منزل هفتم؛ خوراک - برخي از آدابِ خوردن
برخي از آدابِ خوردن
با توجه به آنچه گفته شد، اينك به نكاتي در زمينه خوردن سالك اشاره ميكنيم:
1ـ انگيزه سالك و نيز كمّيت و كيفيّت غذا خوردن او به خاطر حفظ سلامت بدن و توانمندي آن براي حركت در مسير سلوك باشد، نه لذّت بردن از آن. اگر هدف وي از خوردن، تنها لذّت بردن باشد، خود نوعي شهوتراني است كه مايه چندين نقص و ضعف در روح سالك ميشود.
اگر انگيزه خوردن، شهوت و لذّت باشد، اولاً، مقدّمه لذّتها و شهوات ديگر خواهد بود؛ ثانياً، تنوّعطلبي در شهوتراني را فراهم ميسازد؛ ثالثاً، عامل غفلت است و رابعاً، آنچه در مقدمه گفته شد و بدتر از آن پيش خواهد آمد. به همين خاطر است كه در روايتي از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) آمده است كه:
مَن أكَلَ طَعاماً لِلشّهوَة، حَرَّمَ اللهُ علي قَلبِه الحكمة؛[2]غذا خوردن از روي شهوت و لذّت، سبب ناتواني انسان از درك و فهم و كسب حكمت و معارف الهي است.
هر غذا كه از روي شهوت خوري، به غذايي كه از آن لذيذتر باشد و اشتها را بيشتر تحريك كند، مشتاق خواهي بود و اين تقويت ميل و كشش، پيوسته ادامه مييابد تا آخر شهوتراني فراهم آورد، اگر همه مرزها را فرو ريزد، باز هم بدان هم سير نگردد و در آرزوهاي ناپخته خود سير كند. (به برخي تكات ديگر، در شرح خطبهی پارسايان اشاره كردهايم.)
اَشْعب طمّاع بر گذشت به دكان آن مرد طبقگر. از وي درخواست كه اين طبق كه ميسازي، بزرگتر ساز، بُو كه ما را بر اين طبق، كسي چيزي فرستد. اينت پر آرزو سينهاي كه تو داري و اينت قلاّش دلي كه تو داري.[3]
آنگاه كه خوردن از روي لذّت و شهوت نباشد، بايد كه به ضرورت باشد و اگر كسي از شهوت درگذرد، از ضرورت نيز ميتوان درگذرد كه اين خوردن اگرچه به ضرورت باشد، وسيله است نه چيزي بيشتر، پس اگر سالك بتواند بدون اين وسيله به مقصد برسد، ديگر بدان رغبتي، بلكه نيازي ندارد. چنانكه امام صادق (علیه السلام) از حضرت داود (علیه السلام) نقل فرمود كه:
تَركُ لُقمَة مَع الضّرورة أحبُّ إلي الله مِن قيامِ عِشرينَ ليلةً؛[4]گذشتن از لقمهاي كه لازم است، از عبادت بيست شب محبوبتر است.
2ـ كمخوري عبادت است، زيرا كه كمخوري، رفع موانع رشد و تكامل روح آدمي است و نيز چنانكه گفته شد، خوردن عامل غفلت و غيرت و رغبت است، پس كمخوري نفي غيرت و عزّت و رغبت است و چه عبادتي ميتواند همتاي آن باشد؟ پاداش گرسنگي و تشنگي را همچون پاداش كارزار در راه خدا دانستهاند. مگر مجاهدان راه خدا چه ميكنند كه تشنگان و گرسنگان نميكنند؟ غير از جهاد در راه خدا؟ رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمودند:
جاهِدوا أنفُسَكم بالجوعِ و العَطَشِ، فإنّ الاَجرَ في ذلك كَأجرِ المُجاهِدين في سبيل الله و إنّه ليسَ مِن عملٍ أحَبُّ إلي الله تعالي مِن جوع و عَطش؛[5] اگر جهاد با نفس، جهاد اكبر است، پاداش گرسنگي و تشنگي كه سلاح جنگ با نفس است، كمتر از جهاد اصغر و تير و سنان خوردن نيست، بلكه با آن قابل مقايسه نيست. از اينروست كه در پايان حديث فرمود: هيچ كاري از تشنگي و گرسنگي، نزد خدا محبوبتر نيست. اين يكي جهاد اكبر است و آن ديگري جهاد اصغر. جهاد اكبر كجا و جهاد اصغر كجا؟
همانگونه كه كمخوري عبادت است، مقابل آن، مقابل اين است؛ پس پرخوري، نه تنها عبادت و مقدمه آن نيست، ضدّ عبادت است، يعني معصيت است. چه اگر معصيت نبود، مانع از مشاهده ملكوت نبود. آنچه سالك را به مشاهده ملكوت ميبرد، عبادت است و آنچه وي را از آن بازدارد، معصيت است.
رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمودند: لايَدخُلُ ملكوتَ السّماء قَلبَ مَن مَلَأ بَطنَه؛[6] آنكه معده را گران كرده است، نور ملكوت را در دل نخواهد داشت.
به همين خاطر است كه شكم پر مورد نفرت خداست؛ اگر بد نباشد كه منفور نيست. آن حضرت فرمود:
أفضلُكُم مَنزلةً عند الله تعالي يومَ القيامة، أطوَلُكُم جوعاً و تفكُّراً و أبغَضُكم إلي الله تعالي كُلَّ نَؤومٍ أكولٍ شَروب؛[7]هركه گرسنگياش بيشتر و تفكّرش عميقتر، جايگاهش نزد خدا والاتر و هركه خواب و خوراكش بيشتر، از رحمت خدا بيبهرهتر و در غضب خدا گرفتارتر است.
و نيز فرمود: ما مَلَأ ابنُ آدم وِعاءً أشَرُّ مِن بَطنِه؛[8] آدمي ظرفي بدتر و زيانآورتر از شكمش را پر نساخته است.
اميرمؤمنان (علیه السلام) نيز فرمودند: لاتَجعَلوا بُطونَكم قبورَ الحيوان؛[9] شكم خويش گورستان حيوانات قرار ندهيد.
چنين نباشد كه هر حيواني كه مرد يا كشته شد، آن را در شكم شما دفن نمايند. شايد با استناد به سخن مولي (علیه السلام) است كه براي اوقات گوشت خوردن وقت معيّن نمودهاند.
توضيح اينكه، هرگاه مردهها بسيار در جايي دفن كنند، آنجا گورستان است و نيز اگر مرده قبلي هنوز نپوسيده و قبر او ويران نشده است، مرده ديگري در آنجا به خاك سپارند تا مردگان اجتماع كنند، قبرستان است، ولي اگر مردهاي را در جايي دفن كنند، پس از ويران شدن آثار آن و باقي نماندن چيزي از آن، مرده ديگري را دفن كنند، آنجا قبرستان نيست.
تعبير اميرمؤمنان (علیه السلام) اين است كه شكم خود را قبرستان حيوانات نسازيد، نه آنكه گوشت نخوريد. قبرستان ساختن معده با گوشت خوردن متفاوت است. اگر كسي كه يك وعده گوشت خورد، پيش از آن كه هضم و جذب و دفع شود، وعده ديگري به آن افزود، قبرستان بودن شكم، تحقّق يابد، ولي اگر كسي وعدهاي گوشت خورد و آنگاه گوشت نخورد تا گوشتي كه خورده هضم و جذب و دفع شود و وعده بعدي او زماني باشد كه از گوشت وعده پيشين چيزي در معدهاش نباشد، معدهاش گورستان حيوانات نخواهد بود.
اينكه زمان هضم تا دفع گوشت و انواع آن در معده چه اندازه است، بايد به علوم جديد مانند پزشكي و مانند آن مراجعه نمود، ولي در هر صورت بايد از مردهشوري و مردهخوري و قبرستان ساختن معده خود پرهيز نمود.
3ـ آداب غذا خوردن رعايت شود تا غذا خوردن مقدمه حركت صعودي بلكه عروجي باشد. غذايي ميتواند مقدمه عروج باشد كه جنبههاي عبادتي آن مورد نظر باشد. در اين زمينه ميتوان به كتابهاي فقهي و اخلاقي مراجعه نمود.
