علی اکبر علیه السلام؛ آیینه مصطفی صلی الله علیه و آله

امام حسین علیه الصلات و السلام در روز عاشورا [درباره علی اکبر علیه الصلات و السلام] فرمودند «اشبه الناس برسول الله خلقاً و خلقاً و منطقاً»،[1] یعنی مراتب سهگانه حضرت علی اکبر علیه الصلات و السلام، شبیهترین خلق به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم است، به گونهای که اشبه از آن امکانپذیر نیست. یعنی مراتب طبیعت، نفس و هم مرتبه روح و وحدتشان.
در این صورت، به حکم اینکه پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بالاصاله مصطفای خدای متعال است (و سایر خلق، انبیا و اولیا، بهویژه پیامبران، مصطفی هستند، بالتبع) و پیامبر از همه انبیا و کسانی که از مقام اصطفا برخوردار هستند، افضل است، حضرت علی اکبر علیه الصلات و السلام با توجه به آن آیات [2] و همچنین روایتی که از حضرت نقل شده و نیز با توجه به نکات دیگری که درباره خاندان پیامبر علیهم الصلات و السلام گاهی عرض کردم، که اختصاص به چهارده معصوم ندارد، از همه انبیا افضلند و افضلیت ایشان به این است که اگرچه انبیا دارای مقام اصطفا هستند و با این اشاراتی که گفته شد، حضرت علی اکبر هم دارای مقام اصطفا هست، ولی تفاوتشان در این است که حضرت علی اکبر علیه الصلات و السلام به حکم اینکه بالاصاله از خاندان پیامبر هست، بالاصاله دارای مقام اصطفا هست. اما سایر خلق و سایر انبیا و اولیا، به هر اندازه که از این مقام برخوردار هستند که کمترین آن احاطه بر عالم طبیعت و نفس است، آنها همه بالتبع و به واسطه خاندان پیامبر از جمله حضرت علی اکبر علیه الصلات و السلام برخوردار هستند.
مقام اصصفا عبارت است از اینکه: هرگاه خلق یا وجه خلقی خدای متعال در مرتبه استواء قرار گیرد، به این معنا که اعتدال داشته و هم در مرتبه طبیعت، هم در مرتبه نفس و هم در مرتبه روح و عقل استواء داشته باشد، بهگونهای که متصف به عدالت مطلق باشد، یعنی اولاً هیچ کمالی از کمالاتش بر کمال دیگر غلبه نداشته باشد، هیچ وجهی از وجوهش بر وجوه دیگر ظهور و حکم نداشته باشد؛ به تعبیر دیگر، اولاً تمام کمالات را به نحو مطلق داشته باشد، ثانیاً غلیان وصفی از اوصاف بر اوصاف دیگر یا حکمی از احکام یا وجهی از وجوه بر سایر وجوه و اوصاف، امتناع عقلی داشته باشد، این دارای مقام استواء است.
اگر کسی دارای مقام استواء بود، شایستگی خلافت الهی را دارد، سایر خلق که اینگونه نیستند، خلیفه هستند، اما خلیفه اسمی از اسمای خدای متعال؛ یکی ممکن است خلیفۀ الرحمن باشد، که البته خلیفۀ الرحمن با خلیفۀ الله خیلی فاصله ندارد، یکی ممکن است خلیفۀ الرزاق، خلیفۀ الحاکم، خلیفۀ المنتقم، خلیفۀ المضل، خلیفۀ الهادی و ... باشد، اما کسی که خلیفۀ الله است، باید در همه کمالات ممکن در عالم هستی، حد اعتدال داشته باشد و در نتیجه متصف به وصف عدالت مطلق باشد. در این صورت، به این جهت که خلیفۀ الله هست، دارای مقام اصطفاء میشود.
پس تمام کسانی که مصطفای الهی هستند، اولاً دارای مقام استواء هستند و به تعبیر فلسفی و عقلی، اینها اعتدال مزاج دارند و به همین خاطر، اعتدال نفسانی و قوای نفسانی دارند و به خاطر اعتدال در قوای نفسانی، عقاید، اخلاق و اعمالشان عادلانه است و به مقام استواء و خلافت روحی میرسند. چنین کسی مصطفاست، یعنی عادل مطلق.
[1] قالوا و رفع الحسين سبابته نحو السماء و قال اللَّهُمَّ اشْهَدْ عَلَى هَؤُلَاء الْقَوْمِ فَقَدْ بَرَزَ إِلَيْهِمْ غُلَامٌ أَشْبَهُ النَّاسِ خَلْقاً وَ خُلُقاً وَ مَنْطِقاً بِرَسُولِكَ كُنَّا إِذَا اشْتَقْنَا إِلَى نَبِيِّكَ نَظَرْنَا إِلَى وَجْهِهِ اللَّهُمَّ امْنَعْهُمْ بَرَكَاتِ الْأَرْضِ وَ فَرِّقْهُمْ تَفْرِيقاً وَ مَزِّقْهُمْ تَمْزِيقاً وَ اجْعَلْهُمْ طَرَائِقَ قِدَداً وَ لا تُرْضِ الْوُلَاةَ عَنْهُمْ أَبَداً فَإِنَّهُمْ دَعَوْنَا لِيَنْصُرُونَا ثُمَّ عَدَوْا عَلَيْنَا يُقَاتِلُونَنَا.
ثُمَّ صَاحَ الْحُسَيْنُ بِعُمَرَ بْنِ سَعْدٍ مَا لَكَ قَطَعَ اللَّهُ رَحِمَكَ وَ لا بَارَكَ اللَّهُ لَكَ فِي أَمْرِكَ وَ سَلَّطَ عَلَيْكَ مَنْ يَذْبَحُكَ بَعْدِي عَلَى فِرَاشِكَ كَمَا قَطَعْتَ رَحِمِي وَ لَمْ تَحْفَظْ قَرَابَتِي مِنْ رَسُولِ اللَّهِ ص ثُمَّ رَفَعَ الْحُسَيْنُ ع صَوْتَهُ وَ تَلا إِنَّ اللَّهَ اصْطَفى آدَمَ وَ نُوحاً وَ آلَ إِبْراهِيمَ وَ آلَ عِمْرانَ عَلَى الْعالَمِينَ- ذُرِّيَّةً بَعْضُها مِنْ بَعْضٍ وَ اللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيم؛ بحار الأنوار، ج45، ص 42
[2] إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَى ءَادَمَ وَ نُوحًا وَ ءَالَ إِبْرَاهِيمَ وَ ءَالَ عِمْرَانَ عَلىَ الْعَالَمِينَ، ذُرِّيَّةَ بَعْضُهَا مِن بَعْضٍ وَ اللَّهُ سمِيعٌ عَلِيم؛ سوره آل عمران، آیات 33-34