درس سی و هفتم
درس سی و هفتم
متن دعا: «انت المحسن و نحن المسیئون»
در فرازهای قبلی، شرح داده شد که خدای متعال به مدعیان دوستی، ابراز دوستی مینماید، تا آنجا که هم محب آنها میگردد و هم محبوبشان و هر که از غیر او منقطع شود و به سوي حضرتش روی آورد، خدای تعالی به او آرامش داده و مایه روشنی چشم او میگردد.
حال سئوال اینجاست، به چه دلیل خدای متعال اینگونه است؟
ادامه دعا، توضیح این پرسش است که ضمن سه دلیل میتوان، مطرح نمود.
متن دعا: «انت المحسن و نحن المسیئون»
در فرازهای قبلی، شرح داده شد که خدای متعال به مدعیان دوستی، ابراز دوستی مینماید، تا آنجا که هم محب آنها میگردد و هم محبوبشان و هر که از غیر او منقطع شود و به سوي حضرتش روی آورد، خدای تعالی به او آرامش داده و مایه روشنی چشم او میگردد.
حال سئوال اینجاست، به چه دلیل خدای متعال اینگونه است؟
ادامه دعا، توضیح این پرسش است که ضمن سه دلیل میتوان، مطرح نمود.
اول آنکه: «انت المحسن و نحن المسیئون»
دلیل دوم: «و ای جهل یارب لایسعه جودک»
و دلیل سوم: « و ما قدر اعمالنا فی جنب نعمک»
«محسن کیست؟»
محسن آن است که اولاً عین حسن و زیبایی و کمال باشد. ثانیاً هر فعلی که از او صادر میشود، نیز عین حسن و جمال و بها باشد. ثالثاً حسن او آنچنان فراگیر باشد که همه جا را در بر بگیرد.
پس، خدایا! ذات و صفات و افعالت همگی حسن مطلقاند. چنانکه جایی را در عالم هستی نمیتوان یافت که خالی از حسن تو باشد، بلکه همه هستی( أحسن کلّ شیء) است.
در مقابل، ما مسی ء هستیم. با کمی تأمل درباره آیاتی که به توحید فاعلی اشاره دارد، میتوان دریافت که اگر چه هر چیز از ناحیهی خداست «ما اصابک من حسنة فمن الله»اما «و ما اصابک من سیئة فمن نفسک»(نساء79) آنچه از بدی و ناشایستگی میبینی از نفس خودت میباشد، در نتیجه، آنکه نفس ندارد، بدی و سوئی از او صادر نمیشود چون نفس جولان گاه سیئه و سوء میباشد.
آنانکه از مقام نفسانیت خویش خارج شدهاند و به مقام روح دست یافتهاند در مقام روحانیت به کلّینگری میرسند که اگر در آن مقام ادعای اناالحق کنند، مطابق با واقع خواهد بود.
اما اینکه انسان ذاتش عین نقص و بدی و سیئه است بدین دلیل میباشد که آدمی قطع نظر از اتصال و ارتباط به اصل خویش و خدای تعالی، هیچ و پوچ و عدم است و عدم، مرکز همهی صفات ناپسند و ناداشتههای انسان است که مربوط به ذات فقیر وی میباشد.
البته باید توجه داشت که مقصود از این تعابیر، تعبیر مربوط به گناه ذاتیای که مسیحیان بدان اعتقاد دارند، نمیباشد. یعنی چنین نیست که آدم بعد از اینکه به وجود آمد و خلیفه خدا شد گناه عین ذاتش شده باشد. این فقر و روسیاهی قبل از اینکه آدم شود ،بر پیشانی او مهر شده بوده است.
این است که تعابیر ائمه معصومین صلواتالله و سلام علیهم اجمعین که عرضه میدارند:
«انا عبدک الضعیف الذلیل الحقیر المسکین المستکین» (الاقبال ص 708) مربوط به درنظر گرفتن انسان قبل از نشستن بر سفره نعمات الهی است که اگر غیر از این بود، نهایت اسائه ادب تلقی میشد و خدای متعال نمیفرمود: «و امّا بنعمت ربک فحدث»
ای حبیب من! از آن نعمتهایی که شامل حال تو کردیم سخن بگو، که اظهار نعمت، خود عبارت میباشد.
