درس یازدهم
درس یازدهم
...ولجائی إلی الایمان بتوحیدک ویقینی بمعرفتک منٌی، إن لا ربٌ لی غیرک ولا اله الٌا أنت، لا شریک لک . اللهمٌ أنت قائل وقولک الحق و وعدک صدق و أسال الله من فضله، إنٌ الله بکم رحیما»
«ولجائی الی الایمان بتوحیدک»
خدایا بر در خانه تو آمده ام .سرمایه ی من خود تو هستی .تو که همه جای عالم را فرا گرفته ای وجای خالی برای غیر باقی نگذاشته ای .همه ی امید من به توست .چه آنکه تو را شفیع خویش نمو ده ام و ایمان به تو را وسیله ی قرب به تو قرار داده ام.و به راستی کدام سرمایه در عالم از توحید عظیم تر است؟پس انسان موحد سرمایه دار بزرگی است. اما توجه بدین نکته لازم است که همه این سرمایه نیز از خود خداست .
انسان موحد، همه چیز را تنها از آن یکتای بی نیاز می خواهد و در رفع مشکلش با مراجعه به دیگران در نظر دارد که تنها خداست که می تواند مشکلش را حل نماید. در این صورت اگر دیگران نتوانند کاری برای او انجام دهند، از آنها گله مند نخواهد بود.
...ولجائی إلی الایمان بتوحیدک ویقینی بمعرفتک منٌی، إن لا ربٌ لی غیرک ولا اله الٌا أنت، لا شریک لک . اللهمٌ أنت قائل وقولک الحق و وعدک صدق و أسال الله من فضله، إنٌ الله بکم رحیما»
«ولجائی الی الایمان بتوحیدک»
خدایا بر در خانه تو آمده ام .سرمایه ی من خود تو هستی .تو که همه جای عالم را فرا گرفته ای وجای خالی برای غیر باقی نگذاشته ای .همه ی امید من به توست .چه آنکه تو را شفیع خویش نمو ده ام و ایمان به تو را وسیله ی قرب به تو قرار داده ام.و به راستی کدام سرمایه در عالم از توحید عظیم تر است؟پس انسان موحد سرمایه دار بزرگی است. اما توجه بدین نکته لازم است که همه این سرمایه نیز از خود خداست .
انسان موحد، همه چیز را تنها از آن یکتای بی نیاز می خواهد و در رفع مشکلش با مراجعه به دیگران در نظر دارد که تنها خداست که می تواند مشکلش را حل نماید. در این صورت اگر دیگران نتوانند کاری برای او انجام دهند، از آنها گله مند نخواهد بود.
البته در فراز ها ی قبلی دعا شرح داده شد که خدا همیشه پاسخ می دهد.اما این بنده است که همیشه پاسخ خدا را نمی یابد و نمی بیند.
یکی از دعا هایی که انسان باید بنماید، این است که (خدایا آنچنان فهم و درک ومعرفتی عطا بنماکه هنگام دعا کردن به اجابت آن از سوی تو مطمئن باشیم.)
دعا باید مبتنی بر توحید باشد
یکی از مقدمات برای شرح فرازهای بعدی این است که :آنکه خدا را می خواند باید از دیگران منقطع شده باشد .یعنی ازغیر او مایوس شده وفقط چشم به او داشته باشد.این از شرایط وآداب استجابت دعاست .
و یقینی بمعرفتک منٌی ان لا ربٌ لی غیرک
خدایا ! یقین دارم که تو می دانی که من تنها یک پروردگار دارم .نکته اینجاست که، آدمی ممکن است در معرفتش ضعف ونقص داشته باشد چنانچه در رفتار و اعمال انسانها مشهود است .چه آنکه وصول به کمال انقطاع برای انسان ،بسیار مشکل است .که کمال انقطاع خواسته ی اولیا است .(الهی هب لی کمال انقطاع الیه)
علٌت اینکه گفته می شود: (تو می دانی) اینست که اگر قرار باشد آدمی با توحید ناب در مورد پروردگاش سخن بگوید، حرفی نمی تواند بزند. چه آنکه خدا منزه است از آنچه در ذهن می آید. پس اگر قرار باشد انسان با انقطاع کامل در حضور خدا سخن بگوید، هیچگاه زمینه اش فراهم نخواهد شد. پس باید با سرمایه ی خدا وارد شود و به نقص فهم خود اقرار نماید.
