(10) عقل و حجاب علمی و راه رهایی از آن
گفتارهای ماه مبارک رمضان 1436 ـ جلسه دهم ـ 11/ 4/ 94 ـ شب شانزدهم ماه رمضان
شرح اصول کافی (10)
عقل و حجاب علمی و راه رهایی از آن
[روایت 13] قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ صلوات الله و سلامه علیه الْعَقْلُ غِطَاءٌ سَتِيرٌ وَ الْفَضْلُ جَمَالٌ ظَاهِرٌ فَاسْتُرْ خَلَلَ خُلُقِكَ بِفَضْلِكَ وَ قَاتِلْ هَوَاكَ بِعَقْلِكَ تَسْلَمْ لَكَ الْمَوَدَّةُ وَ تَظْهَرْ لَكَ الْمَحَبَّةُ.
اگر سَتیر را به معنای فاعلی بدانیم، نقایص خَلقی و خُلقی عاقل از چشمها پوشیده میماند؛ هرچند که نقایص و عقل دارای مراتب مختلفند
به معنای دقیقتر اگر ستیر را به معنای مفعولی بدانیم، عقل حجاب کمالات است.
چه چیز میتواند حجاب عقل را از میان بردارد؟
سرّ توبیخ انبیا در بعضی از آیات قرآن
اعظمِ حجب ظلمانی، عبارت است از حجاب علمی حصولی
کمالات عقل و توجه به آن، باعث اغترار نفس میشود و آن را تبدیل به بتی میکند که گذر از آن به آسانی نمیشود
توجه به فقر وجودی و توحید فاعلی برای متوقف نشدن در مرتبه علم و اقتدار نفسانی بسیار سودمند است
لطف و عنایت خدای متعال میتواند کسی را که به مرتبه علم رسانده است، با عنایت اشد و اتم از آن، از مرتبه علم عبور دهد و به مراتب و کمالات دیگر برساند
معنای سوم ستیر، این است که عقل در همه انسانها وجود دارد و مستور غرایز و قوای نفسانی است
پس بنابر سه معنای گفته شده، عقل یا غطاء نقایص است، یا غطاء کمالات و یا مستور غرایز
سرّ اینکه عقل در انبیا شناخته شده نیست و خلق عقل آنها را نمیشناسند، این است که وحی الهی چنان در آنان برای خلق عیان و آشکار است که خیال میکنند عقل آنان مانند سایر مردمان است
آنچه پیامبر ارایه میکند، چه از وحی باشد و چه از عقل، خارق العاده و قابل تحدی است
کمالات اخلاقی، کمالات نفسانی از حیث تدبیر بدن است
عقل جمال باطن و فضل جمال ظاهر است
رابطه عقل و هوی و هوس، رابطه مقاتله و جنگ دوسویه است
کنترل غرایز به وسیله عقل است چنانکه تضعیف عقل بهواسطه غرایز است، بنابراین «غطاء ستیر» به معنای مستور غرایز بودن (معنای سوم) است
مودت، عبارت است از محبت ثابت دائم
حدیث 14، حدیث جنود عقل و جهل و بسیار مفصل است و در اینجا به آن نمیپردازیم
[حدیث 15] عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ صلوات الله و سلامه علیه قَالَ: مَا كَلَّمَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله و سلم الْعِبَادَ بِكُنْهِ عَقْلِهِ قَطُّ وَ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ إِنَّا مَعَاشِرَ الْأَنْبِيَاءِ أُمِرْنَا أَنْ نُكَلِّمَ النَّاسَ عَلَى قَدْرِ عُقُولِهِمْ.
پیامبران برای اینکه پیام الهی را به خلق منتقل کنند باید با خلق یک وجه مشترک داشته باشند تا مفاهمه میان آنها امکانپذیر باشد که آن حد مشترک عقل عامه مردم است، نه عقل پیامبر
اشارهای به معنای «انّما انا بشر مثلکم»
مماثلت بدون مشارکت امکانپذیر نیست
اشاره به آیه «و یطعمون الطعام علی حبه مسکیناً و یتیماً و اسیراً» و اخلاق ویژه قرآنی امیر المؤمنین صلوات الله و سلامه علیه
معنای کنه: 1ـ حقیقت و هویت 2ـ نهایت
«ال» در العباد قطعاً به معنای استغراق نیست و مقصود عموم مردم است
چرا پیامبر با کنه عقلش با کسی سخن نگفته است؟