این مجموعه شامل گفتارها و بیاناتی است که به صورت مناسبتی توسط استاد محترم ایراد شده‌اند

(5) رابطه عقل و الهامات و وساوس

 حسینی شاهرودی، طهور، شرح اصول کافی

گفتارهای ماه مبارک رمضان 1436 ـ جلسه پنجم ـ 6/ 4/ 94 ـ شب یازدهم ماه رمضان

 

شرح اصول کافی (5)

رابطه عقل و الهامات و وساوس

حوادث و رخدادهایی که از طریق ادراکات حسی ظاهری و باطنی به نفس یا قلب منتقل می‌شود، زمینه‌ساز وسواس هستند.

مقدمه: هر کاری که انسان انجام می‌دهد مقدماتی دارد که مقدمات فعل ارادی نامیده می‌شوند که آن‌ها خود ارادی نیستند

تصورات و خاطرات خودبخود می‌توانند به ذهن بیایند

خاطرات و تصورات ذهنی بر دو دسته تقسیم می‌شوند: 1ـ دعوت به خیر می‌کنند که آن را الهام می‌نامند 2ـ دعوت به شر می‌کند که به آن وسوسه و وسواس می‌گویند

بنابراین وسوسه خاطرات و تصورات ذهنی هستند که ما را دعوت به شر می‌کنند

واسطه و مجرای ظهور الهامات، ملائک هستند و مجرای ظهور وساوس، شیطان است. بنابراین هم ملائک با نفس و قلب ما کار دارند و هم شیاطین

رؤیاهایی که می‌بینیم نشانه و نتیجه فعالیت ملائک و شیاطین در نفس ماست

نسبت رؤیاها و تصاویر ذهنی با فعالیت‌های روزانه ما

به نظر فیلسوفان، نفس و قلب انسان نسبت به الهامات و وساوس قابلیت برابر دارند

نفس و قلب انسان قطع نظر از رخ‌دادهایی که در جهان طبیعت اتفاق می‌افتد، استعداد دریافت و جذب اشراقات ملائک را نسبت به وساوس شیاطین بیشتر دارد

آن اندازه که جنبه‌های شیطانی انسان در عالم طبیعت رشد می‌کند، جنبه‌های مَلَکی آن رشد نمی‌کند، به همین خاطر خداوند برای رشد جنبه‌های ملکی پیوسته پیامبران را فرستاده است

نفس و قلب انسان استعداد دریافت الهامات ملکی را بیشتر از وساوس شیطانی دارد ولی به خاطر شرایط عالم طبیعت ممکن است این وضعیت جابجا شود

اثر و لطفی که قلب را برای پذیریش الهام آماده می‌کند، به آن توفیق می‌گویند.

تفاوت مسابقه و رقابت

اثر و لطفی که قلب را برای پذیریش وساوس آماده می‌کند، اغوا و خذلان نامیده می‌شود.

مَلَک از آن دسته از مخلوقات خداست که نقش افاضه خیر، الهام حق، افاده علم، وعده به معروف و کمال و خیر نسبت به انسان دارد و شیطان نقش ضد آن را دارد

اشاره به ماجرای حضرت یوسف علیه السلام و سفارش به زندانی آزاد شده و تنزیه آن حضرت از توجه به غیر: «وَ قالَ لِلَّذي ظَنَّ أَنَّهُ ناجٍ مِنْهُمَا اذْكُرْني‏ عِنْدَ رَبِّكَ فَأَنْساهُ الشَّيْطانُ ذِكْرَ رَبِّهِ فَلَبِثَ فِي السِّجْنِ بِضْعَ سِنين‏» (یوسف، 42)

خداوند امور را از طریق مجاری طبیعی خود ـ که در حقیقت افعال خدای متعال هستند ـ به انجام می‌رساند

حضرت یوسف صلوات الله و سلامه علیه نیز در این مورد از طریق وسایل طبیعی اقدام کرده است

تمام انبیا بدون استثناء مبرای از هرگونه نقص طبیعی و ماورای طبیعی هستند.

اشاره به آیه کریمه «و من کل شئ خلقنا زوجین» (الذاريات:  49)

نفس و قلب انسان تا چه زمانی در مسیر جاذبات دوگانه قرار دارد؟ تا زمانی که نفس و قلب هستند.

