درس سی و چهارم
درس سی و چهارم
ام عظيم ما ابليت و اوليت، ام كثير ما منه نجّيت و عافيت.
از آنجا كه رحمت بياندازهي الهي از ازل تا ابد هر موجودي از جمله انسان را دربر گرفته و از آنجا كه خداي متعال نعمتهاي بندگانش را پوشانده، جبران نموده و به كمال ميرساند، شايسته آن باشد كه بنده شكر پروردگارش را به جا آورد.
دو نمونه از مواضع شكر الهي آن است كه اولا خداوند زيباييها و كمالاتي از بندگانش، منتشر نموده است. حال آنكه آنان عين فقر و روسياهي هستند و ثانيا نقصها و زشتيهاي آنان را نيز پوشانده است.
ام عظيم ما ابليت و اوليت، ام كثير ما منه نجّيت و عافيت.
از آنجا كه رحمت بياندازهي الهي از ازل تا ابد هر موجودي از جمله انسان را دربر گرفته و از آنجا كه خداي متعال نعمتهاي بندگانش را پوشانده، جبران نموده و به كمال ميرساند، شايسته آن باشد كه بنده شكر پروردگارش را به جا آورد.
دو نمونه از مواضع شكر الهي آن است كه اولا خداوند زيباييها و كمالاتي از بندگانش، منتشر نموده است. حال آنكه آنان عين فقر و روسياهي هستند و ثانيا نقصها و زشتيهاي آنان را نيز پوشانده است.
و اما سومين موضع همين قسمت است كه:
ام عظيم ما ابليت و اوليت
«ابلي» همان بلاست. معناي ابتدايي و عرفي آن همان سختي و گرفتاري و آزمون است. خداوند در قرآن ميفرمايد: «و ليبلي الله بلاء حسنا» خدا بندهاش را مبتلا به بلاي حسن و نيكو نمود. بلاي الهي با زيبايي همراه است. اگر چه به چشم و ذهن آدمي نيايد.
اگر انسان در بلاها، غير از حسن و كمال ميبيند بدين خاطر است كه در محدودهي حس و شايد كمي بالاتر از آن «عقل» گرفتار مانده است. اينست كه گاهي هم كه ممكن است سختيهايي را تحمل كند و برايش رنجآور نباشد. اما مقصود و مطلوبش، رسيدن به نتايجي ملموس و حسي، براي آسايش بيشتر خويش است. مثلا 10 ساعت به سختي كار ميكند تا بقيهي روز را به آسايش بگذراند.
پس درك او هنوز در محدودهي حس است. اما اگر آدمي از حيطهي حس فراتر رفته و از نفس نيز بگذرد. حسن و كمال همهي سختيها و بلاها برايش اشكار ميشود. چه آنكه حيوانات نيز در آن دو (حس و نفس) با آدمي شريك هستند.
بلاها در واقع همان نعمتهاي الهي هستند
توجه به يك نكته لازم است و آن اينكه غير از اولياء خدا كه برايشان اينچنين است كه هرچيزي چه ظاهر و چه باطنش، نعمت الهي است. براي ديگران وضع بدين منوال است كه هر آنچه ظاهرش نعمت است باطن ان نقحت است و آنچه در ظاهر نقحت است، باطنش نعمت الهي است. مثلاً كسالت آدمي ظاهرش خمودي و ركود است اما باطن آن اين است كه مقدمهي حركت و پرش بعدي اوست. گاهي سلامتي كه به ظاهر نعمت است باطنش غفلت و دوري از ياد خداست. خلاصه آنكه بندگان خدا تا در زحمت و سختي نيفتند، هر آينه درمعرض بزرگترين گناهها كه همان غفلت است، خواهند بود. اين است كه نزول بلاها درواقع عين نزول رحمت و نعمت الهي است. پس شكر بر بلا، در واقع شكر بر نعمت الهي است. آيا نعمتهاي الهي كوچك و بزرگ دارد؟
اگر نعمتهاي الهي را نسبت به انسان درنظر بگيريم بسته به مراتب او بعضي نعمتها كوچكتر و بعضي عظيمتر هستند. گرچه همين متاع دنيا كه از نظر خداوند قليل است، آدمي بايد در جهت توسعه و آباداني آن تلاش نمايد. ممكن است كسي بگويد خدا فرموده، ما همه چيز را مسخر شما قرار داديم و براي شما آفريديم. ما كه 100 متر هم زمين نداريم.
