ویژگیهای حکمت متعالیه
در یک نمای کلی، حکمت متعالیه از اولین بحث خود که بحث سرنوشتساز اصالت وجود است، تا بحث علیت و ...، شکل و شیوه جدیدی را طی میکند که اوج این تفکرات در مسأله نفس و معاد مطرح میشود.
حکمت متعالیه را ـ چنانکه دیگران گفتهاند ـ میتوان مجموعهای از آرای سازگار و منسجم کلامی، فلسفی (مشایی و اشراقی) و عرفان دانست و این به معنای تألیف نیست. یعنی اینگونه نیست که آنها را در یکجا جمع کرده باشند، بلکه مجموعه تئوریهای فلسفی، کلامی و عرفانی را با گونهای با هم درآمیخته که یک دستگاه فکری جدید ارایه شده است ...
حکمت متعالیه یک نظام فلسفی است و نه امتزاج چهار مکتب فکری یاد شده ...
نوآوریهای ملاصدرا 1399
جلسه 1
ملاصدرا اساساً نو هست، نه اینکه نوآوری دارد
1ـ اصالت وجود
اگر کسی اصالت وجود صدرایی را پذیرفت، دیگر در هیچیک از مسایل فلسفی و آرای صدرا نباید تشکیک و تردید داشته باشد. زیرا تمام مباحث فلسفی ملاصدرا از فروعات اصالت وجود است.
تمام فلسفه ملاصدرا از نتایج و فروعات اصالت وجود است. بنابراین فهم و تفسیر اصالت وجود از اهمیت ویژهای برای تبیین آرای نهایی ملاصدرا برخوردار است.
هرچه برای اصالت وجود وقت بگذاریم، زیاد نیست.
محل بحث چیست؟ آن وجودی که گفته میشود اصیل است، کدام است؟
ماهیت چیست؟ موضوع بحث اعتباریت ماهیت در حکمت متعالیه، وجود ظلی است
معانی اصالت وجود
مطالعه حکمت متعالیه باید با صبر و حوصله انجام شود، چون ملاصدرا روشی دارد که با تندخوانی سازگار نیست. زیرا او میگوید آرا و نظریات خاص خود را به اشاره پراکندهام.
جلسه 2
مهمترین و پرتأثیرترین معنای اصالت وجود در حکمت متعالیه: وجوب وجود یا اطلاق وجود به معنای اطلاق بر خودش یا موجودی بدون حیثیت تقییدیه یا انتزاع مفهوم وجود از چیزی بدون حیثیت تقیدیه
میتوانیم بگوییم اصالت وجود ملازم با وجوب وجود است و به تعبیر احتمالی دیگر، مصداق وجود اصیل بدون وجوب امکانپذیر نیست
دلایل معنای اصالت وجود به وجوب وجود
حمل وجود یا موجود بر خودش متوقف بر هیچ حیثیت تقییدیه و تعلیلیه نیست؛ انتزاع وجود از موجود نیز همینگونه است
ماده قضایا منحصر در ضرورت است
وجود قطع نظر از هرگونه قید و شرط و انضمامی، وجود است و الا سلب الشئ عن نفسه و محال است؛ این دقیقاً وجوب وجود است.
جلسه 3
آثار و نتایج اصالت وجود (نقش اصالت وجود در ساختار فلسفه و حل مسایل آن)
اصالت وجود و اعتباریت ماهیت یا انحصار واقعیت و احکام واقعیت به وجود باید بهگونهای تفسیر شود که در تمام مسایل حکمت متعالیه نقش بیبدیل داشته باشد، بلکه باید فصل الخطاب مسایل فلسفی باشد
1ـ بر اساس اصالت وجود، ملاک معلولیت معلول، در حقیقتِ وجودِ فقیرِ معلول قرار دارد، نه چیزی بیرون معلول
2ـ بر اساس اصالت وجود، هستی به تمام معنا یک ساحت بیشتر ندارد
3ـ حل یا انحلال مشکل ربط متغیر به ثابت
4ـ حرکت را به عنوان گونه، قسم و نوع وجود تفسیر میکند
5ـ انتقال و جابجایی مبحث حرکت از طبیعیات به الهیات
6ـ حل شبهات و مشکلاتی که در مباحث خداشناسی مطرح میشود؛ مانند عینیت ذات با صفات
عینیت ذات و صفات، وحدت ذات و صفات، نفی صفات زائد، نفی کثرت در وجود و صفات خدا تنها بر اساس اصالت وجود صدرایی میتوان ارایه کرد؛ زیرا اصالت وجود صدرایی غیر را از حوزه وجود بیرون میبرد، یعنی وجود اصلاً غیری ندارد.
بر اساس اصالت وجود، کثرت در وجود قابل اثبات نیست
7ـ بینیازی اثبات وجود خدا و اثبات توحید ذاتی، صفاتی و افعالی خدای متعال از برهان
8ـ تبیین بساطت وجود بهطور مطلق
9ـ اصالت وجود صدرایی بدون هیچگونه زحمتی به وحدت وجود میانجامد
10ـ مساوقت وجود با کمالاتش
11ـ نفس داشتن همه موجودات
12ـ وحدت نفس و بدن
13ـ اتحاد عاقل و معقول (و به تعبیر دقیقتر وحدت عقل و عاقل و معقول)
14ـ تبدیل ماهیت به وجود ظلی
15ـ بساطت نفس
16ـ خلاقیت نفس
17ـ معاد جسمانی
18ـ تعریف حرکت به ظهور و تجلی
بر اساس اصالت وجود صدرایی، میتوان تمام ظهورات وحیانی و غیروحیانی انبیا و اولیاء را تفسیر و تبیین کرد
19ـ وجود حرکت در همه مراتب عوالم هستی
20ـ تفسیر علیت به تجلی
تفنن بهترین تعبیر برای علیت است؛ یعنی هنرنمایی
21ـ انفکاک ناپذیری علت و معلول از همدیگر
جلسه 4
آثار و نتایج اصالت وجود
تمام حکمت متعالیه از فروعات اصالت وجود است
22ـ تبیین نسبت وجود و ماهیت
ماهیت از نظر حکمت متعالیه فاقد هرگونه واقعیت و حکمی است. ماهیت و هر حکمی درباره آن از موضوعات و مسایل فلسفه اسلامی نیست
بر این اساس نسبت ماهیت به وجود نسبت حکایت به محکی است. اولین نتیجه اصالت وجود این است که ماهیت تنها و تنها در ظرف حکایت تحقق دارد
23ـ وحدت وجود و ماهیت
24ـ تفهیم و تصحیح معنای تقدم وجود بر ماهیت یا تقدم ماهیت بر وجود
25ـ موضوع در هلیات بسیطه، هلیات مرکبه، لِمَ ثبوتی، لِمَ اثباتی، مای شارحه و مای حقیقیه، وجود است
26ـ معیت بالحق وجود و ماهیت
توحید تنزیهی اتم از توحید تشبیهی است
27ـ وحدت و کثرت در وجود
28ـ بر اساس اصالت وجود ماهیات دیگر ماهیت نیستند، بلکه تبدیل به مفاهیم میشوند
جلسه 5
آثار و نتایج اصالت وجود
29ـ امکان فقری
بررسی ملاک نیازمندی معلول به علت
30ـ تحول در مباحث مواد ثلاث
ملاصدرا میگوید ممکن قطع نظر از سببش بطلان محض است، بنابراین یک حقیقت وجود دارد به نام حقیقت وجود که حقیقت محض است.