اشاره به روایت: قلب المؤمن بین اصبعین من اصابع الرحمن؛[1]ملک و شیطان مظهر دو انگشت خدای متعال هستند

نظر رایج این است که نفس انسان نسبت به ملک و شیطان استعداد برابر دارد، ولی شرایط محیطی باعث می‌شود که اقتضای یکی از دیگری بیشتر است؛ اما نظر دقیق این است که نسبت به ملک استعداد بیشتری دارد.

ملک یکی نیست و شیطان نیز و هر دو دارای مراتب و افراد بی‌نهایت هستند

[روایت 11] عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ رَفَعَهُ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله و سلم مَا قَسَمَ اللَّهُ لِلعِبَادِ شَيْئاً أَفْضَلَ مِنَ العَقْلِ فَنَوْمُ العَاقِلِ‏ أَفْضَلُ مِنْ سَهَرِ الجَاهِلِ وَ إِقَامَةُ العَاقِلِ أَفْضَلُ مِنْ شُخُوصِ الجَاهِلِ وَ لا بَعَثَ اللَّهُ نَبِيّاً وَ لا رَسُولاً حَتَّى يَسْتَكْمِلَ العَقْلَ وَ يَكُونَ عَقْلُهُ أَفْضَلَ مِنْ جَمِيعِ عُقُولِ أُمَّتِهِ وَ مَا يُضْمِرُ النَّبِيُّ فِي نَفْسِهِ أَفْضَلُ مِنِ اجْتِهَادِ المُجْتَهِدِينَ وَ مَا أَدَّى العَبْدُ فَرَائِضَ اللَّهِ حَتَّى عَقَلَ عَنْهُ وَ لا بَلَغَ جَمِيعُ العَابِدِينَ فِي فَضْلِ عِبَادَتِهِمْ مَا بَلَغَ العَاقِلُ وَ العُقَلاءُ هُمْ أُولُو الأَلبَابِ الَّذِينَ قَالَ اللَّهُ تَعَالَی وَ مَا يَتَذَكَّرُ إِلا أُولُوا الأَلبابِ.[2]



[1]ـ بحار الأنوار، ج‏67، ص 40.

[2]ـ الكافي، ج‏1، ص 12.

 

 

صوت

(6) تمام تلاش‌ها برای شکوفا شدن عقل است

 حسینی شاهرودی، طهور، شرح اصول کافی

گفتارهای ماه مبارک رمضان 1436 ـ جلسه ششم ـ 7/ 4/ 94 ـ شب دوازدهم ماه رمضان

 

شرح اصول کافی (6)

تمام تلاش‌ها برای شکوفا شدن عقل است

[روایت 11] عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ رَفَعَهُ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله و سلم مَا قَسَمَ اللَّهُ لِلعِبَادِ شَيْئاً أَفْضَلَ مِنَ العَقْلِ فَنَوْمُ العَاقِلِ‏ أَفْضَلُ مِنْ سَهَرِ الجَاهِلِ وَ إِقَامَةُ العَاقِلِ أَفْضَلُ مِنْ شُخُوصِ الجَاهِلِ وَ لا بَعَثَ اللَّهُ نَبِيّاً وَ لا رَسُولاً حَتَّى يَسْتَكْمِلَ العَقْلَ وَ يَكُونَ عَقْلُهُ أَفْضَلَ مِنْ جَمِيعِ عُقُولِ أُمَّتِهِ وَ مَا يُضْمِرُ النَّبِيُّ فِي نَفْسِهِ أَفْضَلُ مِنِ اجْتِهَادِ المُجْتَهِدِينَ وَ مَا أَدَّى العَبْدُ فَرَائِضَ اللَّهِ حَتَّى عَقَلَ عَنْهُ وَ لا بَلَغَ جَمِيعُ العَابِدِينَ فِي فَضْلِ عِبَادَتِهِمْ مَا بَلَغَ العَاقِلُ وَ العُقَلاءُ هُمْ أُولُو الأَلبَابِ الَّذِينَ قَالَ اللَّهُ تَعَالَی وَ مَا يَتَذَكَّرُ إِلا أُولُوا الأَلبابِ.[1]

سهم هرکسی از لذت‌های دنیوی و اخروی، به اندازه عقل اوست

عقل جامع جمیع کمالات و لذایذ دنیا و آخرت است

ایمان و یقین در عقل نهفته است و در دامن آن شکوفا می‌شود

یقین از لوازم ذاتی و حیثیات و وجوه عقل است؛ وقتی پرده‌ها از روی عقل برداشته شود، آشکار می‌شود

