مسلک اول: اموری که برای همه علوم لازم است؛ امور عامه - فصل پنجم: تخصص وجود به چیست؟

فصل پنجم: تخصص وجود به چیست؟ (ص44)

مقصود از وجود که موضوع اصالت، تخصص و تشکیک و مانند آن است، معنای اسم مصدری وجود است.

تخصص در ابن سینا به معنای تمیز است ولی در ملاصدرا به معنای شخص و خاص بودن است.

تشخص: شخص معین، خاص و جزئی بودن، عاملی جز وجود ندارد، زیرا هر مفهومی کلی است و مصداق و خارج است که جزئی است.

عوامل تخصص: 1ـ حقیقت وجود 2ـ مراتب وجود 3ـ ماهیات.

البته تخصص وجود به ماهیات در ذهن است نه در خارج، یعنی وجود تصور می‌شود و ماهیت از آن انتزاع می‌شود و گفته می‌شود وجود به ماهیت تخصص یافت.

در تخصص نوع اول و دوم، علاوه بر تخصص، تشخص هم هست اما در نوع سوم تشخص نیست.

به نظر برخی، خدا هر سه مرتبه تخصص را دارد، زیرا خدا ماهیت هم دارد، اما به نظر فلاسفه خدا ماهیت ندارد. پس خدا فقط به نوع اول و دوم تخصص دارد.

معانی متعدد وجود: 1ـ حقیقت وجود (معنی اسم مصدری وجود) 2ـ موجود بودن (معنی مصدری وجود).

معنای اسم مصدری، بسیط است و مصدری، مرکب از حدث و نسبت است.

معنای اول موضوع اصالت وجود است اما معنای دوم اعتباری است، زیرا در معنای دوم نسبت هست و بین وجود و ماهیت شیئ در خارج نسبت نیست، زیرا قوام نسبت به تغایر طرفین است، اما ماهیت اعتباری است و فاقد قوام عینی و خارجی است. بنابراین نسبت امری ذهنی است نه خارجی و به‌تبع آن معنای مصدری نیز معنایی ذهنی و اعتباری است.

 

(ص48) سخن بهمنیار در التحصیل

وجود عام به دلیل عام بودن، یا جنسِ موجودات است یا عرض عام.

اگر جنس باشد، تخصص آن به فصول ممکن نیست.

این‌که وجود عام یا جنس است یا عرض عام، قضیة منفصلة حقیقیة است نه مرددة المحمول.

اگر وجود عام، عرضی عام باشد، عرض لازم است نه مفارق.

محمول یا ذاتی است یا عرضی. ذاتی یا تمام ذات است (نوع) یا جزء ذات. جزء ذات یا جزء مشترک است (جنس) یا جزء مختص است (فصل). عرضی نیز یا عامة است یا خاصة.

نوع و فصل و عرض خاص، مختص یک چیز هستند. پس وجود عام یا جنس است یا عرض عام.

وقتی می‌گوییم «زیدٌ انسانٌ» منظور از انسان، انسان کلی و عام نیست تا به این معنی باشد که زید همان انسان عام و کلی است. بلکه کلی و عام اشاره به خاص دارد.

 

اصالت وجود و اعتباریت ماهیت نزد مشاء

(اقول) پرسش: چگونه مشاء قائل به اصالت وجودند، با این‌که در تحصیل آمده است: «اذا قلنا وجود کذا فانما نعنی به موجودیته الخ» که همان سخن شیخ اشراق برای اعتباریت وجود است.

پاسخ: مقصود از موجودیت در این‌جا هم همان حقیقت وجود است که امری عینی است و جمله اول به این معناست که وجود شیئ چیزی جزء ثبوت همان شیئ نیست، یعنی مفاد آن، همان مفاد هلیت بسیطه است، نه این‌که وجود چیزی باشد که ضمیمه شیئ شود و بدین وسیله شیئ در خارج موجود شود، زیرا اگر وجود چیزی باشد که با ضمیمه شدن آن به شیئ، شیئ در خارج محقق شود، باید آن شیئ قبلاً وجودی داشته باشد تا قابلیت پیدا کند که چیزی به آن ضمیمه شود، زیرا ثبوت شیئ لشیئ فرع ثبوت المثبت له و با نقل کلام به وجود سابق، تسلسل خواهد شد، پس ضمیمه نیست. البته تسلسل شیخ اشراق در خود وجود بود ولی تسلسل بهمنیار در معروض وجود است. (این بیان ملاصدرا با تباین موجودات که به ابن سینا و بهمنیار نسبت داده شده است، سازگار نیست.)

 

چینش نظام هستی در نظر عرفا

1ـ مقام ذات: لا اسم له و لا رسم له.

2ـ مقام احدیت: اسماء و صفات در آن به نحو اجمال (بساطت) موجودند.

3ـ مقام واحدیت: اسماء و صفات در آن به نحو تفصیل موجودند.

4ـ اعیان ثابته: لوازم اسماء و صفات. (صور علمی اشیاء).

5ـ اعیان خارجه: لوازم اعیان ثابته.

(ص49) ماهیات همان اعیان ثابته است که صرفاً وجود علمی دارند، نه وجود عینی. (بررسی: نظر نهایی ملاصدرا نیست). چنان‌که مثل افلاطونی هم با اعیان ثابته تفاوت دارند، گرچه ملاصدرا در «رسالة فی الحدوث» بر یکی بودن با مُثُل تصریح می‌کند.

 

رجوع تشکیک وجود به وحدت وجود

تشکیک (خاص الخاصی): وجودْ حقیقت شخصی نامتناهی است و افراد وجود، شؤون و تجلیات آنند.

مانند قوای نفس که شؤون و تجلیات نفسند. غیریت میان حق و خلق به اندازه عینیت آن‌ها محال است. «همه به وجود خدا موجود‌ند، نه به ایجاد او»