31ـ وجود تقسیمبندیهای متعدد ندارد
32ـ عینیت معلولیت با ذات معلول به از دست رفتن هویت استقلالی معلول در مقایسه با علت رخ میدهد؛ بر این اساس معلول از شؤون علت است.
بر این اساس از لوازم ذاتی فاعل تام است و ثانیاً این معلول از ذات فاعل انتزاع میشود. به تعبیر دیگر، معلول منتزع از فاعل تام است و لوازم تحلیلی علت به حساب میآید
بنابراین از این ببعد چیزی به نام علت فاعلی نمیتوان در فلسفه مطرح کرد، بلکه علت فاعلی عبارت است مقوِّم معلول
33ـ عالم امکان از اعلی علیین تا اسفل سافلین صفحات کتاب اسماء و صفات خدای متعال است
34ـ اشیاء به دو دسته تقسیم میشوند: حق و باطل
هستی منحصر در خدای متعال است
35ـ تبدیل وحدت تشکیکی به وحدت شخصی
36ـ تشکیک از وجود به ظهور منتقل میشود
37ـ ارجاع و تبدیل علیت به تشأن
38ـ جایگزینی در موجودات عینی؛ جایگزینی فیض منبسط با عقل اول
39ـ انسان کامل، خلیفة الله و جامع همه کمالات خدای متعال است و تمام صفات خدای متعال را در وجودش میتوان دید
جلسه 6
آثار و نتایج اصالت وجود
40ـ تبیین توحید ذاتی
بررسی و حل شبهه ابن کمونه بر اساس اصالت وجود صدرایی
بنابر اصالت وجود صدرایی که هیچ بویی از تباین در آن وجود نداشته باشد، شبهه ابن کمونه منحل میشود، یعنی اصلاً وارد نمیشود
41ـ تبیین توحید صفاتی
42ـ تبیین توحید افعالی و فاعلی
43ـ انحلال مسأله شناخت (غیریت علم و معلوم؛ ذهن و عین)
44ـ اصالت وجود مستلزم وحدت وجود و کثرت ظهورات است
45ـ علیت حق تعالی نسبت به ماسوی الله و سنخیت حق تعالی با ماسوی الله
46ـ حل مسأله حمل در قضایا
47ـ تبیین تشخص بر اساس اصالت وجود
48ـ توجیه وجود رابط
49ـ توجیه ربط عالم طبیعت با عالم عقل
50ـ تحول افراد نوع و انتقال از یک نوع به نوع دیگر یا تبدیل ماهیت یک نوع و در نتیجه انتزاع انواع ماهیت از یک فرد
51ـ محمولهای وجود بدون استثناء، وجودند
52ـ نفی عروض از وجود مطلقاً
53ـ وحدت شخصی وجود
54ـ بساطت وجود
55ـ نفی هرگونه ترکیب از وجود
56ـ صرافت وجود و نفی هرگونه اختلاط ذهنی، عینی و مثالی با وجود
57ـ اطلاق وجود و نفی هرگونه تقیید از وجود
58ـ عدم تناهی وجود
جلسه 7
خلاقیت نفس
راه حل حکمت متعالیه در مسأله علم، خلاقیت نفس است (کشف یک امر محجوب و مستور)
اصل علیت و سنخیت علی و معلولی بر اساس خلاقیت نفس راه حل تحقق و صدق علم است
لکن این نظریه نهایی ملاصدرا نیست و نظریه نهایی وی، انکشاف است
یکی دیگر از مواضعی که این نظریه حل مشکل میکند، مسأله معجزات و کرامات انبیا و اولیاست
یکی دیگر از مواضع مباحث معاد است
بخش عمدهای از معاد صدرایی مبتنی بر خلاقیت نفس است
معاد صدرایی آنچنان که بایسته است، مورد توجه قرار نگرفته است
معاد صدرایی دو رکن اساس دارد: وجود اخروی و وجود نفسانی
نفس انسان عالم اکبر و جمع عوالم صعودی و نزولی و عوالم قبل و بعد از طبیعت است
مبانی خلاقیت نفس: تجرد نفس، تجرد قوه خیال، فاعل علمی بودن انسان، جامعیت نفس، مثل اعلی بودن نفس، بساطت نفس و خلافت نفس برای خدای متعال
شواهدی از خلاقیت نفس در حکمت اشراق
ملاصدرا خلاقیت نفس را منحصر در عالم طبیعت نمیداند
مقصود از خلاقیت
از نظر ملاصدرا نفس انسان توان ایجاد ابداعی و خلق ایجادی را دارد، خواه به معدات احتیاج داشته باشد، خواه نداشته باشد
از نظر ملاصدرا نفس همچنان که عالم شهادت دارد، عالم غیب هم دارد
افعال خلاقانه نفس نسبت به انسان قیام صدوری دارند، یعنی شأنی از شؤون انسان هستند
به هر میزانی که تعلق به ماده کم شود، به همان اندازه قوت نفس برای ایجاد و ابداع شرایط فراهمتر است
جلسه 8
مبانی هستی شناختی ملاصدرا در خلاقیت نفس
گفته شد: مهمترین نقش خلاقیت نفس در بحث معاد آشکار میشود
