت اشراقي افلاطوني افلوطيني و سهروردي و بعد از نحلههاي كلامي اعتزالي، اشعري و شيعي قرار گرفته است، به طور طبیعی تمام فلسفههاي پيشتر از خود را ديده و نقاط قوت و ضعف آنها را سنجيده است.
علت اينكه طرح جديدي ارائه كرده ،اين است كه ميخواهد نقايص گذشته را جبران كند، پرسشهاي بيپاسخ گذشته را جواب دهد و پاسخهاي نادرست را تصحيح كند. پس فلسفه ملاصدرا يا حكمت متعاليه در عصر خود، اوج تفكر عقلاني است، همه نظامهاي فكري و شيوههاي پيش از خود را در درون خود هضم و جذب كرده و فرآورده جديدي به نام حكمت متعاليه ارائه كرده است. علاوه بر نحلههاي گفته شده، نحلهاي ديگر هم در زمان ملاصدرا وجود داشت كه ميتوان آن را نحله شهودي دانست و آن، عرفان است؛ چه عرفان يونان باستان و در مغرب زمين، چه عرفان شرقي و چه عرفان اسلامي. بالاخره در حد معقولات يعني در حد تئوري پردازي هاي نظري و نيز در حد تجارب عملي سير و سلوك.
ملاصدرا حداقل ادعا دارد كه مي خواهد اين تفكر شهودي را به وسيله آن تفكرات عقلاني محض، مدلل و موجه و مبين كند. پس او هم به نحله هاي نظري فلسفي نظر دارد، هم به ديدگاه هاي عقلاني، هم به ديدگاه هاي كمالي و هم ديدگاه هاي ديگري كه در اين زمينه هست. از اين رو ملاصدرا در اوج قرار گرفته است، چون فرض اين است كه او قصد داشته كاستي هاي ديگر مكاتب را جبران كند حال يا تمام كاستي ها را آن گونه كه حقش بوده، جبران كرده و يا بخشي از آنها را جبران كرده است كه در همان حد هم برتري دارد، حتي با فرض اين كه در محتواي حكمت متعاليه چيزي به عنوان نوآوري به چشم نخورد؛ چنان كه خود ملاصدرا نوع ابداعات اين فلسفه و دستگاه فكري را به ديگران نسبت مي دهد و پيوسته گوشزد مي كند كه فلان مطلب را فلاني يا فلان مكتب هم گفته است و ابداع من نيست، باز هم برتري دارد.
نكته دوم، ابداعات بسيار بزرگ ملاصدرا در حكمت متعاليه است كه چند نمونه آن را ذكر مي كنيم. يكي بحث اصالت وجود است كه بحثي بسيار دقيق و تعيين كننده است، به گونه اي كه نوع مباحث در حكمت متعاليه، چه در امور عامه و چه در الهيات بالمعني الاخص، انسان شناسي، خداشناسي و ... مبتني بر بحث اصالت وجود است. اگرچه اين بحث در گفته هاي ابن سينا و شيخ اشراق به طور اشاره و گاه بيش از اشاره و نيز در گفته هاي ميرداماد مطرح شده است، اما ملاصدرا اولين كسي است كه به طور مفصل، دقيق و مبين و مدلل اصالت وجود را مطرح كرده است. اگر كسي بتواند ديدگاه ملاصدرا را در زمينه اصالت وجود بفهمد، مي تواند پايان كار فلسفي او را حدس بزند و نظريات او را در باب توحيد، توحيد افعالي، قضا و قدر، انسان شناسي و ... پيش بيني كند.
دومين ابداع فلسفي ملاصدرا، كه پيش از او در عرفان بارها مطرح شده بود، بحث دقيق وحدت شخصي وجود است. اگرچه ملاصدرا بارها بحث وحدت تشكيكي را مطرح مي كند، ولي تعابيري مانند «ان الوجود حقيقة عينية شخصية» را مكرر بيان مي كند، كه وجود، يك حقيقت واحد و بنابراين، شخص است. به تعبير ديگر، با مطرح شدن بحث اصالت وجود و وحدت وجود، مباحث ديگري مانند تشكيك وجود و تباين وجود به طور كلي كنار رفت.
يكي ديگر از ابداعات ملاصدرا در امور عامه، بحث عليت و بازگرداندن عليت به تشاّن و تجلي و دقيقاً به تطوّر است كه فهم تطوّر كاري بسيار مشكل است. فهميدن تجلي و تشاّن آسانتر است، اما فهم تطور كار راحتي نيست. اگرچه ظاهرش اين است كه معاصران برآنند كه تطور، تجلي و تشأن همه يك حقيقتند، ولي اندك تفاوتي دارند. بازگرداندن عليت يا عبور دادن عليت از خلق، صدور، فيضان و اشراق به تجلي و تشأن و به ويژه تطور، از امتيازات بزرگ حكمت متعاليه است كه پيش از او جز به صورت اشاره هاي كوتاهي در عرفان وجود نداشته است.
از ديگر مباحث ابداعي ملاصدرا «جسمانية الحدوث و روحانية البقا بودن نفس» است. در اين زمينه هم پيش از او حداقل تصريحي نداريم كه نفس در آغاز امري مادي و جسماني، ولي در بقايش ماندني است. در همين زمينه از ابداعات او كيفيت ارتباط نفس و بدن است.
در حوزه طبيعت شناسي و برخي از مباحث ديگر مانند ربط حادث به قديم، ربط متغير به ثابت، ربط قوه به فعل و ربط ممكن به واجب، از ابداعات ملاصدراست. حركت جوهري كه شناخته شده است، نيز از ابداعات او مي باشد. اتحاد عاقل و معقول دقيقاً نقطه مخالف اكثر پيشينيان، به ويژه حكمت مشائي است، كه از ابداعات حكمت متعاليه است.
در الهيات بالمعني الاخص هم ابداعات متعددي مانند برهان صديقين دارد كه هم وجود واجب و هم صفات، افعال و آثار او را اثبات مي كند. اين برهان به گونه اي است كه هم وجود خدا و هم وحدت او (وحدت ذاتي، وصفي و فعلي) را اثبات مي كند.
* آياملاصدرادرحكمتمتعاليهبهحكمتعمليهمپرداختهاستيانه؟
ملاصدرا مباحث منسجم و جداشده تحت عنوان حكمت عملي ندارد. ولي با توجه به اين كه مباحث انسان شناسي، سفرهاي انسان و منازل انسان را مطرح مي كند، پيداست كه نكات جسته و گريخته اي را مطرح كرده است كه امروزه مي توان به آنها انسجام داد و به عنوان حكمت عملي به نام ملاصدرا ارائه كرد. ملاصدرا اثر مستقلي در حكمت عملي مانند اخلاق ناصري، اخلاق محتشمي، معراج السعادة، جامع السعادات و ... ندارد، اما در مجموع مباحثي كه در فلسفه مخصوصاً «اسفار» و «شواهد الربوبية» و نيز در مباحث ديگري مانند تفسير قرآن و شرح اصول كافي آورده، مي توان مجموعه اي از آرا و نظريات او را در زمينه حكمت عملي يافت.