صدق درایمان و تصدیق ایمان با عمل، سبب ظهور ولایت الهی می شود
کار بنده ،بندگی است و انجام وظایف،بنده را به نتیجه کار ،کاری نیست .ولی غالبا اینطور است که اگر بنده ای شایستگی خویش را آشکار کرده باشد و در ایمانش صادق باشد و در عمل نیز چنین باشد ولایت الهی شامل حالش می شود. چه آنکه عمل ،نشانه صدق در ایمان است .
ظهور ولایت ،سبب بصیرت می شود
بصیرت پاداش آنان است که ولایت الهی شامل حالشان شده است .بصیرت یعنی خروج از تاریکی ها وظلمات .(الله ولی الذین آمنوا یخرجهم من الظلمات الی النور)
آنکه بصیر است، در شب تارنیز چون روزروشن می بیند .با شبهه ودودلی وغفلت نسبتی ندارد.
عمل شاهد ایمان است
سرٌ اینکه خداوند عمل کم را همراه با فهم ومعرفت زیاد می پذیرد؛ اما عمل بسیار همراه با عدم معرفت را نمی پذیرد ،همین است که عمل شاهد ایمان است. صدق وشهادت بستگی به کثرت عمل ندارد . اما مومن به کثرت عمل نیز محتاج است. برای اینکه این شهادت را در هرلحظه نو به نو کند وحیات دوباره ببخشد تا ایمانش را از گزند شیطان حفظ نماید. پس کثرت عمل نیست که انسان را به جایی می رساند .عمل همراه با معرفت (عمل صالح) که؛ همان کلمه ی طیٌب است، بالا می رود.(الیه یصعدکم کلم الطیٌب)
اگر عمل همراه با معرفت دقیق نباشد،ابزار است تا رسیدن به مقصود. ولی همین که معرفت آن را شکل داد ،خودش کلمه طیٌب است.
در این فراز از دعا حضرت می فرمایند:شاید من ندانم که خدا یکی است، اما تو خود بهتر می دانی و واقفی که تنها خودت هستی که پناهگاه همه عالمی.
ولا اله الٌا انت لا شریک لک
می دانی که شریکی نداری ، تو یگانه ای .
یگانه بودن خدا هم دو معنا دارد .یک معنای آن ابتدائی تر وسطحی تر است ومعنای دوم آن عمیق تر.
نگاه اول آنکه: در این عالم کثرت که صدها و هزاران گونه وجود دارد ،تنها خدا موجود مستقل است. همه وابسته به اویند ویگانه موجود حقیقی عالم است.
اما معنای دوم که دقیق تر هم هست اینست که :در این عالم تنها خدا هست و دگر هیچ. اصلا (دومی) بعد از او معنا ندارد .موحٌد چشم دو بین ندارد. چون غیر او را نمی شناسد وتازه اگر کسی چشم دو بین داشته باشد ،خدا را می بیند وفیضش را ،خدا واسمائش را ، خدا وجلوه هایش را .
دعا کنندگان بر حسب معرفت دو دسته اند
نکته مهم این است که: در دعا آدمی باید به توکل برسد ویقین بداند که غیر از خیر از او سر نمی زند .انسانها بر حسب یقینی که دارند دعا می کنند .گروهی می پندارند که خدا تحت تاثیر خواسته های آنان است .برای همین در سختی ها و گرفتاری ها به او روی می کنند ومی خوانندش تا نیازشان را بر آورد.
اما دسته ای تنها بدین علٌت دعا می کنند که دعا کردن مطلوب خداوند است .اینها می دانند که احدی برخداوند بی نیاز تاثیر نمی گذارد و خدا از هیچ چیز متاثر نمی شود.ولی این خوانده شدن از سوی بنده اش را دوست می دارد.اگر انسان به این معرفت ،دست نیافته خوبست که لا اقل تشبٌه ظاهری و کلامی به کلام اولیا داشته باشد و با ادب آنان سخن بگوید.