1ـ اصالت وجود
اگر کسی قائل به اصالت وجود نباشد، خلاقیت نفس معنا نخواهد داشت
2ـ بساطت وجود
اگر وجود بسیط نباشد، به همان اندازهای که مرکب است، در خلاقیت نقصان دارد
3ـ وحدت خاصی الخاصی یا شخصی وجود
4ـ مساوقت وجود با کمالات
اگر وجود مساوق با کمالات نباشد، آفرینش عرفی و عبارت از صنع خواهد بود که با خلاقیت متفاوت است. صنع یعنی اجزای اصلی یک موجود وجود دارد، ولی متفرقند و کسی باید این اجزای متفرق را به هم متصل کند
نمیشود به حقیقت وجود چیزی مانند علم و حیات و مانند آن را نسبت داد، اما به افعال او چنین نسبتی را نداد. بنابراین هر کمالی که در ذات قیوم خدای متعال بالاصاله هست، در تمام خلق به اندازه استعداد و قابلیت و هویت آنها بالتبع وجود دارد
5ـ تفسیر علیت به تجلی
مبانی انسانشناختی خلاقیت نفس
1ـ تجرد نفس
وجه نوآوری در این است که حکمتهای پیشین قائل به خلاقیت نفس نشدند یا آن را تبیین نکردند. ثانیاً ملاصدرا وحدت نفس و بدن و مادی بودن نفس در عین تجرد و مجرد بودن در عین مادی بودن را مدلل میکند. همچنین ملاصدرا تجرد نفس را اولاً مدلل میکند، ثانیاً نقاط ضعف و اشکالات این نظریه را کاملاً مطرح میکند و پاسخ میدهد.
نیز همانگونه که تجرد عین هویت نفس است و امری بیرون از نفس نیست، نفس در آغاز همین نسبت را به جسمانیت و مادیت دارد، یعنی جسمانیت هم عین هویت نفس است.
بنابراین نفس یک حقیقت است که هم مجرد است و هم جسمانی و این از اختصاصات حکمت متعالیه است.
نکته دیگر این است که ظهور، تأثیرگذاری و خلاقیت نفس در عالم طبیعت، نتیجه حرکت اشتدادی جسم و به تعبیر دقیقتر وجود است
وجود بدون اشتداد قابل تصور نیست
نفس در اشتدادات نامتناهی بهجایی میرسد که اسناد هیچگونه حدی به آن ممکن نیست و به درجه بیحدی یا فوق تجرد میرسد
جسمانی به معنای جسم نیست، بلکه یعنی نسبتی با جسم دارد
جلسه 9
مبانی انسانشناختی خلاقیت نفس
2ـ جامعیت نفس انسان
خلاقیت متوقف بر جامعیت و واجدیت و این دو یا متوقف بر بساطت و یا ملازم با آن است؛ بنابراین جامعیت نفس از فروع بساطت آن است
وحدت نفس، ظل وحدت خدای متعال است
انسان کون جامع است
عوالم مافوق و مادون هستی، عوالم مطابَق و مترتب هستند
اسم اعظم، نفس انسان است
3ـ نفس مثل اعلای خدای متعال است
4ـ مقام معلوم نداشتن انسان یا مقام فوق تجرد
جلسه 10
قاعده بسیط الحقیقه
پیشینه
نقش ملاصدرا در تبیین قاعده بسیط الحقیقه
در عالم هستی جز بسیط نسیت؛ ترکیب امکانپذیر نیست
تبیین نوع حمل در قاعده بسیط الحقیقه، یکی از نوآوریها و اختصاصات ملاصدرا است
جلسه 11
قاعده بسیط الحقیقه
حمل حقیقت و رقیقت
حکمت متعالیه باید منطق مجزای از حکمتهای دیگر داشته باشد که یکی از موارد و مصادیق آن، تبیین حمل حقیقت و رقیقت است که از ابداعات ملاصدرا است
تفاوت حمل حقیقت و رقیقت در فلسفه و عرفان
آینه عرفانی
برهان قاعده بسیط الحقیقه
استشهاد به آیات و روایات در اثبات قاعده بسیط الحقیقه
کاربرد قاعده بسیط الحقیقه
1ـ اثبات توحید خدای متعال
جلسه 12
قاعده بسیط الحقیقه
کاربرد قاعده بسیط الحقیقه
2ـ وجوب وجود خدای متعال من جمیع الجهات به یک حیثیت واحد بازمیگردد، نه به حیثیتهای متعدد
3ـ تبیین رابطه وحدت و کثرت
4ـ تحقق و ظهور صفات خدای متعال در مخلوقات
5ـ تفسیر معیت خدای متعال با خلق و اول و آخر بودن خدای متعال
6ـ وحدت نفس با قوا
از نظر ملاصدرا نفس انسان، بسیط حقیقی ظلی است
بهخاطر این بساطت، هیچ محمول سلبی ندارد و هیچ اندازه معینی که بیش از آن قابل تصور نباشد، ندارد
حق این است که هیچ موجودی (نهفقط انسان) مقام ثابت ندارد
جلسه 13
قاعده بسیط الحقیقه
کاربرد قاعده بسیط الحقیقه
7ـ مسأله علم خدای متعال.
