منزل پنجم؛ پرهيز از آزردن دل

 نخست يادآوري كنم كه طبيعي‌ترين حالت نسبت به محبّت بي‌چند و چون الهي، مهرورزي به ديگران است. دست‌كم بايد چيزي از بزرگي الهي داشته باشيم يا بدان شباهت داشته باشيم. او كه غني و بي‌نياز همه عالم است كه «إنّ الله غنيٌ عن العالمين»،[1] به ما كه فقيريم و از خود هيچ نداريم، عشق مي‌ورزد. نشان تو از خدايت همين نوع عشق ورزيدن است. مؤمن آن است كه به بندگان خداي خويش قطع نظر از عوارض زايد بر ذات آن‌ها، عشق ورزد و گرنه عشق به نان و نام كه از لوازم غرايز است، به جوي نيرزد.

از اين گذشته، اگر مي‌خواهيم بر ديگران تأثير مثبت داشته باشيم و آنان را با خود و خداي خود آشتي دهيم و بالاخره اگر مسؤوليت اجتماعي و به‌ويژه فرهنگي داريم، يكي از بهترين راه‌هاي موفّقيت، مهرورزي به آنان است.

اميرمؤمنان (صلوات الله عليه) فرمودند: بالبرّ يُستَعبَدُ الحُرَّ؛[2] نيكي كردن به ديگران آنان را به تسليم وا مي‌دارد. نيكي كردن از نتايج مهرورزي است. به هركه بيش‌تر دل‌بسته باشيم، بيش‌تر نيكي كنيم. عشق پاك آن است كه بي‌قصد و غرض باشد، چيزي را بخواهيم اما نه براي رسيدن به ناني و نامي، دنيايي يا آخرتي باشد و نه براي پرهيز از ضرري، خطري يا ناكامي باشد. شرح آن را بايد در «عشق و عاشقي» يافت. ولي اگر از چنين عشقي بي‌بهره يا كم‌بهره‌ايم، دست‌كم نمي‌توانيم بگوييم:

به جهان خرّم از آنم كه جهان خرّم از اوست
عاشقم بر همه عالم كه همه عالم از اوست

وگر نمي‌توانيم چون مجنون عامري بگوييم:

اُحبُّ لحُبِّك السودانَ حتّي

 

اُحبُّ لحُبّكَ سودَ الكِلاب