منزل هفتم؛ خوراک - اهمّيت توجه به خوردن
اهمّيت توجه به خوردن
اگرچه عوامل رغبت نفس بيشمار و بسياري از آنها ناپيداست، ولي برخي از آنها تا حدودي در اختيار و گزينش انسان است، مانند تربيت صحيح، آداب زندگي شخصي، عادات و رسوم جمعي، تغذيه در كودكي و پيش از آن، دوستان خانوادگي و اجتماعي، علوم اكتسابي و مانند آن و برخي ديگر كاملاً در اختيار انسان است كه يكي از آنها خوراك و رسيدگي به شكم است. نوع رسيدگي و تدبير و شهوت، در قوّت و ضعف رغبتهاي نفساني مؤثّر است، از اينرو اهمّيت ويژه دارد.
در هر صورت، خوراك سالك از اهميت كمنظيري برخوردار است كه بايد مورد توجه قرار گيرد، بهگونهاي كه ضمن كاستن از شهوات، غفلتها، اشتغال بينتيجه بلكه زيانآور نفس، هدايت كششهاي آن و مانند آن، در عين حال از قوّت و توان آن در راه سلوك نكاهد و بدن ضعيف و رنجور نگردد. چه اين ضعف بدن، از مهمترين عوامل ركود و توقّف سالك است.
بيماري بدن نهتنها از موانع، بلكه از مهلكات است. پس بيدقتي در خوراك و رعايت شكم، يا به قوّت شهوات و غفلت و رغبت به غير ميانجامد و يا به ضعف و فروماندگي بدن و از ميان رفتن ابزار حركت روح كه هر دو زيانآور است و از مرز اعتدال كه هم قوّت و سلامت بدن تأمين گردد و هم عوارض ناخوشايند نداشته باشد، به دور است و در چنين صورتي انسان به هلاكت نزديك است.
بدني كه غذاي لازم و مناسب نداشته باشد، مركب رهواري در مسير حركت به سوي مقاصد بزرگ نخواهد بود. چنين بدني به جاي آنكه نفس را در حركت به سوي كمال كمك كند، باري بر دوش آن است كه مانع حركت يا سرعت وي است. به همين خاطر است كه رعايت اعتدال كه به قوّت بدن بيانجامد، امري لازم است. البته قوّت و توانمندي بدن، ابزار قوّت و توانمندي روح است و بايد در خدمت آن باشد، نه مانع آن.
رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمودند: قُوَّةُ الاَجسام، الطّعامُ و قوّةُ الارواحِ، الاِطعامُ؛[1]توانمندي بدن در غذا خوردن است و توانمندي روح در خوراندن غذا به ديگران است.
پيداست كه طعام و قوّت بدن، مقدّمه اطعام و قوّت روح است، زيرا كه تا بدن سالم و توانمند نباشد، از فراهم نمودن اطعام ناتوان خواهد بود و به خاطر ضعف بدن، به ضعف و ناتواني روح نيز گرفتار خواهد شد.