ثارالله (1) ثارالله؛ وجهی که در تمام هویت خدای متعال جاری است

استاد گرامی در دهه اول محرم سال 1392 (1435 ه.ق) طی چهار جلسه به شرح و تفسیر تعبیر ثارالله درباره امام حسین (علیه السلام) پرداختند تقدیم علاقهمندان میشود:
چکیده قسمت (1) ـ 92/8/21 ـ شب تاسوعا، محرم 1435
دریافت صوت (با حجم 16.8 مگابایت)
امام حسین (صلوات الله و سلامه علیه) را ثارالله و ابن ثاره نامیدهاند. یعنی پدر او نیز ثارالله است. البته همه این خاندان ثارالله هستند.
در ابتدا اشارهای به معنای لغوی و فقه الحدیثی ثار، ثور، اثاره، مثیر و ... میشود. ثار و تعابیر مشابه آن به معنای انگیختن، ایجاد کردن و تحریک کردن، تحول ایجاد کردن، جایی را شخم زدن و زیر و رو کردن و مانند آن است و اگر این معنا را با لوازم عقلانیاش در نظر بگیریم، آفرینش نیز یکی از مصادیق اثاره است؛ یعنی شخم زدن دار عدم (البته نه عدم به معنای فلسفی)

ـ بسیاری از حقایق عالم هستی در قالب حس و زبان تبیینپذیر و بیانپذیر نیست. به این خاطر که زبان برای بیان محسوسات وضع شده است و طبعاً زبان برای موجودات اینجهانی وضع است و برای موجوداتی که در عالم بالاتر هستند، کاربردی ندارد و با در نظر گرفتن شباهت مفاهیم در عوالم دیگر با مفاهیم جهان طبیعت، نزدیکترین و شبیهترین مفهوم و لفظ و مصداق با آنچه در عوالم دیگر وجود دارد، بیان شده است.
بنابراین حقایقی در عوالم دیگر وجود دارد که اگر هزاران بار تنزل پیداکند و بخواهیم مشابه آن در لفظ و مفهوم و مصداق را پیدا کنیم، باید بگوییم که چیزی است که این عالم را یا دار وجود را و یا حیثیت عدم را شخم میزند، از بین میبرد و به هم فرو میریزد. بنابراین آنچه ما بیان میکنیم از باب تشبیه معقول به محسوس یا امر ذهنی است.
با توجه به مطالب ذکر شده، مصداق ثار الله در جهان طبیعت، مرتبه تنزل یافته آن چیزی است که در مرتبه الهیت قرار دارد.
ـ نکته دیگر:
همه موجودات قوام و مقوم دارند که دو خاصیت دارد: 1ـ سبب بقاء شئ و 2ـ سبب دوام فعل آن است.
از این جهت خون نقش مقوم را در وجود انسان دارد و لذا تعبیر ثار به خون از باب تسمیهی شئ به اسم لازم آن است. در زبان عربی ترجمه یا تعبیر دقیقی از ثارالله نیافتم.
حال با توجه به تعبیر ثار الله، آیا خدای متعال مقوم دارد؟ یعنی چیزی هست که سبب بقا یا دوام فعل خدا باشد؟
وجه و حیثیت و شأنی از خدا متعال هست که همانند خون که در بدن میچرخد و بدن را زنده میکند ـ از باب تشبیه معقول به محسوس ـ در تمام هویت خدای متعال جاری است و به خاطر جریان آن است که خدای متعال اسم و فعل و وصف دارد و این جهان هستی تحقق دارد و پدید آمده است.
منظور از خدا در اینجا کدام یک از مراتب خدای متعال است؟
ذات خدا، مدرَک و معلوم و معروف هیچ مدرِک و عالم و عارفی نیست؛ رسم، حد و حاکی هم ندارد و سکوت، بهترین و تنها کار ممکنی است که درباره خدای متعال میتوان گفت و اینکه گفتهاند «لاادری نصف العلم» در اینجا به کار میرود. بنابراین سخن گفتن درباره ذات خدای متعال روا نیست.
اما اولین مرتبه پس از ذات، الله است که ملاحظه ذات با همه کمالات و اسمای جمال و جلال و همان اسم اعظم است و الله و اسم اعظم در ذره ذره عالم هستی ساری و جاری است.
حال پرسش این است که وجه الاهیت و اسم اعظم کیست؟
پاسخ این پرسش در روایت به این صورت آمده است: نحن والله الاسماء الحسنی
الله و اسم اعظم خدای تبارک و تعالی به واسطه اسماء حسنی در عالم طبیعت جریان دارد و وجود خاندان پیامبر (صلوات الله و سلامه علیهم اجمعین) هم عامل بقاء و دوام الاهیت اله و هم فعالیت اوست.