بر اساس این قاعده هم علم خدای متعال به ذاتش اثبات میشود و هم اینکه علم او به ذاتش برابر با علم به همه اشیاء است و علم او به ذاتش مقدم بر همه اشیاء است و در نتیجه واجب تعالی هم علم پیش از ایجاد دارد و هم علم اجمالی در عین علم تفصیلی. چون او حقیقت بسیط است و بسیط کل الاشیاء است
8ـاثبات اینکه هیولا قابلیت همه صور را دارد
9ـ در اثبات توحید خدا و دفع شبهه ابن کمونه
10ـ اثبات قاعده النفس فی وحدتها کل القوی
11ـ تفسیر و توضیح برخی از احادیث منقول از پیامبر اکرم و اهل بیت آن حضرت علیهم السلام به گونهای که اگر توضیحات ملاصدرا نبود حق مطلب ادا نمیشد. مانند حدیث نقطه باء
کارهایی که ملاصدرا در قاعده بسیط الحقیقه انجام داد
اتحاد عقل و عاقل و معقول
پیشینه بحث
جلسه 14
اتحاد عقل و عاقل و معقول
معنای رایج در رابطه نفس و صور علمی این است که نفس با صور علمی متحد شود به این معنا که نفس جوهر باشد و علم عرض. این معنا امکانپذیر نیست.
احتمالات در معنای اتحاد عقل و عاقل و معقول در حکمت متعالیه:
1ـ علم از مراتب تحلیلی نفس باشد که بهترین معنا یا یکی از بهترین معانی اتحاد عاقل و معقول است
2ـ تفسیر اتحاد بر اساس مبنای فوق مقوله بودن نفس و علم که متفرع بر فوق مقوله بودن وجود است
نفس در برخی از موارد عین بدن است
عقل و عاقل و معقول وحدت دارند، نه اتحاد
3ـ تفسیر اتحاد یا وحدت بر اساس مبنای بساطت وجود
جایگاه بحث اتحاد عقل و عاقل و معقول در فلسفه
منظور از اتحاد:
1ـ ماهیت عاقل با ماهیت معقول
2ـ اتحاد وجود عاقل با وجود معقول
3ـ اتحاد ماهیت عاقل با وجود معقول
4ـ اتحاد وجود عاقل با ماهیت معقول
در نگاه دقیق هر چهار فرض محال است.
جلسه 15
اتحاد عقل و عاقل و معقول
اقسام اتحاد
1ـ اتحاد مفاهیم مختلف در یک وجود واحد
2ـ اتحاد در وجود بالفعل متعدد
3ـ اتحاد جوهر و عرض
عرض عبارت از است ظهور و نمود جوهر
4ـ اتحاد دو چیزی که یکی بالقوه باشد و دیگری بالفعل
5ـ اتحاد چند ماده با یک صورت و یا اتحاد چند ماده و چند صورت
جلسه 16
اتحاد عقل و عاقل و معقول
6ـ اتحاد علت فاعلی با معلول
علیت در حکمت متعالیه عبارت است از تجلی علت در وجوه و در صورت کمالات خود؛ بهگونهای که علت و معلول یعنی متجلی و جلوه دو حقیقت متمایز از یکدیگر نیستند
در اتحاد عاقل و معقول، منظور از معقول، معقول بالذات است و نه معقول بالعرض
7ـ اتحاد معلولهای علت واحد با خودشان
اتحاد عاقل و معقول در گفتههای پیشنیان
نظریه اتحاد عاقل و معقول را میتوان در نظریات افلوطین پیدا کرد، لکن با تدقیق و توضیح. اما در غیر گفتههای افلوطین چه قبل از او و چه بعد از او نمیتوان مطلب قابل توجهی پیدا کرد. البته ممکن است در سخنان پیشینیان نکاتی پیدا کرد که نشان از اتحاد عاقل و معقول داشته باشد.
شواهدی در گفتار افلاطون و ارسطو
در دعا کردن امساک نکنید
دیدگاه ابن سینا
ملاصدرا در اینکه اولاً اتحاد عاقل و معقول را به تفصیل مطرح کرده، ثانیاً اشکالات وارد شده را بررسی کرده، ثالثاً دلایل تایید اتحاد عاقل و معقول را معرفی کرده، رابعاً ذکر انواع اتحاد و خامساً ذکر آن اتحادهایی که بر اتحاد عاقل و معقول قابل انطباق است، شریکی ندارد.
نکته دیگر در نوآوری ملاصدرا در مسئله اتحاد عاقل و معقول این است که این اتحاد را به همه ادراکات دیگر انسان هم تسری داده است؛ یعنی به طور کلی اتحاد عالم و معلوم، اتحاد موهوم و متوهم، اتحاد خیال و متخیل و بلکه اتحاد حس و محسوس.
جلسه 17
مبانی اتحاد عاقل و معقول در حکمت متعالیه
1ـ اصالت وجود
2ـ تشکیک در حقیقت وجود
3ـ حرکت جوهری و اشتداد وجودی
4ـ اشتداد وجودی نفس به طور خاص
5ـ وحدت نفس
6ـ تقسیم وجود به رابط (فی غیره) و مستقل (فی نفسه) و نه تقسیم وجود به لنفسه و بنفسه و فی نفسه و بغیره
7ـ اتحاد نفس و بدن
دلایل اتحاد عاقل و معقول
1ـ برهان تضایف
جلسه 18
مبانی اتحاد عاقل و معقول در حکمت متعالیه
دلایل اتحاد عاقل و معقول
1ـ برهان تضایف
2ـ انتزاع عاقل از چیزی که تعقل میکند، نهفقط امکان پذیر است، بلکه ضرورتاً انجام میشود.
این برهان ملاصدرا خاص ملاصدرا است.
3ـ مجرد، نور است و اگر چیزی نور نداشته باشد به خاطر ترکیبش با ماده است. بنابراین نفس و عقول که مجردند نور هستند.
4ـ صورتهای عقلی مجردند، مجرد عالم است، بنابراین صورتهای عقلی عالم و عاقل هستند.
یکی دیگر از نوآوریهای ملاصدرا در بحث اتحاد عاقل و معقول، بیان واقع نمایی علم و مطابقت و صدق علم است.
