حكمت‌ اشراق

حكمت‌ اشراق فلسفه‌اي‌ است‌ كه‌ بر عقل‌ِ مبتني‌ بر رياضت‌، استوار است‌.
حكمت‌ اشراق حداقل‌ چهار شاخه‌ شناخته‌ شده‌ دارد كه‌ عبارت‌ است‌ از:
1 ـ حكمت‌ اشراق افلاطوني‌.
2 ـ حكمت‌ اشراق افلوطيني‌ كه‌ به‌ نوافلوطيني‌ شهرت‌ يافته‌ است‌.
3 ـ حكمت‌ اشراق ايران‌ باستان‌.
4 حكمت‌ اشراق شيخ‌ شهاب‌الدين‌ سهروردي‌، شيخ‌ اشراق، ايراني‌ متأخر.

به‌ نظر شارح‌ حكمت‌ اشراق، قسم‌ ديگري‌ هم‌ دارد كه‌ مربوط‌ به‌ حكمت‌ اشراق يونان‌ باستان‌ است‌؛حكمتي‌ كه‌ پيش‌ از نوشته‌هاي‌ فلسفي‌ يوناني‌، قبل‌ از هومر و در قرون‌ قبل‌ از ميلاد وجود داشته‌ است.

ادامه مطلب...

حکمت اشراق

حكمت اشراق ، تفسير شرقي از حكمت افلاطون(كه حكمت اشراف مغرب زمين است) مي باشد.در گفته ها وآثار افلاطون نه تنها سابقه اين حكمت وجود دارد،بلكه با دقت در مسايل ومباحث اين دو مكتب،معلوم مي شمد كه حكمت اشراق سهروردي با همه تفاوتي كه ممكن است با حكمت افلاطون وجود داشته باشد،تفسير شرقي آن استوبه همين خاطر،نوعي دلبستگي به آن به چشم مي خورد . سهروردي در نقد سخنان ابن سينا در رد حكمت افلاطون،به نكته اي اشاره مي كند كه بيانگرهمين نكته است.
بعداز فلاطون حكمت بحثي ونظري چنان گسترش پيدا كرد كه اصول كشفي وذوقي كه بخش عمده حكمت حقيقي ومغز ومحتواي آنرا تشكيل مي داد،به فراموشي سپرده شدوبخش حكمت نظري جاي حكمت حقيقي را گرفت وحكمت رايج در شرق و غرب شد.
درباره علت آن مي توان چنين گفت:از سويي حكمت نظري وبحثي،آسان تر وبراي همه قابل فهم است زيرامقدمات وپيش نياز هاي قابل فهم تري دارد واز ديگر سو،براي فهم حكمت اشراق مقدماتي لازماست كه همگان ندارند وچنان سخت وطاقت فرسا ست كه نه تنها همهگان به دنبال آن نمي روند بلكه جويندگان آن بسيار اندكندتا چه رسد به دست يافتگان به آن. ازاين گذشته،معارف وادراكات ذوقي با دل وجان آدمي سر وكار داردوابزار درك وفهم آن دل وقواي باطني اوست وكجاست صاحب دلي كه از طبيعت نفس خويش گذر كرده باشدتا شايسته چشيدن ويافتن باشد. چنان كه پيشنهاد هاي سهروردي را به زودي خواهيم ديد،حقاًكه طاقت فرساست.

ادامه مطلب...