پاسخ اين است كه: گر گدا كاهل بود، تقصير صاحبخانه چيست؟
همه چيز فراهم است، آدمي خود بايد به تصرف آن بپردازد. مگر ديگران نپرداختند. آنها دنيا را براي دنيايشان آباد كردند، مؤمن دنيا را براي آخرتش آباد مينمايد.
در روايات آمده است آنانكه دنيا ندارند، آخرت هم ندارند.
نبايد تصور شود كه فقر نوعي نعمت است. البته آنجا كه ثروت، سبب غفلت شود، فقر به مراتب از آن بهتر است. ولي اصل فقر و نداشتن ارزش نيست. مگر اينكه مقدمهي حركت شود. آدمي تهيدستي خود را بيابد و سعي و تلاش بيشتر نمايد.
معراج آدمي در خود آدمي است نه در خارج از او
دقيقتاً چنين است كه يار در خانه و ما گرد جهان ميگرديم. معراج آدمي صعود او از مراتب وجودي خويش است. اينكه از مرحلهي طبيعت به نفس رسيده و از آنجا مقام قلب را درك نموده و به مقامات «سر»، «خفي» و «اخفي» برسد. اصلا آسمانهاي هفتگانهاي كه بيان شده، در وجود انسان جمع است كه البته به معناي كثرت عوالم در وجود آدمي است.
چه آنكه طبيعت با همهي بيحد و مرزياش، زمين محسوب ميشود. در تعبير ديني آسمان عبارتست از آنچه محيط بر جهان طبيعت باشد.
آسمانهاي هفتگانه كه نام برده شده تنها مربوط به برزخ است نه آخرت
حكما، عالم را به سه قسم تقسيم نمودهاند. 1ـ عالم طبيعت 2ـ عالم مثال 3ـ عالم عقل.
اين آسمانهايي كه گفته ميشود مربوط به عالم مثال است. به تعبير ديني مربوط به برزخ است يعني؛ فاصلهي اينكه انسان از دنيا ميرود تا روز قيامت كه محشور ميشود.
اما در مورد آخرت چه ميتوان گفت؟
فرمودهاند كه ما پردهها را برميداريم نه تنها از زشتيها بلكه از هستي و تمام موجودات، تا حقيقت موجودات آشكار شود، در آنجاست كه معلوم ميشود هركس حقيقتش چه بودهاست. قيامت يوم الحسره است .آنجاست كه انسان ميبيند، آن زماني را كه با حيوانات محشور و همراه بوده و سخت اشتباه ميكرده است. وقتي غرق در امنيتها و آلودگيها و آرزوهاي پست بوده به غلط افتاده بوده است كه نتيجهي اين شهود، حسرت است آن هم براي همگان چه نيكان و چه بدكاران.
معناي دقيقتر بلا
بلا، عبارتست از نعمتهاي ويژهي الهي بر بندگانش. بنابراين در عيد فطر ميخوانيم: الحمدالله الذي علي ما ابلانا، ستايش خدايي را كه ما را به بلا انداخت.
بنابراين فعاليتهاي سياسي، اقتصادي، اجتماعي و هر كاري كه سبب توسعهي دنيا شود، پسنديده است اما به شرط اينكه مقصد و مقصود دنياي جاهل نباشد.
دنياي عاقل مزرعهي آخرتش است. البته دنياي عاقل هم مراتب دارد. شايسته نيست انسان در آن سطحي كه هست، متوقف شود. براي انسان كم و كوچك است كه طعم شيرين را تنها و هميشه در شيريني و شكلات بجويد و به شيرينيهاي عميقتر دست نيابد.