5ـ نفس مَثَل اعلای خداست
6ـ علم در صقع نفس انسان وجود دارد
کاربردهای اتحاد عاقل و معقول
1ـ مسأله معاد جسمانی
2ـ مسأله تجسم اعمال
جلسه 19
مسأله معاد در حکمت متعالیه؛ کاملاً نو هست
نوآوریهای ملاصدرا در مسأله معاد
1ـ مساوقت علم به نفس و معاد
معرفت به نفس برای شناخت معاد ضرورت دارد؛ چنانکه شناخت معاد هم برای علم النفس ضروری است، لذا ملاصدرا علم به نفس را با علم به معاد مساوق میداند، نه مساوی.
باب و راه شناخت عالم آخرت، انسان شناسی است
النفس الانسانیة من شأنها ان تبلغ درجة یکون جمیع الموجودات اجزاء ذاتها
همه عوالم هستی در حکم اندام حقیقت محمدیه میباشد و آن حضرت نسبت به همه این تعینات ولایت دارد.
نسخه مختصر عالم هستی در وجود انسان جمع است
2ـ این سعه وجودی همان متحقق بودن به حقیقت همه اشیاء است که ملاک اختصاص معاد حقیقی به انسان است.
3ـ هدف از معاد وصول به کمال غایی انسان یعنی توحید است.
از نظر ملاصدرا، معاد و توحید دو جلوه یک حقیقتند؛ معاد چیزی جز ظهور معرفت توحیدی نیست.
4ـ دلیل این امر، عینیت فاعل با غایت است که مبتنی بر بساطت حقیقی حق تعالی است.
5ـ معرفت نفس، مفتاح معرفت به قیامت کبری است.
6ـ حقیقت قیامت کبری، ظهور توحید است.
عیان شدن بی پرده خدا یعنی قیامت
چنین مطلبی در کلام و فلسفههای سابق هیچ سابقهای ندارد، حتی در فلسفه افلوطینی که مثل مرواریدی در میان قدما میدرخشد.
7ـ إن الآخرة إنما یحصل بارتفاع الحجب و زوال الملابس و ظهور الحقائق و انکشاف الحق بالوحدة الحقیقیة.
8ـ موحد حقیقی (عارف به حقیقت توحید)، علماء آخرت یا أهل القیامة هستند.
8ـ راه وصول انسان به خدای متعال، علم توحید است و علم توحید است که معاد انسان را محقق میسازد.
9ـ راه وصول به حق تعالی ـ که معاد انسان و همه اشیاء است ـ صرفاً از طریق علم توحید ممکن است.
10ـ توحید و معرفت به حق تعالی در مرتبه ذات، یک شرط اساسی دارد: اندکاک جبل إنّیة السالک
هرکه میخواهد ملاصدرا را به بهترین وجه ممکن تا زمان ما بشناسد، باید اول به منابع ملاصدرا مانند اسفار، المظاهر الالهیه و الشواهد الربوبیه مراجعه کند و همراه آنها به آثار دو شارح توجه داشته باشد؛ حکیم نوری و حکیم سبزواری. این دو بخش جداییناپذیر حکمت متعالیه هستند.
11ـ و بالفناء المذکور یستعد الإنسان لخلافة الحقّ و مسجودیّة الملائکه، بواسطة مرآتیّة ذاته و صقاله وجهه و خلوّ صفحة قلبه عن نقش الأغیار و صفاء بیت وجوده عن غیر الواحد القهّار، فوقعت علی مرآة وجهه المتوجّهة إلی وجه الحقّ أنوار أسمائه و تجلّیاتة.
12ـ ملاصدرا اندکاک را شرط تحقق قیامت کبری دانسته و برای بیان شرایط تحقق قیامت کبری به آیاتی از قرآن از جمله آیه «و أذنت لربّها و حُقّت» اشاره کرده است.
جلسه 20
معاد
13ـ تعابیر ملاصدرا در مورد اندکاک، زلزال یا تلاشی اشیاء در مباحث معاد (زلزال، آیات 1ـ2، تکویر، آیات 1ـ3، انفطار، آیات 1ـ4) معادل مفهوم ظلّیت آنها در مبحث توحید است.
14ـ خصوصاً اینکه وی اوصاف یادشده را دائمی میداند.
از بین رفتن ماه و خورشید، تلاشی کوهها، اموری موقتی نیست. تعبیر أبداً به ضمیمه من خشیة الله حاکی از یک اندکاک دائمی است.
بهعلاوه خشیت، خوف عالمانه است پس زمین و ماه و خورشید، عالمند.
15ـ بعلاوه، اصل اشیاء در ساحت ذات، ازلاً و ابداً باقی است. تعبیر إذا کشف الغطاء نیز دلالت بر این دائمی بودن دارد. تعبیر زلزال و اندکاک همان تعیّن، تقیّد یا وجود مجازی است.
16ـ حرکت جوهری دائمی سبب ظهور اصل هر شیئ میشود، زیرا عدم درک این اضمحلال، خطای حس، به دلیل حجاب است.
17ـ ملاصدرا به کرات گفته که تحقق «إذا کُشف الغطاء یری کلّ شیئ علی أصله» برای برخی در نشئه طبیعت محقق میشود. (به موت اختیاری).
18ـ اوصاف مختلفی که در قرآن در مورد تلاشی کوهها آمده با تفاوت مشاهده انسان بر حسب مراتب مختلف فنا و در نتیجه تفاوت مقامات صاحب فنا توجیه میشود.
19ـ ملاصدرا شرط رجوع و عود را رفع تمام تعیناتی میداند که در تنزلات وجودی دریافت کرده و در رأس آن رفع انانیت به دلیل عاریتی یا عارضی بودن آنهاست.
20ـ کلام نهایی ملاصدرا: معرفت به معاد، کمال معرفت به توحید است. و لو تحققت بما حقّقنا بطور الاشارة، تحققت بسرّ قوام التوحید اسقاط الاضافات.
21ـ صاحبان ولایت، حاملان أسرار قیامتند: أهل القیامة هم الاولیاء من حیث ولایتهم و قربهم من الله
بهشت مشتاق اولیاست
قرب منسوب به اولیاء، قرب ویژه است؛ مظهریت تام وجود مطلق یا انسان کامل برای تمام اسماء تشبیهی و تنزیهی حق تعالی یا وحدت حقیقی ظلّی، و در نتیجه وجه باقی یا وجه الله بودن او، مبنای این قرب است.