«عبودیت، گوهری است که کنه آن ربوبیت است»
همین فقر و روسیاهی بنده با اتصال به غنای پروردگار، عین دارایی و غنا میشود. این نداشتن باطنش داشتن است و این عبودیت در حقیقت همان ربوبیت میباشد.
دربارهی محسن شرح داده شد که در ذات و صفت و فعل عین حسن است. در مقابل آن،مسیء در تمام مراتب وجودیاش عین فقر و روسیاهی است. اینکه در روایات آمده است که «نیت المؤمن خیر من عمله» در نقطه مقابلش «نیت الکافر شر من عمله»(اصول کافی ج2ص 84) تعابیر متفاوت دارد که بر حسب یک تعبیر میتوان گفت: مومن و کافر زمان محدودی برای انجام عمل دارند. آنچه که به عمل نیک و بد آنان پشتوانه میدهد، نیت آنان است که فراگیر و جاودانه میشود. همچنين نيت مؤمن پاکتر از عمل اوست چون در نيت تنها جوانح او دخالت دارد ولي در عمل علاوه بر جوارح که به دليل ارتباط بيواسطه به دنيا آلوده به آن است به ابزار و وسايل مادي بيرون از وجود مؤمن نيز ارتباط دارد و انسان مؤمن متعارف هيچ دليل قطعي بر پاکي همهجانبه آنها نميتوان بيايد.چنانچه یکی از اسرار خلود کفار در جهنم همین مسأله میباشد. در آیات مربوط به روز قیامت آمده است: «من جاءبالحسنة فله خیر منها و هم من فزع یومئذ آمنون»(نمل 89)
کسی که حسنه مطلق آورده باشد به گونهای که نقصی در آن نباشد. از فزع و ناامنی روز قیامت در امان خواهد بود. البته باید اشاره کرد که حسنه مطلق همان «مقام ولایت» میباشد. در مقابل «و من جاء بالسیئة فکبت وجوهم فی النار»(نمل 90)
آنکه سیئه آورده باشد از( رو )به جهنم میافتد تفاوت این تعبیر با سایر تعابیر چون «خذوه فغلّوه ثم الجحیم صلوه»(30-31الحاقة) این است، تنها آنان که از ولایت سهمی نداشته باشند و در نتیجه ذات و صفات و افعال و نیتشان عین فقر و ذلت باشد، در جهنم پیشروی میکنند و هر لحظه، به عمق بیشتری نفوذ مینمایند. اما سایرین مثلاً آنان که تنها گناه را لمس کردهاند یعنی تنها ظاهر وجودشان با ظاهر گناه آلوده شده، تنها آتش را لمس میکنند یا مدت کمی در جهنم میمانند و در واقع آنها با پا وارد جهنم میشوند و امکان اینکه در هنگام سقوط پایشان به جایی گیر کند که نجاتشان دهد، وجود دارد.
حال آدمی با این که ذاتش عین فقر و ذلت و روسیاهی و سیئه است، وقتی نسبت به خدای خودش، اظهار دوستی و محبت کند، در واقع زبان حال او چنین است که: خدایا، من آن کویر پر خار و خاشاکی هستم که با یک کلمه در مورد دوستی تو که بر زبانم جاری شده، گلی در آن روييده است و آن گل نيز مانند همه گلها باغباني دارد که جز تو نميتواند باشد. در این بیابان گلي کاشتهاي يا کاشتهام که حتی اگر در گلستان براي همگان جلوهای نداشته باشد، هر گلی در وسط بیابان بسي جلوه دارد و نظر هر بیننده را به خود جلب میکند. ولي تو چنين نيستي که در فراواني گل آنها را نبيني چون کثرت و قلت گل براي تو يکي است، چنانکه خورشيد و زيتون براي تو يکي است. پس خدایا! حق این است که تو مشتاق این گل میشوی و در پی آن نيز او مشتاق تو میشود.
پس چون تو محسنی، هر جا نشانی از حسن بینی، اظهار محبت میکنی. چه آنکه آن گل توست و کاشته دست پرتوان و دوستداشتني توست و خود را در آن مییابی. به تعبیر پرچمدار توحید حضرت ابراهیم علیهالصلوةوالسلام، « اني لااحب الآفلین» (76انعام )خدایا! ما رفتنیها را نمیخواهیم و بدانها اشتیاق نداریم، از دیگران منقطع میشویم چون حسن تو را و بقای آن را دیدهایم و همین قرة العین و مایه روشنی چشم ما میشود و به ما آرامش میبخشد.
