ابا عبدالله
قال رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم: يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ، عَزِيزٌ عَلَيَ، ثُمَّ بَكَى
این تعبیرها که درباره امام حسین علیه الصلات و السلام وارد شده، نشاندهندهی این است که پیامبر و دیگر خاندان پیامبر علیهم الصلات و السلام برای آینده زمینهسازی میکنند. چون حوادث و رخدادهایی اتفاق میافتد که اصل اسلام در معرض خطر قرار میگیرد. بنابراین مردم باید بدانند هرجا که امام حسین بود، چه اهل قیام بود، چه اهل قعود، این شخصیت، یک شخصیت ویژه است و برای حفظ اسلام از آن حضرت حمایت کنند.
نکتهی دیگر این است که بالاخره تبلیغات بسیار زشت و نازیبایی علیه خاندان پیامبر انجام میدهند، بهگونهای که بسا شرایط زمانهای تیره و تار شود و مردم نتوانند حق را از باطل تشخیص دهند. اینگونه زمینهچینیها برای آینده امر لازم و ضروری است. چنانکه در مورد عمار فرمود فئه باغیه تو را خواهند کشت یا در مورد برخی از اصحاب فرمود که اینها مانند ستاره میمانند. اگرچه در این موارد بخشی از حقیقت را بیان کرده، ولی اینها زمینهسازی برای آینده است. این بخش خیلی مورد نظر نیست، چراکه بسیار گفته شده و روشن است.
بخش دیگر که البته اختصاص به امام حسین علیه الصلات و السلام ندارد و هریک از خاندان پیامبر که متصف به طهارت ذاتی باشند، یعنی مصداق آیه تطهیر باشند، این گفتار بر آنها صادق است، این است که عالیترین مرتبه قرب به خدای متعال، مرتبه عبودیت است. چنانکه در تشهد نماز شهادت میدهیم که پیامبر عبد خدای متعال است و این عالیترین مرتبهای است که انسانها میتوانند بفهمند و ادراک کنند.
این مرتبه اختصاص به پیامبر و خاندان پیامبر ندارد، بلکه انبیای دیگر نیز همینگونه هستند؛ چنانکه حضرت عیسی علیه الصلات و السلام بعد از تولد میگوید «انی عبدالله آتانی الکتاب و جعلنی نبیاً» (مریم، 30) و حق مطلب این است که عبودیت در آن زمان تحقق پیدا کرده، نه اینکه چون مضارع متحقق الوقوع است، به شکل ماضی آمده. برخی از بندگان خدای متعال در بدو تولد تمام سیر صعودی خود را طی میکنند. برخی سیر صعودی اهل بدایت را طی میکنند و در آغاز سیر اهل نهایت قرار میگیرند و برخی سیر اهل نهایت را هم طی میکنند که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و خاندان مطهرش که مصداق آیه تطهیر هستند و گناهان گذشته و آینده آنها بخشیده شده، سیر اهل نهایت را هم طی میکنند. به همین خاطر است که مقام آنها مقام عبودیت نیست، بلکه مقامی که خلق میتوانند بفهمند، مقام عبودیت است. مقام آنها فوق عبودیت است.
به تعبیر دیگر، مقام آنها مقام عبداللهی نیست، مقام اباعبداللهی است. یعنی تمام عبودیت از این خاندان برمیخیزد. یعنی هر کس به مقام عبودیت خدای متعال میرسد، بهوسیله و با استناد و اتصال به این خاندان میرسد. نه اینکه مقام عبودیت اختصاص به خاندان پیامبر دارد، بلکه هرکس که به مقام عبودیت میرسد با استناد، توسل، تمسک، تشبه و شفاعت خاندان پیامبر میرسد.