22ـ ملاصدرا حقیقت بعث را به حضور نزد حق تعالی و لقاء او معنا میکند.
23ـ من أحبّ لقاء الله أحبّ الله لقاءه، و من کره لقاء الله کره الله لقاءه.
24ـ ملاصدرا صراط را همان طریق توحید و یا مراتب سلوک به سمت حق تعالی، به عنوان بیان تفصیلی دین توحید، میداند.
25ـ صراط مستقیم، أمیرالمؤمنین (علیه السلام) و صورت انسانی است. منظور از صورت انسانی همان حقیقت یا صورت انسان کامل است، زیرا ظهور حقیقت توحید بتمامه در وجود انسان کامل است.
26ـ به همین دلیل سعه و ضیق صراط متناسب با منازل موحدان است. در واقع این سعه و ضیق در وجود انسان و مترتب بر معرفت اوست.
27ـ صراط مختص به أهل الله و تمایز آن از بقیه، مظهریت اسم الله (اسم الرحمن الرحیم) است.
جلسه 21
معاد
عینیت مبدأ با غایت
28ـ مهمترین مسأله که مستقیماً از اصل عینیت غایت با فاعل متأثر است، معاد اشیاء بهطور کلی و معاد نفوس انسانی بهطور خاص است.
29ـ حقیقت معاد مترتب بر این عینیت است. در واقع معاد از نظر ملاصدرا ظهور توحید است.
30ـ به دلیل این عینیت تمام اوصافی که ملاصدرا به قیامت کبری نسبت میدهد (از جمله حشر همه موجودات بهسوی حق تعالی، نحوه و حقیقت این حشر و غیره)، بیان ظهور توحید مبتنی بر مفاد قاعده بسیط الحقیقة میباشد.
31ـ وجود و همه کمالات آن منحصر به حق تعالی است و غایت هر شیئ کمال آن است و تمام و کمال هر شیئ اصل و حقیقت آن در ذات حق تعالی است. به همین دلیل حق تعالی، از خود شیئ به آن شیئ أولی و أحق است. بنابراین غایت نهایی همه اشیاء حق تعالی است.
کمال کل شیئ هو نفسه و هکذا کمال الکمال و تمام التمام الی آخر الکمالات الذاتیة و تمام التمامات الوجودیة دفعا للدور و التسلسل. فکل شیئ هالک إلا وجهه و به یتحقق سرّ القیامة الکبری.
32ـ گاهی در عنوان قاعده بسیط الحقیقه، به رجوع همه اشیاء به او نیز اشاره میکند. این رجوع به دلیل تحقق آن در مبدأ است. این رجوع مساوق با ظهور حقیقت توحید یعنی وحدت اطلاقی حق تعالی است که میتوان تعبیر سرّ قیامت کبری را مشیر به آن دانست.
33ـ ملاصدرا معاد را با عنوانی مشیر به عینیت مبدأ و معاد آغاز میکند: فی بیان الفطرة الاولی للانسان و العود إلیها و فی التقابل بین المراتب البدء و مراتب النهایة. مجموعه مطالب مستند به آیات و روایات، بیان توحید است.
فطرة اولی، عدم اصلی (لحاظ حیثیت عدم ظهور آن) و معاد بازگشت به آن است. این بیان دیگری از سیر وجودی و معرفتی انسان در مسیر توحید است.
34ـ مراتب معاد، مراتب وجود انسان کامل است.
35ـ اوصاف قیامت کبری با مضامین توحیدی وی ممزوج است.
36ـ معرفت به حقیقت قیامت کبری امری درونی یا ذوقی و به بیان دقیقتر، مستلزم متحقق شدن به آن است. به همین دلیل شرح کیفیت این حشر، شرح بساطت وجود انسان، کیفیت ظهور و لوازم آن خواهد بود.
تصویر ملاصدرا از حشر موجودات تصویر تفصیلی نظام توحیدی حکمت متعالیه میباشد، چنانکه اوصاف قیامت کبری در آثار او بدون آگاهی از بساطت حقیقی حق تعالی و لوازم آن قابل فهم نیست.
حشر همه اشیاء نزد حق تعالی
37ـ ظهور توحید در قیامت کبری، ظهور رجوع همه اشیاء به اصل و حقیقت خود در ذات حق است. تمام تعابیر ملاصدرا در توصیف حقیقت قیامت کبری، چه از جهت ظهور وحدت تامه و قهاریت حق تعالی و چه از جهت نسبتی که اشیاء با او دارند، به حشر اشیاء برمیگردد.
38ـ مبنای این رجوع، حضور اصل اشیاء در ذات حق تعالی و مهمترین لازمه آن، عین الربط بودن ماسوای ذات است. بنابراین حشر، رجعت اشیاء به مرتبه تمام آنها در ذات حق تعالی است.
39ـ به همین دلیل وی شناخت این رابطه را مقدمه شناخت حقیقت معاد به معنای ظهور توحید قرار میدهد: من أراد أن یعرف معنی القیامة الکبری و ظهور الحق بالوحدة الحقیقیة و عود الاشیاء کلها إلیه،...، فلیتأمل فی أصول التی سبق ذکرها من توجه کلّ سافل إلی عال، و رجوع کلّ شیئ إلی أصله، و عود کل صورة إلی حقیقتها.
یکی از وجوه ظهور هویت حقیقی اشیاء، ادراک تجلی و عین الربط بودن آنها است.
40ـ ظهور عین الربطی اشیاء صرفاً با ادرک اطلاق وجودی حق تعالی و به تبع، اطلاق اسماء او به عنوان منشأ کثرت محقق میشود.
حشر اشیاء، ظهور آن اصل یا مرتبه تمام و در نتیجه ظهور فرع و ظلّ بودن اشیاء در مراتب مادون آنها است.
41ـ غایت سلوک وجودی انسان یا غایت معرفت توحیدی وی مشاهده ظلّیت و اضافه بودن همه اجزاء هستی نسبت به حق تعالی است.
ملاصدرا قائل به حشر همه اشیاء است. یوم الجمع که یوم رجوع الکل إلیه فی القیامة العظمی است به حشر عمومی اشاره دارد.