پروردگارا به مقربان درگاهت قسمت میدهیم لطف و رحمت بیکرانت را که فهم و معرفت به ذات و صفات و افعالت است، روزی همیشگی و پیوسته ما قرار ده. آمین
دلیل دوم: «و ای جهل یارب لایسعه جودک»
و دلیل سوم: « و ما قدر اعمالنا فی جنب نعمک»
«محسن کیست؟»
محسن آن است که اولاً عین حسن و زیبایی و کمال باشد. ثانیاً هر فعلی که از او صادر میشود، نیز عین حسن و جمال و بها باشد. ثالثاً حسن او آنچنان فراگیر باشد که همه جا را در بر بگیرد.
پس، خدایا! ذات و صفات و افعالت همگی حسن مطلقاند. چنانکه جایی را در عالم هستی نمیتوان یافت که خالی از حسن تو باشد، بلکه همه هستی( أحسن کلّ شیء) است.
نازنین تر ز قدت در چمن حسن نرست خوشتر از نقش تو در عالم تصویر نبود
در مقابل، ما مسی ء هستیم. با کمی تأمل درباره آیاتی که به توحید فاعلی اشاره دارد، میتوان دریافت که اگر چه هر چیز از ناحیهی خداست «ما اصابک من حسنة فمن الله»اما «و ما اصابک من سیئة فمن نفسک»(نساء79) آنچه از بدی و ناشایستگی میبینی از نفس خودت میباشد، در نتیجه، آنکه نفس ندارد، بدی و سوئی از او صادر نمیشود چون نفس جولان گاه سیئه و سوء میباشد.
آنانکه از مقام نفسانیت خویش خارج شدهاند و به مقام روح دست یافتهاند در مقام روحانیت به کلّینگری میرسند که اگر در آن مقام ادعای اناالحق کنند، مطابق با واقع خواهد بود.
فارغ از خود شدم و کوس اناالحق بزدم همچو منصور، خریدار سر دار شدم.
اما اینکه انسان ذاتش عین نقص و بدی و سیئه است بدین دلیل میباشد که آدمی قطع نظر از اتصال و ارتباط به اصل خویش و خدای تعالی، هیچ و پوچ و عدم است و عدم، مرکز همهی صفات ناپسند و ناداشتههای انسان است که مربوط به ذات فقیر وی میباشد.
البته باید توجه داشت که مقصود از این تعابیر، تعبیر مربوط به گناه ذاتیای که مسیحیان بدان اعتقاد دارند، نمیباشد. یعنی چنین نیست که آدم بعد از اینکه به وجود آمد و خلیفه خدا شد گناه عین ذاتش شده باشد. این فقر و روسیاهی قبل از اینکه آدم شود ،بر پیشانی او مهر شده بوده است.
شدهام خراب و بدنام و هنوز امیدوارم که به همت عزیزان برسم به نیکنامی
این است که تعابیر ائمه معصومین صلواتالله و سلام علیهم اجمعین که عرضه میدارند:
«انا عبدک الضعیف الذلیل الحقیر المسکین المستکین» (الاقبال ص 708) مربوط به درنظر گرفتن انسان قبل از نشستن بر سفره نعمات الهی است که اگر غیر از این بود، نهایت اسائه ادب تلقی میشد و خدای متعال نمیفرمود: «و امّا بنعمت ربک فحدث»
ای حبیب من! از آن نعمتهایی که شامل حال تو کردیم سخن بگو، که اظهار نعمت، خود عبارت میباشد.
«عبودیت، گوهری است که کنه آن ربوبیت است»
همین فقر و روسیاهی بنده با اتصال به غنای پروردگار، عین دارایی و غنا میشود. این نداشتن باطنش داشتن است و این عبودیت در حقیقت همان ربوبیت میباشد.
