منزل پنجم؛ پرهيز از آزردن دل
نخست يادآوري كنم كه طبيعيترين حالت نسبت به محبّت بيچند و چون الهي، مهرورزي به ديگران است. دستكم بايد چيزي از بزرگي الهي داشته باشيم يا بدان شباهت داشته باشيم. او كه غني و بينياز همه عالم است كه «إنّ الله غنيٌ عن العالمين»،[1] به ما كه فقيريم و از خود هيچ نداريم، عشق ميورزد. نشان تو از خدايت همين نوع عشق ورزيدن است. مؤمن آن است كه به بندگان خداي خويش قطع نظر از عوارض زايد بر ذات آنها، عشق ورزد و گرنه عشق به نان و نام كه از لوازم غرايز است، به جوي نيرزد.
منزل ششم؛ دوستی
قُلْ إن كانَ آبائُكم و إخوانُكم و أزواجُكم و عَشيرتُكم و أموالٌ اقتَرَفتُموها و تجارةٌ تَخشَونَ كَسادَها و مَساكِنَ تَرضَونَها أحَبَّ إليكُم من الله و رسولِه و جهادٍ في سبيله فَتَرَبَّصوا حتّي يَأتيَ الله بأمرِه إنّ الله لايَهدي القومَ الفاسقين.[1]
اي رسول ما! بگو امت را كه اگر شما پدران و پسران و برادران و زنان و خويشاوندان خود و اموالي كه جمع آوردهايد و تجارتي كه از كسادي آن بيمناكيد و خانههايي كه بدان دلخوش داشتهايد، بيش از خدا و رسول خدا و جهاد در راه او دوست داريد، منتظر باشيد تا امر خداي دررسد و خدا بدكاران را هدايت نخواهد كرد.