42ـ حشر همه موجودات به سوی حق تعالی است نه به سوی ربّ النوع، عقول عرضی یا هر غایت متوسط دیگری: فی الإشاره إلی حشر جمیع موجودات حتی الجماد و النبات إلی الله تعالی کما یدل علیه الایات القرآنیه.
43ـ حکیم سبزواری حتی عروج به مرتبه عقل را نیز قیامت وسطی میداند. وی مراحل حشر را صغری، وسطی و کبری میداند و صیرورت در همه مراحل را به کلّ اشیاء نسبت میدهد.
وی با شرح کیفیت حشر همه موجودات، أعم از عقل، نفوس انسانی ـ کامل و ناقص ـ، و نفوس حیوانی، نهایتا رجوع همه اشیاء را به عقل دانسته است، جز در مورد برخی از نفوس انسانی ناقص(نه همه آنها) که قائل است به مرتبه أدنی، البته نه به نحو تناسخ، هبوط میکنند. در مورد این گروه نیز، با توجه به قائل بودن به صیرورت فطری استکمالی، میتوان غایت نهایی را حق تعالی دانست.
در مواردی نیز که عذاب أخروی را به عنوان غایت برخی از انسانها بیان میکند، از جهت تحول جوهری، یعنی انتقالی فطری و توجه ذاتی با سعدا، یکسان میداند.
آثار مترتب بر این تحول با اوصاف صیرورت جوهری سازگار است. تعابیری مانند زوال الالتباس، رفع الغشاوة، کشف الغطاء و حدّة البصر به همراه تأکد وجود مشیر به رفع تعینات مادون و ظهور وجود در نشئه بالاتر به نحوی اصیلتر است.
44ـ وی با ارائه برهان فوق، غایت اشیاء را تا مرتبه فوق عقل تسری داده و نتیجه آن را فناء تام میداند. دلیل آن تعبیری است که در مورد حق تعالی به عنوان غایت بهکار میبرد: و بها (قیامت عقول) یقع الفناء التام و ینتقل الأمر کلّها إلی الواحد القهار.
45ـ قیامت صغری حشر تک تک افراد انسان است: فمن مات وصلت إلیه ساعته و قامت قیامته، و هی ساعة القیامة الصغری.
46ـ قیامت کبری حشر همه اشیاء نزد حق تعالی است: یقاس علیها یوم القیامة الکبری التی لساعات الأنفاس کالیوم للساعات أو کالسنة للأیام.
من مات فقد قامت قیامته، و کلُّ ما فی القیامة الکبری له نظیر فی القیامة الصغری.
جلسه 22
معاد
حشر اشیاء؛ ظهور وجه اطلاقی اشیاء
47ـ نحوه حضور اشیاء اوصاف متعددی دارد که ماحصل آنها، ظهور وجه اطلاقی، وجوبی، یا یلی الربی اشیاء دانست. اوصافی که ملاصدرا در مورد رجوع اشیاء به حق بیان میکند: رفع وجود مجازی، کشف ستر، فنا، بقاء بالحق، تحقق بالوجود الحقانی.
ملاصدرا با استناد به آیه ثم نفخ فیه اخری فإذا هم قیام ینظرون، آخرین نفخه و قیام اشیاء نزد حق را به تبدل به وجود حقانی توصیف میکند: لتحققهم بالوجود الاخروی الباقی بدلا عن الوجود الدنیوی الداثر و بالوجود التامّ الحقانی بدلا عن الوجود الناقص الامکانی.
تحقق به وجود تام حقانی امر اختصاصی نیست و همه موجودات به آن مرتبه میرسند.
48ـ مشابه آن در جای دیگر با برقراری چنین تناظری بین سیر صعود و نزول از جهت تجلی حق بودن اشیاء در تمام مراتب کثرت و در نتیجه زوال آنها از طریق تجلی حق مطرح شده است.
49ـ ملاصدرا سیر صعود را از جهت زوال کثرت در مراتب وحدت بیان میکند و با توجه به عام بودن تعابیر وی، سیر در مراتب وحدت نیز عمومی است: کما أن وجود التعینات الخلقیة إنما یکون بالتجلیات الذاتیة الالهیة فی مراتب الکثرة،...، فکذلک بالتجلیات الذاتیة فی مراتب الوحدة.
ملاصدرا تعبیر وجود حقانی را مکرر در مورد غایت صیرورت وجودی انسان بیان میکند، اما اینکه این وصف مربوط به کدام مرحله از سیر در مراتب وحدت و بساطت است، از کاربرد آن و نیز همراهی برخی اوصاف دیگر باید فهمید.
50ـ اتصاف عقل به وصف باقی ببقاء الله با مترتب کردن بینونت و تفرقه از حق تعالی بر تجسم، تغیّر و تقدّر (کمیت) شاهد دیگری بر این مطلب است: فی عالم العین ما هو مناط السوائیة و البینونة عن حضرت الحق سبحانه و تعالی هو التجسم و التغیّر،...، لا مثل الإمکان الذاتی الاعتباری و الجوهریة و العقلیة؛ فانّ العقول من صقع الربوبیة، باقیة ببقائه لا بإبقائه.
51ـ اینکه ملاصدرا تحقق به وجود حقانی را مرتبه بعد از وجود اخروی با تعابیری مانند ثم عن لباس الأنانیة الأخرویة یا بعد إنخلاعه عن کسوة الأنانیة، قرار میدهد، دال بر نفی هر بینونتی است.
52ـ ملاصدرا این وصف را علاوه بر مورد مذکور در مورد حقیقت اشیاء در مرتبه ذات و نیز صور علمی اشیاء در آن مرتبه بهکار میبرد، زیرا این صور نه به خود و نه به غیر الله علم ندارند.
53ـ ملاصدرا دو وصف باقی ببقاء و وجود حقانی را به مرتبه علمی اشیاء نسبت میدهد. مرتبه علمی اشیاء عین ساحت ذات حق و در نتیجه بسیط الحقیقه است. بنابراین همراهی این دو تعبیر با مرتبه علمی اشیاء دال بر بساطت حقیقی شیئ متصف به آنها است. مواردی نیز که تعبیر وجود حقانی به عنوان غایت اشیاء از جهت تناظر با مبدأ آنها بیان شده است، دال بر تحقق غایت در مرتبهای فوق همه تعینات است.