اگر خواستههاي آدمي متوقف شد، حكايت دارد كه بزرگ نشده است. آنكه هنوز لذتهاي دوران طفوليت را لذت ميداند، حتما طفل است و لو اينكه سن و سال بسيار بر او گذشته باشد. لذتها مراتب متفاوت دارند.
گاهي كسي لذتش در اين است كه بدنش استراحت نمايد. گاهي لذت عميقتري خواهد برد اگر بدنش به زحمت بيفتد. يكي از خوردن لذت ميبرد و ديگري از ديدن. مانند آن مرد خدا كه از ديدن حبههاي انگور آنچنان لذتي ميبرد كه ديگران از خوردنش چنين لذتي نميبردند. حتي گاهي بعضي تنها به ياد نعمتهاي الهي كه ميافتند به عظيمترين لذتها دست مييابند.
تحمل سختي، ثمر دارد.
در روايات متعددي آمده است كه اگر كسي يك درجه تب نمايد، همين مقدار ناخوشي، سبب خوشي و خشنودي او در آينده خواهد بود. مانند آنكه كار فراوان و پر زحمت انجام ميدهد آنگاه از ثمرش بهره ميبرد. بيماري نيز چنين است. حتي سخن سبك و سنگين شنيدن از ديگران نيز براي رشد آدمي، مؤثر است.
البته اين بدان معنا نيست كه انسان خود را در معرض بيماري يا بدگويي ديگران قرار دهد، بلكه بايد برحسب فهم و درك خويش به وظايفش عمل نمايد و در عين حال اگر در مسير حركتش، سختي و بلايي حاصل شد، ظاهر آن را ننگرد و به باطن آن كه جز خوشي و نعمت نيست، نظر داشته باشد.
ام كثير ما منه نجيت و عافيت
خدايا آيا چالههايي كه مرا از آن درآوردي، يكي يكي بشمارم و به ياد آورم و شكر نمايم؟ آيا به خاطر آن سختيهايي كه نجاتم دادي، تو را شكر ننمايم؟
همانطور كه شرح داده شد با توجه به 4 اسم خداوند، محسن، مجمل، منعم و مفضل، معلوم ميشود كه آدمي غرق در نعمت است و بايد شكر الهي بنمايد. به خاطر زيبايياي كه خدا از او منتشر كرده، بلاهايي كه پوشانده و سختيهايي را كه از او دور ساخته است.
خدايا! آن نعمتهاي ويژهاي را كه اختصاص به ويژگان درگاهت به اوليائت، حبيب دادهاي شامل حال ما بفرما.
ام عظيم ما ابليت و اوليت
«ابلي» همان بلاست. معناي ابتدايي و عرفي آن همان سختي و گرفتاري و آزمون است. خداوند در قرآن ميفرمايد: «و ليبلي الله بلاء حسنا» خدا بندهاش را مبتلا به بلاي حسن و نيكو نمود. بلاي الهي با زيبايي همراه است. اگر چه به چشم و ذهن آدمي نيايد.
اگر انسان در بلاها، غير از حسن و كمال ميبيند بدين خاطر است كه در محدودهي حس و شايد كمي بالاتر از آن «عقل» گرفتار مانده است. اينست كه گاهي هم كه ممكن است سختيهايي را تحمل كند و برايش رنجآور نباشد. اما مقصود و مطلوبش، رسيدن به نتايجي ملموس و حسي، براي آسايش بيشتر خويش است. مثلا 10 ساعت به سختي كار ميكند تا بقيهي روز را به آسايش بگذراند.
پس درك او هنوز در محدودهي حس است. اما اگر آدمي از حيطهي حس فراتر رفته و از نفس نيز بگذرد. حسن و كمال همهي سختيها و بلاها برايش اشكار ميشود. چه آنكه حيوانات نيز در آن دو (حس و نفس) با آدمي شريك هستند.