بگوید: خدایا! این توبودی که توفیق تحصیل را به من ارزانی داشته ای .تو بودی که شرایط انس با خویش را برایم فراهم نمودی .
اللهمٌ انت قائل و قولک حق ووعدک صدق واسال الله من فضله انٌٌ الله بکم رحیما
حضرت در این فراز می فرمایند:خدایا!تو خود فرمودی کلام تو حق است و خدشه بر نمیدارد .چه آنکه وعده ات خلاف بردار نیست .-چندین بار تاکید آمده- که:از فضل خدا بخواهید که او نسبت به شما رحیم است .
«ضمیر (کم) نشانه ی توجه ویژه ی خداوند است»
در آیات و روایات هر جا خداوند ضمیری را به خویش یا خداوند نسبت داده، منظور رحمت ویژه اش بوده است .آنجا که می فرماید:«یا ایٌتها النفس المطمئنه ارجعی الی ربٌک ..»(فجر،21/22)
تعبیر (خدای خودت) با خدا خیلی تفاوت دارد.
ویا آنجا که می فرماید:«وادخلی فی عبادی...»(فجر،29) نفرموده :فی عباد الله یا عبادالرحمن .(عبادی) یعنی؛بندگان من.
«ضمیر (ی) در لعنتی ،شیطان را مست کرد»
بزرگان اهل معرفت چنین گویندکه :شیطان چون از بهشت رانده شد، از سوی خداوند خطاب آمد :«وانٌ علیک لعنتی»
لعنت من بر تو باد .
سٌر اینکه شیطان هیچگاه از اخراج از بهشت پشیمان نگشته و به کار خود می پردازد؛ اینست که:دچار سکر (ی) متکلم در این خطاب شده است .لعنت من (خدا)بر تو باد. نه اینکه ،لعنت خدا بر تو باد.
شیطان به این فهم رسیده که :
و خدا جز لعنت بر او نپسندیده .پس می گوید :کجاست این لعنت خدا برای من؟ وچه شیرین پذیرفته این خواست خداوند را .
اینکه شیطان هیچگاه اعلام نا رضایتی نکرده ودر قیامت هم نمی کند حاکی از این فهم بالای اوست وسکری که او را تا ابد فرا گرفته است.
پس خدا فرموده :از فضل و رحمت و بخشش الهی بخواهید که خدا نسبت به شما رحمت ویژه دارد.در دعای افتتاح آمده:«لا یزیده الٌا جودا وکرما»
جود وکرم او بیشتر و بیشتر می شود.
خدا با هر بخششی وجه بیشتری از بخشش آشکار می شود..اگر توبه ای را پذیرفت وتوبه شکسته شد، باز هم می بخشد.برای فضل او محدودیتی وجود ندارد.از او به واسطه بخشیدن هیچ چیز، کم نخواهد شد.چون هر بار که می بخشد ،بیشتر از دفعه قبل خواهد بود.
حال که حساب ویژه ای برای بندگان خدا باز شده، باید از این حساب ویژه ،کمال بهره را برد.
خدایا ! می دانیم، که اگر ما در نقطه عالی وجود ودر قله بلند هستی هم باشیم ،به جایی بر نخواهد خورد.پس توفیق وصلاحیت رسیدن به خودت را به همه ی ما عنایت فرما.
یکی از دعا هایی که انسان باید بنماید، این است که (خدایا آنچنان فهم و درک ومعرفتی عطا بنماکه هنگام دعا کردن به اجابت آن از سوی تو مطمئن باشیم.)
دعا باید مبتنی بر توحید باشد
یکی از مقدمات برای شرح فرازهای بعدی این است که :آنکه خدا را می خواند باید از دیگران منقطع شده باشد .یعنی ازغیر او مایوس شده وفقط چشم به او داشته باشد.این از شرایط وآداب استجابت دعاست .
