(32) صفات و قوای انسان نامتناهی است
جلسه سی و دوم ـ 23/ 10/ 94
[حدیث 30] قَالَ أَمِيرُ المُؤْمِنِينَ ع مَنِ اسْتَحْكَمَتْ لِي فِيهِ خَصْلَةٌ مِنْ خِصَالِ الخَيْرِ احْتَمَلتُهُ عَلَيْهَا وَ اغْتَفَرْتُ فَقْدَ مَا سِوَاهَا وَ لا أَغْتَفِرُ فَقْدَ عَقْلٍ وَ لا دِينٍ لأنَّ مُفَارَقَةَ الدِّينِ مُفَارَقَةُ الأَمْنِ فَلا يَتَهَنَّأُ بِحَيَاةٍ مَعَ مَخَافَةٍ وَ فَقْدُ العَقْلِ فَقْدُ الحَيَاةِ وَ لا يُقَاسُ إِلا بِالأَمْوَاتِ.
مقدمه:
1ـ نفس انسان دو قوه دارد: قوه نظری و عملی
معنای عقل نظری 1ـ شناخت موجودات 2ـ قوهای که انسان با آن از موجودات فراتر از خود تأثیر میپذیرد 3ـ شناخت موجوداتی که در اختیار و اراده انسان و مستند به او نیستند
معنای عقل عملی 1ـ به میل و کششها و مکروهات، منفورات و مشتهیات توجه دارد 2ـ قوهای که در مراتب فروتر از خود تأثیر میگذارد 3ـ شناخت موجوداتی که وابسته به اراده انسانند و ارتباط با آن دارند مانند فضایل و رذایل اخلاقی
انسان، حقیقت واحد و دارای وجود بسیط است؛ وحدت و بساطت آن نیز ظلی است
همچنانکه خدای متعال واحد احد و بسیط و «لیس کمثله شئ» است، فعل، اسماء و صفات او نیز همانگونه است
از این جهت ذات انسان مستند به خدای متعال، حقیقت واحد و کلّ کمال، جمال و جلال است
دایره لغات انسان کفایت نمیکند تا همه صفات خدای متعال را متمایز از یکدیگر بیان کند؛ در حالی که صفات خدای متعال نامتناهی دارد
حکم انسان نیز با توجه به وحدت وجودی و بساطت ظلیاش که کل کمال است، همینگونه است، البته با مشکلات بیشتری
بر این اساس انسان دارای صفات و قوای نامتناهی است
نعمتهای خدای متعال غیرقابل شمارش است
2ـ قوه نظری اصل و قوه عملی فرع است؛ قوه عملی ابزار و در خدمت قوه نظری است؛ نسبت آن دو مانند نسبت روح و بدن است
قبرستانها باید داخل شهر باشد
3ـ هریک از قوای نظری و عملی کمالات و صفاتی دارند؛ به صفات ثابت و راسخ، ملکه و خلق و به صفات متغیر و غیرراسخ، حال گفته میشود
ادخال سرور در دل خلق، از عبادات و کارهای پسندیده است
گریه بر امام حسین، یعنی تشبه و سنخیت با «قله انسانیت، عبودیت و ولایت» و «نهایت توحید»
4ـ علم و تعقل یا غایت است، مانند علم به توحید و ولایت و یا مقدمه علم دیگری است، مانند علم به تکالیف شرعی و عقلی
انبیا و اولیا از جانب خدای متعال هم مأذونند به شفاعت و هدایت و هم از سوی دیگر، با توجه به اینکه خلیفه خدایند، برای انجام هر کاری نیاز به اذن گرفتن ندارند؛ به تعبیر دیگر، اذن تکوینی دارند
یک عبادت برای خدای متعال، آن اندازه اثر و نقش در انسان و قوای نفسانی و مسیر و هدف او دارد که تمام رذایل و معصیتها نمیتوانند آن را خنثی کنند
اشارهای به معنای خلود در جهنم
دلیل اینکه ثبات در یک صفت فضیلت، باعث مغفرت سایر رذایل میشود، این است که این فرد از یک جهت تشبه به خدای متعال پیدا کرده است
دلیل عدم پذیرش این فضیلت و عدم مغفرت رذایل از کسی که دین و عقل ندارد، این است که هویت انسان عبارت از عقل است و اساس عبودیت، تعقل است و دین تعالیم مربوط به کیفیت طی مسیر الی الله است و کسی که دین نداشته باشد، یعنی ابزارها و توان خویش را در غیر مسیر حقیقی و غیر مسیر قرب خدای متعال استفاده کرده است