سهم هرکسی از عقل، مستلزم سایر لطایف عالم هستی است

چیزی از بیرون بر عقل و نفس انسان عارض و اضافه نمی‌شود؛ زیرا یکی از لوازم آن برابر بودن همه نفوس است

تمام موجودات آنچه را که دارند یا می‌توانند در دنیا و آخرت داشته باشند، در متن وجودشان نهفته است؛ تفاوت انسان‌ها در این است که برخی محجوبند و برخی غیر محجوب و مکشوفند

تفاوت انبیا با سایر انسان‌ها در محجوبیت و مکشوفیت است

تمام تلاش‌ها برای شکوفا شدن عقل است، نه افزودن بر آن

تمام کمالات انسان نتیجه عقل است

دلیل برتری خواب عاقل بر بیداری جاهل:

1ـ هدف عاقل از خوابیدن دست‌یابی به مصالح بدن است.

بدن ابزار استکمال نفس است

2ـ نفس در هنگام خواب، رؤیا دارد که برخی از آن‌ها صادق است و رؤیای صادق جزئی از نبوت است.

تصدیق رؤیا کار هر کس نیست؛ کار ابراهیم صلوات الله و سلامه علیه است. «قد صَدّقتَ الرؤیا» (ذاریات، 105)

اولین شرط تصدیق رؤیا، عقل است

3ـ عاقل بدین سبب می‌خوابد که می‌داند خواب او مورد رضای خداست

4ـ عاقل اگرچه می‌خوابد ولی خواب او در مرتبه بدن است، اما قلب عاقل نمی‌خوابد

5ـ روح اعمال و حقیقت، مغز و لب افعال انسان، نیت و قصد تقرب به خدای متعال است و بنابراین عبادت که با تقرب و تعبد انجام می‌شود، فرع بر معرفت است و معرفت تنها از طریق عقل به‌دست می‌آید

اقامت عاقل برتر از هجرت و جهاد جاهل است؛ چراکه یافتنی‌ها و تدارک آن به‌وسیله عقل به‌دست می‌آید

هدف از هجرت و جهاد، تکمیل ایمان و هدف از سیاحت، لطافت ایمان است

تکرار در هیچ یک از عوالم حتی عالم طبیعت وجود ندارد؛ چراکه در تجلی تکرار نیست

به همین خاطر در بهشت تکرار و خستگی وجود ندارد

و لا بَعَثَ اللَّهُ نَبِيّاً وَ لا رَسُولاً حَتَّى يَسْتَكْمِلَ العَقْلَ وَ يَكُونَ عَقْلُهُ أَفْضَلَ مِنْ جَمِيعِ عُقُولِ أُمَّتِهِ

منظور از استکمال عقل در عبارت فوق

هدف از بعثت پیامبران تحریک عقل برای شکوفا شدن آنچه در آن وجود دارد، است.

به نظر ادق، چون تمام کمالات عالم هستی در نفوس انسان‌ها وجود دارد، انبیا به خاطر عقل‌شان است که به این کمالات دست پیدا می‌کنند؛ یعنی با عقلشان از وجودشان پرده‌برداری می‌کنند

وَ مَا يُضْمِرُ النَّبِيُّ فِي نَفْسِهِ أَفْضَلُ مِنِ اجْتِهَادِ المُجْتَهِدِينَ

خاتم الانبیا عقل کل و کل عقل است و بنابراین تمام کمالات در عقل او وجود دارد و عقل اهل تلاش نسبت به عقل کل کسر معقول ندارد

تمام انبیا اهل نهایتند و دیگران از جمله اهل تلاش، اهل بدایتند و پایان سلوک آنان، ابتدای سلوک اهل نهایت است و از این پس باید بصورت تبعی سیر کنند

سیر اصحاب حضرت اباعبدالله صلوات الله و سلامه علیه

سیر اهل بدایت یا به اختیار انجام می‌شود مانند اصحاب سید الشهدا و یا به اضطرار

جهت دیگر برتری انبیا بر اهل اجتهاد آن است که آنان وابسته به اجتهاد و متأثر از بدن خود هستند ولی انبیا کمالات خود را از طریق محبت خدای متعال به دست می‌آورند

تفاوت مدعی محبت و صادق در محبت؛ صادق در محبت، نشانی از محبت ارایه می‌کند

اگر منظور از اجتهاد، اجتهاد علمی باشد، اجتهاد آنان در علوم حصولی و غایت آنان دست‌یابی به علوم حصولی است، ولی علوم انبیا عبارت است از وحی و کشفیات و الهامات، بنابراین باهم تفاوت دارند