سألَ رجلٌ ابنَ سيرين فقالَ: عَلِّمْني العبادَةَ، فقالَ له: كيفَ تأكُلُ؟ قالَ: آكُلُ حَتّي أشبَعُ. قالَ هذا عادةُ الدَّوابّ، يَجِبُ عليك أن تَتَعَلَّمَ أدبَ الاَكلِ ثمّ العبادة؛[10] كسي از ابن سيرين درخواست كرد و گفت: مرا عبادت بياموز. گفت خوراكت چگونه است؟ گفت: ميخورم تا سير شوم. گفت: اين عادت چارپايان است. لازم است كه نخست درس غذا خوردن آموزي آنگاه درس عبادت.
حكيمان، حكمت را، عابدان، عبادت را، زاهدان، زهد را، عالمان، علم را، پادشاهان، سلطنت را، طبيبان، سلامت را در كمخوري ميدانند و حقاً كه درست گفتهاند. علّت اهمّيت كمخوري در برخي از اين موارد اين است كه در قطع تعلّقات بشري و خمود صفات حيواني تأثيري شگرف دارد. به آدمي كمك ميكند تا از حيوانيّت بيرون برود و در بشريّت نيز متوقّف نشود و وابستگيهاي طبيعي را نيز در حدّ امكان او را بكاهد.
به سهل گفتند: كسي روزي يك بار غذا ميخورد. گفت: خوردن صدّيقان است. گفتند: دوبار ميخورد. گفت: خوردن مؤمنان است. گفتند: سه بار ميخورد. گفت: به اهلش بگوييد كه براي او آخوري بسازند.[11]
در خبر آمده است كه رسول خدا (صلی الله علیه و آله) به همسرش فرمود: إيّاك و الاِسرافَ، فإنّ أكلَتَين في يومٍ من السَّرف،[12] از اسراف بپرهيزيد كه دوبار خودن در هر روز نيز اسراف است.
4ـ آنچه كه براي سالك مهم است، سلامت و قوّت بدن براي انجام وظايف شخصي و اجتماعي اوست و خوردن و نوع و كمّيت و كيفيّت آن به اين مقصود بستگي دارد، از اينرو هركسي با توجه به وظايفي را كه بر عهده دارد و نيز با توجه به توانايي و وضعيت جسماني خود، بايد غذاي مناسب خود را انتخاب كند و نميتواند در اين جهت به ديگران اقتدا كند.
مثلاً اگر كسي هيچ فعاليت اجتماعي ندارد يا كم دارد و بيشتر به عبادت ميپردازد، بايد يك وعده غذا بيش نخورد و آنهم يا پيش از اذان صبح و بعد از نماز شب باشد، يا اول شب، تا روز را روزه بدارد و شب را به اندك خوابيدن بسنده كند، ولي اگر كسي كار سخت يا طاقتفرسايي دارد كه بايد بيشتر غذا خورد، منعي نيست، تنها بايد توجه داشته باشد كه خواركش مانع حركتش نباشد و از سلوك باز نماند و بداند كه بهترين حالتي كه او را به خدا نزديك ميسازد، حال گرسنگي اوست و بدترين حالات او، سيري و شكمپري اوست، چنانكه امام صادق (علیه السلام) فرمود:
أقربُ مايَكونُ العبدُ مِن الله إذا خَفَّ بطنُه و أبعَدُ ما يَكون العبد إلي الله إذا امتَلَأَ بطنَه؛[13]نزديكترين حال بنده به خدا، گاهي است كه معدهاش سبك باشد و دورترين حال وي به او گاهي است كه معدهی پر و گران داشته باشد.
رسول خدا (صلی الله علیه و آله) به همسر خويش فرمودند: داوِمي قَرعَ بابَ الجنّة. فَقالَتَ: بِماذا؟ قالَ: بالجوع؛[14] پيوسته درب بهشت را بكوب. پرسيد به چه چيز؟ فرمود: با گرسنگي.
إنّ عيسي (علیه السلام) إلتَفَتَ إلي الحَوارييّن فقالَ: يا أولياءَ الله، أكلُ الخُبزِ اليابِس بالمِلحِ الجَريش و النّوم علي المَزابِل خيرٌ كثيرٌ مَع عافية الدّنيا و الإخرة؛[15] حضرت عيسي (علیه السلام) به ياران ويژه خود نظر كرد و گفت: اي دوستان خدا، نان خشك و نمك زبر و خواب بدون زيرانداز، اگر با سلامت دنيا و آخرت همراه شود، نيكي و سودمندي بسيار است.