منزل ششم؛ دوستی - مدّعيان دوستي
مدّعيان دوستي
پيداست كه هركه يكي يا چند نشان از نشانههاي دوستي را كه نام برده شد، نداشته باشد، دوست حقيقي نيست، بلكه دوستنماست و ادعاي دوستي دارد؛ ولي از آن ميان، برخي از اهمّيت بيشتري برخوردارند و آن، راز و نياز شبانه و ياد خدا در تنهايي است، زيرا كسي كه چيزي را دوست داشته باشد، آن را بسيار ياد ميكند و نامش از زبان و يادش از دل بيرون نميرود، چنانكه فرمودهاند: مَن أحَبَّ شَيئاً أكثَرَ ذكرَه.[89]
امام صادق (صلوات الله عليه) فرمودند: قالَ تعالي: يابنَ عمران! كَذِبَ مَن زَعَمَ أنَّه يُحِبُّني و إذا جَنَّه اللّيل، نامَ عنّي. ألَيسَ كُلُّ مُحبٍّ يُحبُّ خَلوةَ حبيبه؟ ها! أنا ذا، يابنَ عمران مُطّلِعٌ علي أحبّائي، إذا جَهِمَ اللّيل حَوَّلَت أبصارُهم في قلوبِهم و مَثَّلَت عُقوبتي بينَ أعيُنِهم، يُخاطِبوني عن المُشاهَدَةِ و يُكَلِّموني عِن الحُضور. يابنَ عمران! هَبْ لي من قَلبِك الخُشوعَ و من بَدنِكَ الخُضوعَ و من عَينَيك الدُّموعَ في ظُلَم اللّيل و ادعُوني، فإنّك تَجِدُني قَريباً مُجيباً؛[90]خداوند به حضرت موسي فرمود: آنكه ميگويد تو را دوست دارم، ولي با تاريكي شب ميخوابد و از من غافل ميشود، دروغ ميگويد. مگر نه اين است كه هر دوستي، تنهايي با دوستش را ميطلبد. اي موسي من دوستان خويش را ميشناسم، آنگاه كه شب تاريك شد چشمانشان متوجه دلشان ميگردد و كيفر من در مقابل چشمانشان آشكار ميشود، بهطور حضور مرا مخاطب قرار ميدهند و با من سخن ميگويند.
اي فرزند عمران، شكستگي دل، فروتني بدن و اشك چشمانت را در تاريكي شب در حضور من بياور و مرا بخوان، مرا نزديك و پاسخگو خواهي يافت.
در مقامي كه صدارت به فقيران بخشند
شرط اول قدم آن است كه مجنون باشي
نقطه عشق نمودم به تو، هان سهو مكن
ور نه چون بنگري از دايره بيرون باشي
كاروان رفت و تو در خواب و بيابان در پيش
كي روي ره، ز كه پرسي، چه كني، چون باشي
إلهي حَقِّقْني بحَقايِقِ أهل القُرب واسلُكْ بي مَسلَكَ أهل الجَذب.[91] إنّكَ قريبٌ مجيبٌ.