حتی اگر مجتهدان در تلاششان به دنبال علوم حضوری باشند، اما آنچه که انبیا دارند، بالفعل، مفصل و ظاهر  است ولی آن‌چه مجتهدین دارند بالقوه، مجمل و پنهان است

اشاره به «سنریهم آیاتنا فی الافاق و فی انفسهم حتی یتبین لهم انه الحق» (فصلت، 53) که درباره اجتهاد مجتهدین است

مجموعه ملک، ملکوت و جبروت (عالم اکبر) در نفس انسان منطوی است، نه برابر با نفس

عارفان و عالمان باید سیر آفاق و انفس کنند تا حق برای آنان روشن شود، اما تمام آفاق و انفس در نفس انبیا روشن و آشکار است

اما درباره پیامبر این‌گونه می‌فرماید: «أَ وَ لَمْ يَكْفِ بِرَبِّكَ أَنَّهُ عَلى‏ كُلِّ شَيْ‏ءٍ شَهيد» (همان)

آیا رؤیت امکان‌پذیر است؟ عارفان گفته‌اند مختص به درّ یتیم احمدی و جوانمردی است که پا جای پای او می‌گذارد یعنی امیر مؤمنان صلوات الله و سلامه علیهما

اشاره به فرمایش امیرمؤمنان صلوات الله و سلامه علیه: ما رأیت الله شیئاً الا و قد رأیت الله قبله و بعده و معه و فیه

وَ مَا أَدَّى العَبْدُ فَرَائِضَ اللَّهِ حَتَّى عَقَلَ عَنْهُ

انجام هر عبادتی متوقف بر شناسایی آن و شناسایی استناد آن به مبدأ لایزال است و شناخت خدا و عبادات جز از طریق عقل امکان‌پذیر نیست



[1]ـ الكافي، ج‏1، ص 12.

 

 

صوت

(7) عقل عاقل از کل تکوین برتر است

 حسینی شاهرودی، طهور، شرح اصول کافی

گفتارهای ماه مبارک رمضان 1436 ـ جلسه هفتم ـ 8/ 4/ 94 ـ شب سیزدهم ماه رمضان

 

شرح اصول کافی (7)

عقل عاقل از کل تکوین برتر است

ادامه روایت 11: وَ لا بَلَغَ جَمِيعُ العَابِدِينَ فِي فَضْلِ عِبَادَتِهِمْ مَا بَلَغَ العَاقِلُ

منظور از عابدین، اعم از ملائکه و جن و انس است

عابدین یعنی کسانی که یا مشغول عبادتند و یا هرگاه که از انجام عبادت ناتوان می‌شوند، فکرشان به عبادت مشغول است

هر کاری که موجودات انجام می‌دهند، به اذن و اراده و فعالیت خدای متعال و به تعبیر دیگر، بحول الله و قوته انجام می‌شود.

همه موجودات عالم هستی در فعل و رفتار‌شان تابع اراده، قوت و قدرت خدای متعال است، بنابراین همه در حال عبادت هستند و موجودی که به عبادت نپردازد، امکان‌پذیر نیست

همه موجودات در عبادت تکوینی برابر هستند، چون این عبادت از حیث وجودشان است؛ هرچه وجود بزرگ‌تر، عبادت بزرگ‌تر

در حوزه تشریع، عملی که موجود مختار انجام می‌دهد، در صورتی عبادت است که صحت آن مشروط به قصد قربت باشد، ولی در حوزه تکوین بدون استثناء همه موجودات عبد و تسلیم خدایند؛ نه مخالفت می‌کنند و نه می‌توانند مخالفت کنند

لایمکن الفرار من حکومتک مربوط به تکوین است

فضیلت عبارت است از آنچه موجب اشتداد وجودی می‌شود

اثری که بر عبادت تشریعی و تکوینی تمام عالم هستی مترتب است، با اثری که بر عقل عاقل مترتب است، قابل مقایسه نیست، به خاطر این‌که عبادت تمام عابدان وجهی از وجوه عقل است