بلاها در واقع همان نعمتهاي الهي هستند
توجه به يك نكته لازم است و آن اينكه غير از اولياء خدا كه برايشان اينچنين است كه هرچيزي چه ظاهر و چه باطنش، نعمت الهي است. براي ديگران وضع بدين منوال است كه هر آنچه ظاهرش نعمت است باطن ان نقحت است و آنچه در ظاهر نقحت است، باطنش نعمت الهي است. مثلاً كسالت آدمي ظاهرش خمودي و ركود است اما باطن آن اين است كه مقدمهي حركت و پرش بعدي اوست. گاهي سلامتي كه به ظاهر نعمت است باطنش غفلت و دوري از ياد خداست. خلاصه آنكه بندگان خدا تا در زحمت و سختي نيفتند، هر آينه درمعرض بزرگترين گناهها كه همان غفلت است، خواهند بود. اين است كه نزول بلاها درواقع عين نزول رحمت و نعمت الهي است. پس شكر بر بلا، در واقع شكر بر نعمت الهي است. آيا نعمتهاي الهي كوچك و بزرگ دارد؟
اگر نعمتهاي الهي را نسبت به انسان درنظر بگيريم بسته به مراتب او بعضي نعمتها كوچكتر و بعضي عظيمتر هستند. گرچه همين متاع دنيا كه از نظر خداوند قليل است، آدمي بايد در جهت توسعه و آباداني آن تلاش نمايد. ممكن است كسي بگويد خدا فرموده، ما همه چيز را مسخر شما قرار داديم و براي شما آفريديم. ما كه 100 متر هم زمين نداريم.
پاسخ اين است كه: گر گدا كاهل بود، تقصير صاحبخانه چيست؟
همه چيز فراهم است، آدمي خود بايد به تصرف آن بپردازد. مگر ديگران نپرداختند. آنها دنيا را براي دنيايشان آباد كردند، مؤمن دنيا را براي آخرتش آباد مينمايد.
در روايات آمده است آنانكه دنيا ندارند، آخرت هم ندارند.
نبايد تصور شود كه فقر نوعي نعمت است. البته آنجا كه ثروت، سبب غفلت شود، فقر به مراتب از آن بهتر است. ولي اصل فقر و نداشتن ارزش نيست. مگر اينكه مقدمهي حركت شود. آدمي تهيدستي خود را بيابد و سعي و تلاش بيشتر نمايد.
معراج آدمي در خود آدمي است نه در خارج از او
دقيقتاً چنين است كه يار در خانه و ما گرد جهان ميگرديم. معراج آدمي صعود او از مراتب وجودي خويش است. اينكه از مرحلهي طبيعت به نفس رسيده و از آنجا مقام قلب را درك نموده و به مقامات «سر»، «خفي» و «اخفي» برسد. اصلا آسمانهاي هفتگانهاي كه بيان شده، در وجود انسان جمع است كه البته به معناي كثرت عوالم در وجود آدمي است.
چه آنكه طبيعت با همهي بيحد و مرزياش، زمين محسوب ميشود. در تعبير ديني آسمان عبارتست از آنچه محيط بر جهان طبيعت باشد.
آسمانهاي هفتگانه كه نام برده شده تنها مربوط به برزخ است نه آخرت
حكما، عالم را به سه قسم تقسيم نمودهاند. 1ـ عالم طبيعت 2ـ عالم مثال 3ـ عالم عقل.
اين آسمانهايي كه گفته ميشود مربوط به عالم مثال است. به تعبير ديني مربوط به برزخ است يعني؛ فاصلهي اينكه انسان از دنيا ميرود تا روز قيامت كه محشور ميشود.