و یقینی بمعرفتک منٌی ان لا ربٌ لی غیرک
خدایا ! یقین دارم که تو می دانی که من تنها یک پروردگار دارم .نکته اینجاست که، آدمی ممکن است در معرفتش ضعف ونقص داشته باشد چنانچه در رفتار و اعمال انسانها مشهود است .چه آنکه وصول به کمال انقطاع برای انسان ،بسیار مشکل است .که کمال انقطاع خواسته ی اولیا است .(الهی هب لی کمال انقطاع الیه)
علٌت اینکه گفته می شود: (تو می دانی) اینست که اگر قرار باشد آدمی با توحید ناب در مورد پروردگاش سخن بگوید، حرفی نمی تواند بزند. چه آنکه خدا منزه است از آنچه در ذهن می آید. پس اگر قرار باشد انسان با انقطاع کامل در حضور خدا سخن بگوید، هیچگاه زمینه اش فراهم نخواهد شد. پس باید با سرمایه ی خدا وارد شود و به نقص فهم خود اقرار نماید.
صدق درایمان و تصدیق ایمان با عمل، سبب ظهور ولایت الهی می شود
کار بنده ،بندگی است و انجام وظایف،بنده را به نتیجه کار ،کاری نیست .ولی غالبا اینطور است که اگر بنده ای شایستگی خویش را آشکار کرده باشد و در ایمانش صادق باشد و در عمل نیز چنین باشد ولایت الهی شامل حالش می شود. چه آنکه عمل ،نشانه صدق در ایمان است .
ظهور ولایت ،سبب بصیرت می شود
بصیرت پاداش آنان است که ولایت الهی شامل حالشان شده است .بصیرت یعنی خروج از تاریکی ها وظلمات .(الله ولی الذین آمنوا یخرجهم من الظلمات الی النور)
آنکه بصیر است، در شب تارنیز چون روزروشن می بیند .با شبهه ودودلی وغفلت نسبتی ندارد.
عمل شاهد ایمان است
سرٌ اینکه خداوند عمل کم را همراه با فهم ومعرفت زیاد می پذیرد؛ اما عمل بسیار همراه با عدم معرفت را نمی پذیرد ،همین است که عمل شاهد ایمان است. صدق وشهادت بستگی به کثرت عمل ندارد . اما مومن به کثرت عمل نیز محتاج است. برای اینکه این شهادت را در هرلحظه نو به نو کند وحیات دوباره ببخشد تا ایمانش را از گزند شیطان حفظ نماید. پس کثرت عمل نیست که انسان را به جایی می رساند .عمل همراه با معرفت (عمل صالح) که؛ همان کلمه ی طیٌب است، بالا می رود.(الیه یصعدکم کلم الطیٌب)
اگر عمل همراه با معرفت دقیق نباشد،ابزار است تا رسیدن به مقصود. ولی همین که معرفت آن را شکل داد ،خودش کلمه طیٌب است.
در این فراز از دعا حضرت می فرمایند:شاید من ندانم که خدا یکی است، اما تو خود بهتر می دانی و واقفی که تنها خودت هستی که پناهگاه همه عالمی.
ولا اله الٌا انت لا شریک لک
می دانی که شریکی نداری ، تو یگانه ای .
یگانه بودن خدا هم دو معنا دارد .یک معنای آن ابتدائی تر وسطحی تر است ومعنای دوم آن عمیق تر.
نگاه اول آنکه: در این عالم کثرت که صدها و هزاران گونه وجود دارد ،تنها خدا موجود مستقل است. همه وابسته به اویند ویگانه موجود حقیقی عالم است.
اما معنای دوم که دقیق تر هم هست اینست که :در این عالم تنها خدا هست و دگر هیچ. اصلا (دومی) بعد از او معنا ندارد .موحٌد چشم دو بین ندارد. چون غیر او را نمی شناسد وتازه اگر کسی چشم دو بین داشته باشد ،خدا را می بیند وفیضش را ،خدا واسمائش را ، خدا وجلوه هایش را .
دعا کنندگان بر حسب معرفت دو دسته اند
نکته مهم این است که: در دعا آدمی باید به توکل برسد ویقین بداند که غیر از خیر از او سر نمی زند .انسانها بر حسب یقینی که دارند دعا می کنند .گروهی می پندارند که خدا تحت تاثیر خواسته های آنان است .برای همین در سختی ها و گرفتاری ها به او روی می کنند ومی خوانندش تا نیازشان را بر آورد.