اثر عبادت تکوینی، آ‏فرینش و گسترش آن است

عقل عاقل از کل تکوین برتر است؛ چون سمت علیت و غاییت دارد، ولو علیت ظلی باشد

تفاوت عقل اول و عقلی که غایت است، در اجمال و تفصیل است

وَ العُقَلاءُ هُمْ أُولُو الأَلبَابِ الَّذِينَ قَالَ اللَّهُ تَعَالَی وَ مَا يَتَذَكَّرُ إِلا أُولُوا الأَلبابِ

مقصود از عقل در این فراز روایت

ظهورات وجود دارای مراتب است؛ بنابراین اولوا الالباب و عقل نیز ذو مراتب‌اند و عقل در اینجا تمام مراتب را شامل می‌شود

آنچه در ذکر مهم است، توجه به خدای متعال است و توجه بدون معرفت ممکن نیست

اولوا الالباب علاوه بر اینکه اهل ذکر هستند، اهل رسوخ در علم نیز هستند و از حکمت سهم وافر دارند

مقصود از عاقل در این سخن، کسی است که همه ویژگی‌ها و کمالاتی که خدای متعال درباره  اولوا الالباب گفته است، دارد؛ یعنی عاقلِ عالمِ حکیمِ راسخِ در علمِ کاملِ در حکمت و ایمان

[حدیث 12] عَنْ هِشَامِ بْنِ الْحَكَمِ قَالَ قَالَ لِي أَبُو الْحَسَنِ مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ صلوات الله و سلامه علیه[1] يَا هِشَامُ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى بَشَّرَ أَهْلَ الْعَقْلِ وَ الْفَهْمِ فِي كِتَابِهِ فَقَالَ «فَبَشِّرْ عِبادِ الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولئِكَ الَّذِينَ هَداهُمُ اللَّهُ وَ أُولئِكَ هُمْ أُولُوا الْأَلْبابِ»[2]

در شرح این حدیث فقط به جنبه‌های حدیثی پرداخته می‌شود

عقلا توانایی شنیدن و داوری گفته‌های دیگران را دارند

با توجه به بشارت خدای متعال به بندگان خود، بر همه کسانی که توانمند هستند واجب است نظرورزی، تعقل، استدلال و وجاهت عقلی را بیاموزند

بررسی چگونگی انتقال علم حضوری و حصولی به دیگران

منظور از هدایت در آیه شریفه

نسبت هدایت‌های تکوینی و تشریعی با قضا و قدر؛ در هدایت‌های تکوینی، آنچه در قضای الهی است، در قدرهای متناسب خود عملی می‌شود؛ اما در هدایت تشریعی با توجه به اختیار انسان قضای الهی با قدرهای مختلف روبرو است

اشاره‌ای به یکی از معانی «الدعا یرد القضا»؛ قضای الهی قدرهای مختلف متناسب با خود دارد که انسان یک قدر را انتخاب می‌کند و قدرهای دیگر را ترک می‌کند

بحثی در علم خدای متعال پیش از ایجاد

راه حل نهایی رد جبر و قبول اختیار

يَا هِشَامُ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى أَكْمَلَ لِلنَّاسِ الْحُجَجَ بِالْعُقُولِ

انبیا و معصومان، حجت مطلقند، اما دیگران حجت‌های مقیدند

حجت یعنی کسی که در حوزه خود عالم و مورد اعتماد است



[1]ـ الكافي، ج‏1، ص 13.

[2]ـ زمر، 20. 

 

 

صوت

(8) انبیا در هدایت و تعلیم هیچ‌گونه خطایی ندارند

 حسینی شاهرودی، طهور، شرح اصول کافی

گفتارهای ماه مبارک رمضان 1436 ـ جلسه هشتم ـ 9/ 4/ 94 ـ شب چهاردهم ماه رمضان

 

شرح اصول کافی (8)

انبیا در هدایت و تعلیم هیچ‌گونه خطایی ندارند

 [ادامه روایت 12]  يَا هِشَامُ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى أَكْمَلَ لِلنَّاسِ الحُجَجَ بِالعُقُولِ

عقل انبیا به‌خاطر هدایت انسان کامل شده است

اگر عقل نباشد، انبیا امکان ارتباط با خلق را ندارند

وَ نَصَرَ النَّبِيِّينَ بِالبَيَانِ

به واسطه تبیین و بیان الهی است که انبیا حب به خلق را ضروری می‌دانند، چون خلق فعل، ظهورات و صور مرآتی خدای متعال هستند

این تبیین به‌وسیله الفاظ و واژگان نیست، چون محبت الهی به خلق حقایقی نامتناهی است و در واژگان نمی‌گنجد