اما در مورد آخرت چه ميتوان گفت؟
فرمودهاند كه ما پردهها را برميداريم نه تنها از زشتيها بلكه از هستي و تمام موجودات، تا حقيقت موجودات آشكار شود، در آنجاست كه معلوم ميشود هركس حقيقتش چه بودهاست. قيامت يوم الحسره است .آنجاست كه انسان ميبيند، آن زماني را كه با حيوانات محشور و همراه بوده و سخت اشتباه ميكرده است. وقتي غرق در امنيتها و آلودگيها و آرزوهاي پست بوده به غلط افتاده بوده است كه نتيجهي اين شهود، حسرت است آن هم براي همگان چه نيكان و چه بدكاران.
معناي دقيقتر بلا
بلا، عبارتست از نعمتهاي ويژهي الهي بر بندگانش. بنابراين در عيد فطر ميخوانيم: الحمدالله الذي علي ما ابلانا، ستايش خدايي را كه ما را به بلا انداخت.
بنابراين فعاليتهاي سياسي، اقتصادي، اجتماعي و هر كاري كه سبب توسعهي دنيا شود، پسنديده است اما به شرط اينكه مقصد و مقصود دنياي جاهل نباشد.
دنياي عاقل مزرعهي آخرتش است. البته دنياي عاقل هم مراتب دارد. شايسته نيست انسان در آن سطحي كه هست، متوقف شود. براي انسان كم و كوچك است كه طعم شيرين را تنها و هميشه در شيريني و شكلات بجويد و به شيرينيهاي عميقتر دست نيابد.
اگر خواستههاي آدمي متوقف شد، حكايت دارد كه بزرگ نشده است. آنكه هنوز لذتهاي دوران طفوليت را لذت ميداند، حتما طفل است و لو اينكه سن و سال بسيار بر او گذشته باشد. لذتها مراتب متفاوت دارند.
گاهي كسي لذتش در اين است كه بدنش استراحت نمايد. گاهي لذت عميقتري خواهد برد اگر بدنش به زحمت بيفتد. يكي از خوردن لذت ميبرد و ديگري از ديدن. مانند آن مرد خدا كه از ديدن حبههاي انگور آنچنان لذتي ميبرد كه ديگران از خوردنش چنين لذتي نميبردند. حتي گاهي بعضي تنها به ياد نعمتهاي الهي كه ميافتند به عظيمترين لذتها دست مييابند.
تحمل سختي، ثمر دارد.
در روايات متعددي آمده است كه اگر كسي يك درجه تب نمايد، همين مقدار ناخوشي، سبب خوشي و خشنودي او در آينده خواهد بود. مانند آنكه كار فراوان و پر زحمت انجام ميدهد آنگاه از ثمرش بهره ميبرد. بيماري نيز چنين است. حتي سخن سبك و سنگين شنيدن از ديگران نيز براي رشد آدمي، مؤثر است.
البته اين بدان معنا نيست كه انسان خود را در معرض بيماري يا بدگويي ديگران قرار دهد، بلكه بايد برحسب فهم و درك خويش به وظايفش عمل نمايد و در عين حال اگر در مسير حركتش، سختي و بلايي حاصل شد، ظاهر آن را ننگرد و به باطن آن كه جز خوشي و نعمت نيست، نظر داشته باشد.
ام كثير ما منه نجيت و عافيت
خدايا آيا چالههايي كه مرا از آن درآوردي، يكي يكي بشمارم و به ياد آورم و شكر نمايم؟ آيا به خاطر آن سختيهايي كه نجاتم دادي، تو را شكر ننمايم؟
همانطور كه شرح داده شد با توجه به 4 اسم خداوند، محسن، مجمل، منعم و مفضل، معلوم ميشود كه آدمي غرق در نعمت است و بايد شكر الهي بنمايد. به خاطر زيبايياي كه خدا از او منتشر كرده، بلاهايي كه پوشانده و سختيهايي را كه از او دور ساخته است.
خدايا! آن نعمتهاي ويژهاي را كه اختصاص به ويژگان درگاهت به اوليائت، حبيب دادهاي شامل حال ما بفرما.