اما دسته ای تنها بدین علٌت دعا می کنند که دعا کردن مطلوب خداوند است .اینها می دانند که احدی برخداوند بی نیاز تاثیر نمی گذارد و خدا از هیچ چیز متاثر نمی شود.ولی این خوانده شدن از سوی بنده اش را دوست می دارد.اگر انسان به این معرفت ،دست نیافته خوبست که لا اقل تشبٌه ظاهری و کلامی به کلام اولیا داشته باشد و با ادب آنان سخن بگوید.
بگوید: خدایا! این توبودی که توفیق تحصیل را به من ارزانی داشته ای .تو بودی که شرایط انس با خویش را برایم فراهم نمودی .
اللهمٌ انت قائل و قولک حق ووعدک صدق واسال الله من فضله انٌٌ الله بکم رحیما
حضرت در این فراز می فرمایند:خدایا!تو خود فرمودی کلام تو حق است و خدشه بر نمیدارد .چه آنکه وعده ات خلاف بردار نیست .-چندین بار تاکید آمده- که:از فضل خدا بخواهید که او نسبت به شما رحیم است .
«ضمیر (کم) نشانه ی توجه ویژه ی خداوند است»
در آیات و روایات هر جا خداوند ضمیری را به خویش یا خداوند نسبت داده، منظور رحمت ویژه اش بوده است .آنجا که می فرماید:«یا ایٌتها النفس المطمئنه ارجعی الی ربٌک ..»(فجر،21/22)
تعبیر (خدای خودت) با خدا خیلی تفاوت دارد.
ویا آنجا که می فرماید:«وادخلی فی عبادی...»(فجر،29) نفرموده :فی عباد الله یا عبادالرحمن .(عبادی) یعنی؛بندگان من.
«ضمیر (ی) در لعنتی ،شیطان را مست کرد»
بزرگان اهل معرفت چنین گویندکه :شیطان چون از بهشت رانده شد، از سوی خداوند خطاب آمد :«وانٌ علیک لعنتی»
لعنت من بر تو باد .
سٌر اینکه شیطان هیچگاه از اخراج از بهشت پشیمان نگشته و به کار خود می پردازد؛ اینست که:دچار سکر (ی) متکلم در این خطاب شده است .لعنت من (خدا)بر تو باد. نه اینکه ،لعنت خدا بر تو باد.
شیطان به این فهم رسیده که :
من از درمان ودرد و وصل وهجران پسندم آنچه را ،جانان پسندند
و خدا جز لعنت بر او نپسندیده .پس می گوید :کجاست این لعنت خدا برای من؟ وچه شیرین پذیرفته این خواست خداوند را .
اینکه شیطان هیچگاه اعلام نا رضایتی نکرده ودر قیامت هم نمی کند حاکی از این فهم بالای اوست وسکری که او را تا ابد فرا گرفته است.
پس خدا فرموده :از فضل و رحمت و بخشش الهی بخواهید که خدا نسبت به شما رحمت ویژه دارد.در دعای افتتاح آمده:«لا یزیده الٌا جودا وکرما»
جود وکرم او بیشتر و بیشتر می شود.
خدا با هر بخششی وجه بیشتری از بخشش آشکار می شود..اگر توبه ای را پذیرفت وتوبه شکسته شد، باز هم می بخشد.برای فضل او محدودیتی وجود ندارد.از او به واسطه بخشیدن هیچ چیز، کم نخواهد شد.چون هر بار که می بخشد ،بیشتر از دفعه قبل خواهد بود.
حال که حساب ویژه ای برای بندگان خدا باز شده، باید از این حساب ویژه ،کمال بهره را برد.
خدایا ! می دانیم، که اگر ما در نقطه عالی وجود ودر قله بلند هستی هم باشیم ،به جایی بر نخواهد خورد.پس توفیق وصلاحیت رسیدن به خودت را به همه ی ما عنایت فرما.