تنزیه انبیا از برخی از نسبت‌های ناروا همچون عصبانیت از خلق و ترک آنان

بیان انبیا، ابلغ بیان‌هاست و با هر کسی در حد مناسب او سخن می‌گویند

اشاره به تقاضای حضرت موسی صلوات الله و سلامه علیه از خدا: «واحلل عقدۀ من لسانی»؛ حضرت موسی لکنت زبان ندارد، مردم توانایی فهم کلام او را ندارند و چون او کلیم الله است، سخن او فخیم است و انتقال کلام او نیاز به واسطه دارد

اثر همراهی حضرت موسی با حضرت خضر صلوات الله و سلامه علیهما در فخامت کلام آن حضرت

وَ دَلَّهُمْ عَلَى رُبُوبِيَّتِهِ بِالأَدِلَّةِ

ضمیر «هم» در دلّهم به ناس بازمی‌گردد، نه انبیا

انبیا در تعلیمات و هدایت‌شان هیچ‌گونه خطایی ندارند

علم انبیا حداقل عین الیقین است

تبیین عبارت در صورتی که مرجع ضمیر «هم» را حجج و انبیا بدانیم

راه‌های دلالت بر ربوبیت خدای متعال سه طریق است:

1ـ از طریق اسباب و علل 2ـ از طریق مسبَّباب، آثار و افعال 3ـ از طریق مشاهده ذات خدای متعال

نقد و بررسی امکان راه‌های فوق

اشاره‌ای به اسماء ‌مستأثره

اشاره‌ای به مراتب ذکر ذاتی با عنایت به درخواست حضرت موسی از خدا با تعبیر «ارنی انظر الیک». الله، هو، انت، کل شئ هالک الا وجهه

اشاره به تفسیر «وَ كَذلِكَ نُري إِبْراهيمَ مَلَكُوتَ السَّماواتِ وَ الأَرْضِ وَ لِيَكُونَ مِنَ المُوقِنين‏» (انعام، 75)

سختی انفکاک بین خدا و وجه خدا و ملکوت موجودات

وجود جمعی امیرالمؤمنین صلوات الله و سلامه علیه

فَقَالَ وَ إِلهُكُمْ إِلهٌ واحِدٌ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ الرَّحْمنُ الرَّحِيمُ. إِنَّ فِي خَلقِ السَّماواتِ وَ الأَرْضِ وَ اخْتِلافِ اللَّيْلِ وَ النَّهارِ وَ الفُلكِ الَّتِي تَجْرِي فِي البَحْرِ بِما يَنْفَعُ النَّاسَ وَ ما أَنْزَلَ اللَّهُ مِنَ السَّماءِ مِنْ ماءٍ فَأَحْيا بِهِ الأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها وَ بَثَّ فِيها مِنْ كُلِّ دَابَّةٍ وَ تَصْرِيفِ الرِّياحِ وَ السَّحابِ المُسَخَّرِ بَيْنَ السَّماءِ وَ الأَرْضِ لَآياتٍ لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ (بقره، 160)

