توصیف نور در کلام امام باقر (ع)؛ (قسمت دوّم)

خاندان پيامبر عليهم‌السلام نور خدا هستند. براي توضيح اين فراز برخي نکات را يادآوري مي‌کنم:

1- همه موجودات يا نور خداي متعال هستند و يا برخوردار از نور او. چيزي وجود ندارد که در عين حال که وجود دارد نور نداشته باشد و يا نورش برگرفته از منبع ديگري باشد، چون دلايل توحيد هرگونه کثرت مستقل را نفي مي‌کند و همه کثرات را شؤون او مي‌داند. چنان‌که همه چيز از او نازل شده است و همه چيز هم به او بازمي‌گردد. نه چيزي از غير او نازل شده است و نه چيزي اصلاً نازل نشده است، چنان‌که نه چيزي به غير او باز مي‌گردد و نه اصلاً باز نمي‌گردد. همه هم نازل شده‌اند و هم از او نازل شده‌اند؛ همه هم باز مي‌گردند و هم به او باز مي‌گردند.

توصیف نور در کلام امام باقر(علیه السّلام)، قسمت دوّم

عَنْ الباقر عليه‌السلام في  قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ النُّورِ الَّذِي أَنْزَلْنا فَقَالَ يَا أَبَا خَالِدٍ النُّورُ وَ اللَّهِ الْأَئِمَّةُ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ ص إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ وَ هُمْ وَ اللَّهِ نُورُ اللَّهِ الَّذِي أَنْزَلَ وَ هُمْ وَ اللَّهِ نُورُ اللَّهِ فِي السَّمَاوَاتِ وَ فِي الْأَرْضِ وَ اللَّهِ يَا أَبَا خَالِدٍ لَنُورُ الْإِمَامِ فِي قُلُوبِ الْمُؤْمِنِينَ أَنْوَرُ مِنَ الشَّمْسِ الْمُضِيئَةِ بِالنَّهَارِ وَ هُمْ وَ اللَّهِ يُنَوِّرُونَ قُلُوب  الْمُؤْمِنِينَ وَ يَحْجُبُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ نُورَهُمْ عَمَّنْ يَشَاءُ فَتُظْلَمُ قُلُوبُهُمْ وَ اللَّهِ يَا أَبَا خَالِدٍ لَا يُحِبُّنَا عَبْدٌ وَ يَتَوَلَّانَا حَتَّى يُطَهِّرَ اللَّهُ قَلْبَهُ وَ لَا يُطَهِّرُ اللَّهُ قَلْبَ عَبْدٍ حَتَّى يُسَلِّمَ لَنَا وَ يَكُونَ سِلْماً لَنَا فَإِذَا كَانَ سِلْماً لَنَا سَلَّمَهُ اللَّهُ مِنْ شَدِيدِ الْحِسَابِ وَ آمَنَهُ مِنْ فَزَعِ يَوْمِ الْقِيَامَةِ الْأَكْبَرِ   (كافي، 1،194)
 
مصاديق نور
يَا أَبَا خَالِدٍ النُّورُ وَ اللَّهِ الْأَئِمَّةُ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ ص إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ
به صراحت اين حديث شريف و ديگر احاديثي که تواتر محتوايي دارند، تام‌ترين و کامل‌ترين مصاديق نوري که متعلق ايمان است، امامان معصوم از خاندان پيامبر عليهم‌السلام هستند. معني اين سخن اين است که:
أ- خاندان پيامبر عليهم‌السلام متعلق ايمان هستن همان‌گونه که خداي متعال و رسول صلي‌الله‌‌و‌عليه‌وآله متعلق ايمان هستند.

ب- همان‌گونه که ايمان به خدا متعال بدون ايمان به رسول صلي‌الله‌‌و‌عليه‌وآله ايمان حقيقي يا کامل نيست بلکه اطلاق ايمان بر چنين چيزي اطلاق مجازي است ايمان به خداي متعال و ايمان به رسول صلي‌الله‌‌و‌عليه‌وآله بدون ايمان به امامان معصوم از خاندان پيامبر عليهم‌السلام نيز ايمان حقيقي يا کامل نخواهد بود بلکه اطلاق ايمان بر چنين چيزي نيز اطلاق مجازي است.