پس فرق میان خاندان پیامبر و دیگر انبیا در این است که دیگر انبیا در آغاز به مرتبه عبودیت میرسیدند، ورودشان در جهان طبیعت با خروجشان برابر است، ولی خاندان پیامبر به مقام ابوت عبودیت میرسند. یعنی اینکه هرکس که در جهان طبیعت میآید و ورودش با خروجش برابر است، با استناد و توسل و استشفاع به خاندان پیامبر است که میتواند ورود و خروجش به جهان طبیعت برابر باشد و مکث در جهنم نداشته باشد.
در برخی از موارد مانند امام حسین که گفته شده، این امر آشکار شده که به این دلیل است که مردم بیشتر بفهمند و از این مرتبه و مقام و این فیض و منت الهی استفاده کنند و الا تک تک خاندان پیامبر بدون استثناء همه اباعبدالله هستند، نه عبدالله. عبدالله مربوط به کسانی است که بهتبع دیگران به مقام عبودیت میرسند. اما مرتبه اباعبداللهی، یعنی مرتبه ابوت برای عبودیت و مربوط به کسانی است که نهفقط به عبودیت میرسند، بلکه استقلالاً، ذاتاً و اصالتاً، نه به صورت عرضی و تبعی اولاً به عبودیت میرسند و ثانیاً دیگران هم به واسطه آنها میرسند.
عنوان اباعبدالله برای خاندان پیامبر، مانند عنوان قیوم برای خدای متعال است. همچنانکه موجودات قائم هستند، ولی قائم به غیر و تنها موجودی که القائم بذاته و المقوم لغیره است، خدای متعال است، تنها موجودی که عبودیت او ذاتی است و همه عبودیتها به او متصل و ملحق میشود یا از آنها برمیخیزد و ایجاد میشود، خاندان پیامبر علیهم الصلات و السلام هستند و برحسب اذکار و روایات و مأثورات، امام حسین علیه الصلات و السلام.
ـــــ
پی نوشت:
قَالَتْ أَسْمَاءُ: فَلَمَّا وَلَدَتْ فَاطِمَةُ الْحُسَيْنَ (عَلَيْهِمَا السَّلامُ) نَفِسْتُهَا بِهِ، فَجَاءَنِي النَّبِيُّ (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) فَقَالَ: هَلُمِّي ابْنِي يَا أَسْمَاءُ، فَدَفَعْتُهُ إِلَيْهِ فِي خِرْقَةٍ بَيْضَاءَ، فَفَعَلَ بِهِ كَمَا فَعَلَ بِالْحَسَنِ (عَلَيْهِ السَّلامُ)، قَالَتْ: وَ بَكَى رَسُولُ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، ثُمَّ قَالَ: إِنَّهُ سَيَكُونُ لَكَ حَدِيثٌ، اللَّهُمَّ الْعَنْ قَاتِلَهُ، لا تُعْلِمِي فَاطِمَةَ بِذَلِكِ. قَالَتْ: فَلَمَّا كَانَ يَوْمُ سَابِعِهِ جَاءَنِي النَّبِيُّ (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) فَقَالَ: هَلُمِّي ابْنِي، فَأَتَيْتُهُ بِهِ، فَفَعَلَ بِهِ كَمَا فَعَلَ بِالْحَسَنِ (عَلَيْهِ السَّلامَ)، وَ عَقَّ عَنْهُ كَمَا عَقَّ عَنِ الْحَسَنِ كَبْشاً أَمْلَحَ، وَ أَعْطَى الْقَابِلَةَ رِجْلًا، وَ حَلَقَ رَأْسَهُ، وَ تَصَدَّقَ بِوَزْنِ الشَّعْرِ وَرِقاً، وَ خَلَّقَ رَأْسَهُ بِالْخَلُوقِ، وَ قَالَ: إِنَّ الدَّمَ مِنْ فِعْلِ الْجَاهِلِيَّةِ. قَالَتْ: ثُمَّ وَضَعَهُ فِي حَجْرِهِ، ثُمَّ قَالَ: يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ، عَزِيزٌ عَلَيَ، ثُمَّ بَكَى
فَقُلْتُ: بِأَبِي أَنْتَ وَ أُمِّي فَعَلْتَ فِي هَذَا الْيَوْمِ وَ فِي الْيَوْمِ الأوَّلِ، فَمَا هُوَ فَقَالَ: أَبْكِي عَلَى ابْنِي هَذَا، تَقْتُلُهُ فِئَةٌ بَاغِيَةٌ كَافِرَةٌ مِنْ بَنِي أُمَيَّةَ، لا أَنَالَهُمُ اللَّهُ شَفَاعَتِي يَوْمَ الْقِيَامَةِ، يَقْتُلُهُ رَجُلٌ يَثْلَمُ الدِّينَ وَ يَكْفُرُ بِاللَّهِ الْعَظِيمِ، ثُمَّ قَالَ: اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ فِيهِمَا مَا سَأَلَكَ إِبْرَاهِيمُ فِي ذُرِّيَّتِهِ، اللَّهُمَّ أَحِبَّهُمَا، وَ أَحِبَّ مَنْ يُحِبُّهُمَا، وَ الْعَنْ مَنْ يُبْغِضُهُمَا مِلْءَ السَّمَاءِ وَ الأرْضِ.
