وجود تعریف ندارد
اشراق دوم ، شاهد اول ، مشهد اول
الثانی :فی وجدانه،الوجود لا يمکن تصوره بالحد ولا بالرسم ولابصورة مساوية له اذ تصور الشیء العينی عبارة عن حصول معناه و انتقاله من الحدالعين الی حد الذهن ،فهذا يجری فی غير الوجود .واما فی الوجود فلا يمکن ذلک الاّبصريح المشاهدةوعين العيان دون اشارة الحد والبرهان وتفهيم العبارة والبيان.
مؤلف دراشراق دوم بيان میدارد که وجود تعريف ندارد يا قابل تعريف نيست .نه تعريف حدی ،نه تعريف رسمی ونه صورتی دارد که مساوی با وجود باشد .
وجود صورت مساوی ندارد بدين خاطر که تصور پذير نيست .اگر مقصود از صورت ،مفاهيم ومشابه مفاهيم باشد ،ياحدی است ويا رسمی.ووجود اصلاً تصور پذير نيست تا مفهوم پذير باشد.
الثانی :فی وجدانه،الوجود لا يمکن تصوره بالحد ولا بالرسم ولابصورة مساوية له اذ تصور الشیء العينی عبارة عن حصول معناه و انتقاله من الحدالعين الی حد الذهن ،فهذا يجری فی غير الوجود .واما فی الوجود فلا يمکن ذلک الاّبصريح المشاهدةوعين العيان دون اشارة الحد والبرهان وتفهيم العبارة والبيان.
مؤلف دراشراق دوم بيان میدارد که وجود تعريف ندارد يا قابل تعريف نيست .نه تعريف حدی ،نه تعريف رسمی ونه صورتی دارد که مساوی با وجود باشد .
وجود صورت مساوی ندارد بدين خاطر که تصور پذير نيست .اگر مقصود از صورت ،مفاهيم ومشابه مفاهيم باشد ،ياحدی است ويا رسمی.ووجود اصلاً تصور پذير نيست تا مفهوم پذير باشد.
چگونگی شمول وجود
اشراق سوم - شاهد اول- مشهد اول
الثالث : ان شمول الوجود للاشياء ليس کشمول الکلی للجزئيات کما اشرنا اليه بل شموله من باب الانبساط و السريان علی هياکل الماهيات سرياناً مجهول التصور.
شمول دو نوع است :
شمول و فراگيری کلی نسبت به افرادش.
شمول وفراگيری يک شِیء نسبت به خودش ،يا به مراتب خودش ،يا به شؤون وظهورات خودش.
الثالث : ان شمول الوجود للاشياء ليس کشمول الکلی للجزئيات کما اشرنا اليه بل شموله من باب الانبساط و السريان علی هياکل الماهيات سرياناً مجهول التصور.
شمول دو نوع است :
شمول و فراگيری کلی نسبت به افرادش.
شمول وفراگيری يک شِیء نسبت به خودش ،يا به مراتب خودش ،يا به شؤون وظهورات خودش.