ضرورت فکر پیوسته

يَا هِشَامُ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ ذَلِكَ دَلِيلاً عَلَى مَعْرِفَتِهِ بِأَنَّ لَهُمْ مُدَبِّراً فَقَالَ وَ سَخَّرَ لَكُمُ اللَّيْلَ وَ النَّهارَ وَ الشَّمْسَ وَ القَمَرَ وَ النُّجُومُ مُسَخَّراتٌ بِأَمْرِهِ إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ (النحل: 12) وَ قَالَ هُوَ الَّذِي خَلَقَكُمْ مِنْ تُرابٍ ثُمَّ مِنْ نُطْفَةٍ ثُمَّ مِنْ عَلَقَةٍ ثُمَّ يُخْرِجُكُمْ طِفْلاً ثُمَّ لِتَبْلُغُوا أَشُدَّكُمْ ثُمَّ لِتَكُونُوا شُيُوخاً وَ مِنْكُمْ مَنْ يُتَوَفَّى مِنْ قَبْلُ وَ لِتَبْلُغُوا أَجَلاً مُسَمًّى وَ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ (المؤمن: 70) وَ قَالَ إِنَّ فِي اخْتِلافِ اللَّيْلِ وَ النَّهارِ وَ ما أَنْزَلَ اللَّهُ مِنَ السَّماءِ مِنْ رِزْقٍ فَأَحْيا بِهِ الأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها وَ تَصْرِيفِ الرِّياح‏ وَ السَّحابِ المُسَخَّرِ بَيْنَ السَّماءِ وَ الأَرْضِ لَآياتٍ لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ (جاثیه) وَ قَالَ يُحْيِ الأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها قَدْ بَيَّنَّا لَكُمُ الآياتِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ (الحديد: 16) وَ قَالَ وَ جَنَّاتٌ مِنْ أَعْنابٍ وَ زَرْعٌ وَ نَخِيلٌ صِنْوانٌ وَ غَيْرُ صِنْوانٍ يُسْقى‏ بِماءٍ واحِدٍ وَ نُفَضِّلُ بَعْضَها عَلى‏ بَعْضٍ فِي الأُكُلِ إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ (الرعد: 5) وَ قَالَ وَ مِنْ آياتِهِ يُرِيكُمُ البَرْقَ خَوْفاً وَ طَمَعاً وَ يُنَزِّلُ مِنَ السَّماءِ ماءً فَيُحْيِي بِهِ الأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ (الروم: 24) وَ قَالَ قُل تَعالَوْا أَتْلُ ما حَرَّمَ رَبُّكُمْ عَلَيْكُمْ أَلَّا تُشْرِكُوا بِهِ شَيْئاً وَ بِالوالِدَيْنِ إِحْساناً وَ لا تَقْتُلُوا أَوْلادَكُمْ مِنْ إِمْلاقٍ نَحْنُ نَرْزُقُكُمْ وَ إِيَّاهُمْ وَ لا تَقْرَبُوا الفَواحِشَ ما ظَهَرَ مِنْها وَ ما بَطَنَ وَ لا تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتِي حَرَّمَ اللَّهُ إِلَّا بِالحَقِّ ذلِكُمْ وَصَّاكُمْ بِهِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ (الأنعام: 153) وَ قَالَ هَل لَكُمْ مِنْ ما مَلَكَتْ أَيْمانُكُمْ مِنْ شُرَكاءَ فِي ما رَزَقْناكُمْ فَأَنْتُمْ فِيهِ سَواءٌ تَخافُونَهُمْ كَخِيفَتِكُمْ أَنْفُسَكُمْ كَذلِكَ نُفَصِّلُ الآياتِ لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ (الروم: 28)

يَا هِشَامُ ثُمَّ وَعَظَ أَهْلَ العَقْلِ وَ رَغَّبَهُمْ فِي الآخِرَةِ فَقَالَ وَ مَا الحَياةُ الدُّنْيا إِلَّا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ وَ لَلدَّارُ الآخِرَةُ خَيْرٌ لِلَّذِينَ يَتَّقُونَ أَ فَلا تَعْقِلُونَ (الأنعام: 33) يَا هِشَامُ ثُمَّ خَوَّفَ الَّذِينَ لَا يَعْقِلُونَ عِقَابَهُ فَقَالَ تَعَالَى ثُمَّ دَمَّرْنَا الآخَرِينَ. وَ إِنَّكُمْ لَتَمُرُّونَ عَلَيْهِمْ مُصْبِحِينَ. وَ بِاللَّيْلِ أَ فَلا تَعْقِلُونَ (الصافّات: 138) وَ قَالَ إِنَّا مُنْزِلُونَ عَلى‏ أَهْلِ هذِهِ القَرْيَةِ رِجْزاً مِنَ السَّماءِ بِما كانُوا يَفْسُقُونَ وَ لَقَدْ تَرَكْنا مِنْها آيَةً بَيِّنَةً لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ يَا هِشَامُ إِنَّ العَقْلَ مَعَ العِلمِ فَقَالَ وَ تِلكَ الأَمْثالُ نَضْرِبُها لِلنَّاسِ وَ ما يَعْقِلُها إِلَّا العالِمُونَ (العنكبوت: 35)

 

 

صوت

زیر مجموعه ها

در سال 1381 شمسی استاد محترم طی چند جلسه به شرح بخشی از حدیث عنوان بصری پرداختند.

نقش نهضت کربلا در وصول به توحید

گفتارهای ماه صفر 1439

استاد محترم در شب‌های دهه اول محرم 1399، طی 5 جلسه در مسجد 14 معصوم ابرسج شاهرود به بحث و بررسی اهداف و عوامل نهضت حسینی در کربلا از نگاهی دیگر پرداخته‌اند.