ج- امامت خاندان پيامبر تا روز قيامت ادامه دارد. به تعبير ديگر تا زماني که انسان وجود داشته باشد امام هم وجود خواهد داشت خواه حاضر و آشکار باشد و خواه غايب و نهان؛ خواه ظاهر باشد و خواه باطن. به تعبير ديگر نياز انسان به امام، امري است که با ذات و ماهيت انسان ارتباط دارد و از عوارض او نيست.

د- با توجه به اين‌که فعل خداي متعال امري زمانمند نيست، اين تنزل هميشگي و ابدي است و تا قيام قيامت است ادامه دارد و چون امامت همان نور است و تنها تا دامنه قيامت ادامه دارد، معلوم مي‌شود که عالم قيامت، خود نور است و نيازي به نور نازل شده ندارد. در واقع امتداد امامت تا قيامت به اين معني است که يا در قيامت امام از حيثيت امامت وجود ندارد و يا آن‌که همگان در آن عالم امام هستند.
به تعبير ديگر، اين نور نازل شده تا قيامت وجود دارد نه در قيامت. معني اين سخن اين است که اولاً در قيامت همه چيز به تبع خود قيامت نور هستند و در عالمي که همه چيز آن نور است، سخن از نور جداگانه قابل درک نيست. البته اين بدان معني نيست که اين نور که همان امامان معصوم از خاندان پيامبر عليهم‌السلام هستند از بين رفته باشند و يا در عالم قيامت که عالم نور است مستغرق شده باشند و در نتيجه با ساير خلق که در دنيا بايد به آن‌ها ايمان داشتند، هم‌رديف گردند، بلکه مقصود اين است که حيثيت نزول آن خاندان با دنيا ارتباط دارد و تا دامنه قيامت وجود دارد ولي در قيامت وجه نازل آن‌ها به صورت خلق اخروي که همه مخلوقات دنيوي خدا هستند که به مرتبه نورانيت ارتقاء يافته‌اند، آشکار مي‌شود و آن‌جاست که رقيقه بودن خلق براي آن‌ها و صنيعت بودنشان عيان و آشکار مي‌گردد. در اين مرتبه وجه ديگري از آن خاندان که نازل نشده است عيان و آشکار مي‌گردد و نه حتي تمام هويت و حقيقت آن‌ها زيرا اگر تمام هويت و حقيقت آن‌ها در مرتبه‌اي از مراتب هستي عيان گردد، خلقي باقي نمي‌ماند. معني نور واحد بودن آن‌ خاندان در برخي از مراتب پيش از نزول و کثرت نيز همين است.

ه- وجود خاندان پيامبر عليهم‌السلام در جهان طبيعت در وجوه و مثال‌هاي مختلف تا قيامت و ادامه اين نور نازل تا قيامت به اين معني است که کثرت خلقي در همه مراتب که مهم‌ترين آن‌ها مرتبه طبيعت است به وجود آنان وابسته است. برخي از تعابير نقل شده از اميرمؤمنان صلوات‌الله‌عليه در برخي از نامه‌هاي شريف آن حضرت و نيز برخي خطبه‌ها مانند طتنجيه، بيان و افتخاريه به همين معني اشاره دارد.

نسبت امام عليه‌السلام با نور خداي متعال
نور الله وَ هُمْ وَ اللَّهِ نُورُ اللَّهِ الَّذِي أَنْزَلَ

خاندان پيامبر عليهم‌السلام نور خدا هستند. براي توضيح اين فراز برخي نکات را يادآوري مي‌کنم:
1- همه موجودات يا نور خداي متعال هستند و يا برخوردار از نور او. چيزي وجود ندارد که در عين حال که وجود دارد نور نداشته باشد و يا نورش برگرفته از منبع ديگري باشد، چون دلايل توحيد هرگونه کثرت مستقل را نفي مي‌کند و همه کثرات را شؤون او مي‌داند. چنان‌که همه چيز از او نازل شده است و همه چيز هم به او بازمي‌گردد. نه چيزي از غير او نازل شده است و نه چيزي اصلاً نازل نشده است، چنان‌که نه چيزي به غير او باز مي‌گردد و نه اصلاً باز نمي‌گردد. همه هم نازل شده‌اند و هم از او نازل شده‌اند؛ همه هم باز مي‌گردند و هم به او باز مي‌گردند.