هنگامى كه حضرت زهراى اطهر امام حسين عليه السّلام را به دنیا آورد، من پرستار آن حضرت بودم. وقتى رسول خدا آمد به من فرمود: پسرم را بياور! من امام حسين را در حالى كه در ميان پارچه سفيدى پيچيده شده بود، به حضور حضرت محمّد صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم بردم. آن حضرت همان اعمالى را كه براى امام حسن انجام داد، درباره امام حسين عليه السّلام نيز انجام داد و گريان شد، آنگاه فرمود: اى پسرم! تو داراى يك مصيبتى خواهى بود.
بار خدايا! قاتل حسين را لعنت كن! اى اسماء مبادا اين جريان را براى فاطمه اطهر بگوئى! موقعى كه روز هفتم امام حسين فرا رسيد پيغمبر معظم اسلام نزد من آمد و فرمود: پسرم را بياور، من امام حسين را نزد آن حضرت بردم و آن بزرگوار همان اعمالى را نسبت به حسين انجام داد كه درباره امام حسن انجام داده بود.
همان طور كه براى امام حسن عقيقه كرده بود، براى امام حسين نيز يك قوچ ابلق عقيقه كرد. يك ران و يك پاى آن گوسفند را به قابله امام حسين داد. آنگاه سر مبارك امام حسين را تراشيد و مطابق وزن موى سرش نقره صدقه داد. سپس سر مباركش را خوشبو نمود و فرمود: خون ماليدن به سر نوزاد از كارهاى زمان جاهليت است. بعد از اين اعمال امام حسين را در كنار خود نهاد و فرمود:
يا ابا عبد اللَّه! مصيبت تو براى من ناگوار است! آنگاه شروع بگريه نمود.
من گفتم: يا رسول اللَّه! پدر و مادرم به فداى تو باد، چرا روز اول ولادت امام حسين و امروز گريان شدى!؟ فرمود: براى اين حسينم اشك ميريزم كه گروهى از طائفه ستمكيش و كافر بنى اميه او را شهيد خواهد كرد. خدا آنان را لعنت كند! و شفاعت مرا در روز قيامت نصيب ايشان ننمايد! اين حسينم را مردى شهيد ميكند كه دين مرا خراب ميكند و به خداى بزرگ كافر مىشود.
سپس فرمود: پروردگارا! من همان چيزى را براى اين دو فرزندم ميخواهم كه حضرت ابراهيم براى ذريه خويشتن خواست. بار خدايا! اين حسنين را با آن كسى كه ايشان را دوست داشته باشد دوست بدار و كسى كه بغض ايشان را داشته باشد، به قدر ظرفيت آسمان و زمين لعنت كن!
بحار الأنوار، ج44، ص 251؛ امالی شیخ طوسی، ص367.