54ـ ملاصدرا در مواردی تعبیر وجود حقانی را وصف انسان در مرتبهای بعد از مرتبه عقل قرار میدهد. بعدیت آن نسبت به مرحله عقل که در مرتبه مادون ذات، تعینی فوق آن مطرح نشده است، دال بر حشر در مرتبه ذات است.
به عنوان نمونه با اشاره به نفس و عقل به عنوان حجابی بین انسان و وصول به مبدأ أول، مرحلهای را توصیف میکند که واسطهای بین حق تعالی و انسان وجود ندارد.
جلسه 23
معاد
55ـ علم سالک در این مرتبه از طریق علم به علت اشیاء حاصل میشود و علت اشیاء أعم از عین ثابت یا اصل آنها در مرتبه ذات است: لتنوّره بالوجود الإلهیّ و تحققه بالوجود الحقانی، فحینئذ یحصل له العلم من العلّة و المعلول.
56ـ اصل کلی در فلسفه ملاصدرا: حقیقت قیامت کبری یا معاد اشیاء، رفع تعینات آنهاست، از این جهت که این تعینات حجاب اصل و حقیقت اشیاء است.
به همین دلیل قیامت کبری را رفع حجب میداند: إعلم أن القیامة کما أشرنا إلیه من داخل حجب السماوات و الارض، فما لم ینهدم بناءُ الظاهر لم ینکشف أحوال الباطن.
57ـ همه اشیاء، حقیقتی در مرتبه ذات یا مرتبه علمی حق تعالی دارند، بنابراین، صور طبیعی، مثالی و عقلی برای همه اشیاء حجاب است. این مطلب با اطلاق مقبره بر صور جمادی، نباتی، حیوانی و غیره بیان شده است: هی مقبرة ما فی علم الله الکائن فی صقع الربوبیة قبل الورود فی مقابر الدنیا و بعد الخروج عنها عند انقضاء مدة مکثها الدنیوی.
58ـ تفاوت ظهور و خفای جسمانیت و عقلانیت اشیاء در دو نشئه طبیعت و آخرت: أن هذه الأجسام الطبیعیة منشورة فی الدنیا مطویّة فی الآخرة و الأرواح بعکس ذلک.
59ـ بر مبنای عینیت غایت و مبدء، غایت همه اشیاء را عقلانیت یا روحانیت محض قرار میدهد: أن هذه الأجسام تستحیل و تنقلب فی حرکاتها الذاتیة و استحالاتها الجوهریة إلی أن تصیر منطویة فی صورة عقلیة صائرا کلّ منها روحا محضا، کما فی الابتداء کانت أرواحا نازلة إلی منازل الاجسام.
60ـ جامعترین تعبیر: تجرد از امر مغایر با حق تعالی است که تمام مادون ذات از جمله عقل را نیز شامل میشود. وی در توضیح آیات کریمه إن کلُّ من فی السماوات و الارض إلا أتِی الرحمن عبداً .... کلّهم آتیه یوم القیامة فرداً، رجوع را اینگونه تفسیر کرده است: أی مجردا عن الاجسام و عوارضها المادیة و أوضاعها الحسیة بل عن إنیاتهم و هویاتهم المغایرة للحق.
چنین تجردی، به دلیل عمومیت «کلّ من فی السماوات و الارض» وصف همه اشیاء است.
61ـ مبنای این مطلب نیز نظام توحیدی وی است که در آن حق تعالی واجد حقیقت همه اشیاء و نسبت به همه، محقق الحقائق است: خلاصة المحصل هو تبدّل الکون المجازی بمراتبه المترتبة فی النزول و الرجوع إلی الکون الحق الحقیقی الذی منزلته من الأکوان المجازیة منزلة الکنه و الحقیقة من الامثلة و الأظلة و الصور و الوجوه النازلة، الحاکیة عن الحقیقة و الراجعة إلیها عند قیام الساعة، کل یرجع إلی أصله.
حاصل: هیچ شیئی با صورت یا لوازم طبیعی، مثالی و هر تعین دیگری دون ساحت ذات حق نمیتواند به حق تعالی رجوع کند. این مطلب مبتنی بر معنای بسیط حقیقی است.
تعبیر أعلی و ألطف در توصیف آنچه در ساحت بسیط حقیقی تحقق دارد، بیان دیگری از آن است.
62ـ شاید این تعلیقه ابهام عبارت ملاصدرا را بهطور کامل برطرف ننماید، لیکن در همان مبحث ملاصدرا با یک اصل کلی شروع کرده است که ناقض عبارت مذکور است: قد أشرنا أن لکلّ موجود حشراً، و حشر کلّ شیء إلی ما بدء منه. فمن علم من أین مجیئه علم إلی أین ذهابه.
این اصلی است که مکرر در این مبحث و با ابتناء بر وحدت حقیقی حق تعالی بیان شد. آغاز همه اشیاء ذات حق تعالی و اسماء او به عنوان منشأ کثرت آنها است.
63ـ خصوصاً اینکه ملاصدرا فطرتی را به عناصر بسیط مادی نسبت میدهد که به موجب آن عبادت حق تعالی برای آنها ممکن بوده و بالاتر از آن شاهد وحدانیت او هستند: لما لها من صورة کمالیة یمکنها بحسب فطرتها الأُولی عبادة الحق و طاعته طوعا من غیر حاجة إلی اکتساب قوة أخری و فطرة ثانیة؛ إذ الممکن لم یُخلق هباءً و عبثاً، بل لأن یکون عبداً عابداً له تعالی شاهداً لوجوده تعالی و وحدانیّته.
64ـ شهادت به وحدانیت حق تعالی، مظهریت تام اوست. حال بنابر این اصل کلی که أن الطبایع کلّها متوجهة إلی الغایات، همه به همان فطرت اولیه رجوع خواهند کرد.