2- با توجه به آن‌چه گفته شد تصريح به نزول نور يادشده بايد وجهي داشته باشد که آن را از اشياء و انوار ديگر که آن‌ها هم نازل شده‌اند متمايز سازد و آن يکي از اين دو امر است: أ- تنزل بي‌واسطه ب- تماميت در نزول که اين هم خود داراي دو جهت است: أ- تماميت نوري که نازل شده است از جهت کمالات ذاتي خود ب_ تماميت آن نور از اين جهت که همه مراتب هستي را طي مي‌کند و با سفر به مراتب نازل هستي همه مراتب نازل را پديد مي‌آورد و هم موجوداتي که در آن مراتب هستند و يا خواهند بود.
شکي نيست که همه چيز از جانب خداي متعال نازل شده است خواه مادي باشد خواه معنوي، خواه جوهر باشد خواه عرض. از اين جهت تفاوتي ميان ماده و معني، نعمت و نقمت، قرآن و باران و آهن، مائده آسماني و بائده زميني تفاوتي نيست. کريمه « إن من شئ ألاّ عندنا خزائنه و ما ننزّله إلاّ بقدر معلوم» بدان تصريح دارد.
شکي هم نيست که اگر نزول همه امور يادشده همانند باشد ترجيحي بر اسناد نزول به برخي از ان‌ها نخواهد بود و اين با عصمت قرآن و حکمت خداي متعال ناسازگار است. بي‌ترديد تفاوتي وجود دارد که به دو احتمال آن اشاره شد.
براساس احتمال نخست، اگر چه همه چيز از سوي خداي متعال نازل شده است ولي آن‌ها از جهاتي با هم تفاوت دارند و همين تفاوت سبب مي‌شود که نزول را به برخي از آن‌ها حقيقتاً نسبت دهيم و به برخي مجازاً و به برخي اصلاً نسبت ندهيم. آن نزولي که به نور يادشده و خاندان پيامبر عليهم‌السلام نسبت داده شده است نزول بي‌واسطه خلقي است که سلير خلق از آن بي‌بهره‌اند. صنيعت بودن آن خاندان براي خداي متعال و صنيعت بودن خلق براي آن خاندان به همين معناست.
بر اساس احتمال دوم نيز يا علت انتساب نزول آن خاندان به خدا تماميت نور آن‌ها در مرتبه ذات آن‌هاست و يا تماميت نور آن‌ها در مرتبه فعل آن‌ها. تماميت نور آن‌ها در مرتبه ذات آن‌ها، بخش نخست احتمال دوم است و تماميت نور آن‌ها در مرتبه فعل بخش دوم احتمال دوم است. شرح و تفصيل آن را بايد به وقتي ديگر نهاد.

امام نور آسمان‌ها و زمين
وَ هُمْ وَ اللَّهِ نُورُ اللَّهِ فِي السَّمَاوَاتِ وَ فِي الْأَرْضِ
خاندان پيامبر عليهم‌السلام نور خدا در زمين و آسمان‌ يا در همه مراتب هستي و همه عوالم ممکن هستند. اين فراز از حديث شريف با تعابير قرآني و حديثي ديگر مانند: «الله نور السموات و الارض»، «و بنور وجهک الذي أضاء له کل شئ» کاملاً سازگار است و شايد علت قسم امام عليه‌السلام بر اين که آن‌ها نور خدا در زمين و آسمان‌ها هستند اين باشد که چنين چيزي از ذهن مخاطب دور بوده است.
نه تنها نور مجرد و فرامادي که به جهان قوام مي‌بخشد و آن را از ظلمت عدم بيرون مي‌آورد، برگرفته از نور امام عليه‌السلام و تابش آن است بلکه نور مادي و طبيعي موجودات زميني نيز که آن‌ها را از تاريکي خارج مي‌سازد، از نور امام است. به تعبير ديگر همه انوار مادي و برزخي و مجرد در همه مراتب هستي از زمين تا آسمان‌هاي هفت‌گانه همه پرتوي از نور ولايت تامه مطلقه ختميه امام عليه‌السلام است.