حکمت متعالیه صدرایی
چنانچه بر حسب ظاهر ، نگاهى متعارف به حكمت متعالیه شود،مباحثی از حكمت اشراق و مشاء ،كلام وعرفان در آن دیده می شود ؛يعنى تأليف وتركيب مجموعه اجزاء به ظاهر نا سازگار . در اين صورت این مجموعه، حكمت متعاليه نخواهد بود . يعنى به خاطرهمین نگاه سطحى و متعارف به حكمت متعاليه ،جمعى آن را كلام ،گروهی آنرا عرفان و جمعى ديگر با توجه به مبانى و مهمترين اصول و موضوعاتی كه از علوم ديگر گرفته است، آنرا حكمت نو افلاطونى دانسته اند ؛ چنانکه غالباً مسائلی مانند مباحث هستى شناسى ، مسايل مربوط به عليت ،قضاوقدر،وحدت وكثرت ،پيدايش كثرت،مسأله نفس غير از معاد . به صراحت در حكمت نوافلاطونى وجود دارد
ملاصدرا و نظرات ويژه او
بحث حاضر ،شرح کتاب « شواهد الربوبية » اثر صدر الدين شيرازي (ملاصدرا) مي باشد.
نويسنده چه در اين كتاب چه در نوشته هاي ديگرش، با توجه به شرايط عصر وزمان خويش وبا توجه به ويژگي هاي خلقي اش ، اصرار نداشته كه آراء ونظرات خود را صريحاً اعلام كند . حتي در برخي مسايل نظرات خاصی دارد که بسيار دقيق است ، نظرات خود را بيان نكرده است . وبه علاوه سعي كرده تا آنجا كه ممكن است ، اين نظريات را به ديگران نسبت دهد .بنابراين شواهد تاريخي از قديم پيدا مي كند . چه از فلسفه هاي پيش از سقراط و چه ازفلسفه هاي پس از افلاطون . نگارنده سعي كرده ،آن نظريه اصلي ودقيقش را در لابه لاي نظريات مشهور بيان كند؛ به عنوان نمونه در بحث هستي شناسي ، نظريه شناخته شده حكمت متعاليه ، نظريه تشكيك است . ولي اين نظريه حكمت متعاليه نيست مؤلف نظريه ويژه خودش كه مبتني بر وحدت شخصي وجود است را آنچنان در لفافة نظريات رايج وشناخته شده، درج كرده كه به راحتي جز كساني كه از دقت وفراست بيشتر برخوردارند ، كسي به آن توجه پيدا نمي كند ، تا اينكه لوازمش را مورد انكار يا پذيرش قرار دهد كه هر كدامش باشد ، جز ضرر وزيان چيزي نيست . چه كسي كه بدون دليل چيزي را بپذيرد زيان برده وچه كسي كه حق را انكار كند .بنابر اين صدر المتألهين شيرازی چه در اين کتاب وچه در کتابهای ديگر خويش در زمينه حکمت متعاليه ، حرکتی متعادل دارد به گونه ای که اگر كسي بخواهد نظريات خاص و ويژه حكمت متعاليه را بشناسد وبه دست بياو رد ، بايد دقت وتأمل بيشتر والبته از لطافت هاي ذوقي بيشتري هم برخوردار باشد.
در بحث حاضر،شارح در مواقع ضرورت ، نظرات ويژه مؤلف که به صراحت در عبارات بيان نشده ونيز دقت هايي كه در كلام مؤلف وجود داشته است را در مواقع ضرورت به تفصيل بيان نموده اند.
نويسنده چه در اين كتاب چه در نوشته هاي ديگرش، با توجه به شرايط عصر وزمان خويش وبا توجه به ويژگي هاي خلقي اش ، اصرار نداشته كه آراء ونظرات خود را صريحاً اعلام كند . حتي در برخي مسايل نظرات خاصی دارد که بسيار دقيق است ، نظرات خود را بيان نكرده است . وبه علاوه سعي كرده تا آنجا كه ممكن است ، اين نظريات را به ديگران نسبت دهد .بنابراين شواهد تاريخي از قديم پيدا مي كند . چه از فلسفه هاي پيش از سقراط و چه ازفلسفه هاي پس از افلاطون . نگارنده سعي كرده ،آن نظريه اصلي ودقيقش را در لابه لاي نظريات مشهور بيان كند؛ به عنوان نمونه در بحث هستي شناسي ، نظريه شناخته شده حكمت متعاليه ، نظريه تشكيك است . ولي اين نظريه حكمت متعاليه نيست مؤلف نظريه ويژه خودش كه مبتني بر وحدت شخصي وجود است را آنچنان در لفافة نظريات رايج وشناخته شده، درج كرده كه به راحتي جز كساني كه از دقت وفراست بيشتر برخوردارند ، كسي به آن توجه پيدا نمي كند ، تا اينكه لوازمش را مورد انكار يا پذيرش قرار دهد كه هر كدامش باشد ، جز ضرر وزيان چيزي نيست . چه كسي كه بدون دليل چيزي را بپذيرد زيان برده وچه كسي كه حق را انكار كند .بنابر اين صدر المتألهين شيرازی چه در اين کتاب وچه در کتابهای ديگر خويش در زمينه حکمت متعاليه ، حرکتی متعادل دارد به گونه ای که اگر كسي بخواهد نظريات خاص و ويژه حكمت متعاليه را بشناسد وبه دست بياو رد ، بايد دقت وتأمل بيشتر والبته از لطافت هاي ذوقي بيشتري هم برخوردار باشد.
در بحث حاضر،شارح در مواقع ضرورت ، نظرات ويژه مؤلف که به صراحت در عبارات بيان نشده ونيز دقت هايي كه در كلام مؤلف وجود داشته است را در مواقع ضرورت به تفصيل بيان نموده اند.