دربارهی محسن شرح داده شد که در ذات و صفت و فعل عین حسن است. در مقابل آن،مسیء در تمام مراتب وجودیاش عین فقر و روسیاهی است. اینکه در روایات آمده است که «نیت المؤمن خیر من عمله» در نقطه مقابلش «نیت الکافر شر من عمله»(اصول کافی ج2ص 84) تعابیر متفاوت دارد که بر حسب یک تعبیر میتوان گفت: مومن و کافر زمان محدودی برای انجام عمل دارند. آنچه که به عمل نیک و بد آنان پشتوانه میدهد، نیت آنان است که فراگیر و جاودانه میشود. همچنين نيت مؤمن پاکتر از عمل اوست چون در نيت تنها جوانح او دخالت دارد ولي در عمل علاوه بر جوارح که به دليل ارتباط بيواسطه به دنيا آلوده به آن است به ابزار و وسايل مادي بيرون از وجود مؤمن نيز ارتباط دارد و انسان مؤمن متعارف هيچ دليل قطعي بر پاکي همهجانبه آنها نميتوان بيايد.چنانچه یکی از اسرار خلود کفار در جهنم همین مسأله میباشد. در آیات مربوط به روز قیامت آمده است: «من جاءبالحسنة فله خیر منها و هم من فزع یومئذ آمنون»(نمل 89)
کسی که حسنه مطلق آورده باشد به گونهای که نقصی در آن نباشد. از فزع و ناامنی روز قیامت در امان خواهد بود. البته باید اشاره کرد که حسنه مطلق همان «مقام ولایت» میباشد. در مقابل «و من جاء بالسیئة فکبت وجوهم فی النار»(نمل 90)
آنکه سیئه آورده باشد از( رو )به جهنم میافتد تفاوت این تعبیر با سایر تعابیر چون «خذوه فغلّوه ثم الجحیم صلوه»(30-31الحاقة) این است، تنها آنان که از ولایت سهمی نداشته باشند و در نتیجه ذات و صفات و افعال و نیتشان عین فقر و ذلت باشد، در جهنم پیشروی میکنند و هر لحظه، به عمق بیشتری نفوذ مینمایند. اما سایرین مثلاً آنان که تنها گناه را لمس کردهاند یعنی تنها ظاهر وجودشان با ظاهر گناه آلوده شده، تنها آتش را لمس میکنند یا مدت کمی در جهنم میمانند و در واقع آنها با پا وارد جهنم میشوند و امکان اینکه در هنگام سقوط پایشان به جایی گیر کند که نجاتشان دهد، وجود دارد.
حال آدمی با این که ذاتش عین فقر و ذلت و روسیاهی و سیئه است، وقتی نسبت به خدای خودش، اظهار دوستی و محبت کند، در واقع زبان حال او چنین است که: خدایا، من آن کویر پر خار و خاشاکی هستم که با یک کلمه در مورد دوستی تو که بر زبانم جاری شده، گلی در آن روييده است و آن گل نيز مانند همه گلها باغباني دارد که جز تو نميتواند باشد. در این بیابان گلي کاشتهاي يا کاشتهام که حتی اگر در گلستان براي همگان جلوهای نداشته باشد، هر گلی در وسط بیابان بسي جلوه دارد و نظر هر بیننده را به خود جلب میکند. ولي تو چنين نيستي که در فراواني گل آنها را نبيني چون کثرت و قلت گل براي تو يکي است، چنانکه خورشيد و زيتون براي تو يکي است. پس خدایا! حق این است که تو مشتاق این گل میشوی و در پی آن نيز او مشتاق تو میشود.
پس چون تو محسنی، هر جا نشانی از حسن بینی، اظهار محبت میکنی. چه آنکه آن گل توست و کاشته دست پرتوان و دوستداشتني توست و خود را در آن مییابی. به تعبیر پرچمدار توحید حضرت ابراهیم علیهالصلوةوالسلام، « اني لااحب الآفلین» (76انعام )خدایا! ما رفتنیها را نمیخواهیم و بدانها اشتیاق نداریم، از دیگران منقطع میشویم چون حسن تو را و بقای آن را دیدهایم و همین قرة العین و مایه روشنی چشم ما میشود و به ما آرامش میبخشد.
پروردگارا به مقربان درگاهت قسمت میدهیم لطف و رحمت بیکرانت را که فهم و معرفت به ذات و صفات و افعالت است، روزی همیشگی و پیوسته ما قرار ده. آمین